عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

.
بارها برگرد و تصاحبم کن
حس آنکه عاشقم، بارها برگرد و تصاحبم کن
وقتی خاطره‌های تن زنده می‌شود
و هوسی قدیمی باز در خون جریان پیدا می‌کند
وقتی پوست و لب‌ها به خاطر می‌آورند
و دست‌ها احساس می‌کنند که بار دیگر نوازش نخواهند ش
بارها برگرد، تصاحبم کن در شب
وقتی پوست و لب‌ها به خاطر می‌آورند

#کنستانتین_کاوافی‌
ترجمه: #کامیار_محسنین
.
@asheghanehaye_fatima



.
بارها برگرد و تصاحبم کن
حس آنکه عاشقم، بارها برگرد و تصاحبم کن
وقتی خاطره‌های تن زنده می‌شود
و هوسی قدیمی باز در خون جریان پیدا می‌کند
وقتی پوست و لب‌ها به خاطر می‌آورند
و دست‌ها احساس می‌کنند که بار دیگر نوازش نخواهند ش
بارها برگرد، تصاحبم کن در شب
وقتی پوست و لب‌ها به خاطر می‌آورند

#کنستانتین_کاوافی‌
ترجمه: #کامیار_محسنین
.
@asheghanehaye_fatima



به وهم می نشینم.

من به هنر در آورده ام هوس ها و احساس ها را:

چیزهایی که زیر چشمی دیده شده اند را،

چهره ها یا خطوطشان، برخی خاطرات مبهم

از روابط عشقی به جایی نرسیده را.

بگذار به هنر وا سپارم:

هنر می داند چگونه شکل هایی از زیبایی بسازد،

با تکمیل کردن زندگی بدون آنکه حسش کنی

با آمیختن حس ها، با آمیختن روزی با روزی دیگر.
#کامیار_محسنین
#کنستانتین_کاوافی
@asheghanehaye_fatima



آه، تن، یادت بیاید از نه تنها مهربانی‌ها که دیدی،
از نه تنها دادِ بسترها که دادی،
با که از آن آرزوها هم
که در چشم آغ و داغت، در صدا از تاب و تب لرزان،
به باد نامرادی رفت با محذورِ ناچیزی......

#کنستانتین_کاوافی
#بیژن_الهی
#صبح_روان
#کنستانتین_کاوافی

(٢٩ آوریل ۱۸۶۳ - ٢٩ آوریل ۱۹۳۳)
شاعر و روزنامه‌نگار یونانی.

کنستانتین، متولد مصر بود و تابعیت بریتانیایی داشت
و به زبان یونانی، انگلیسی و فرانسه شعر می سرود.


@asheghanehaye_fatima
همه‌اش باران
همه‌اش باد،
باد، باد.
حرفم كه نمي‌آيد،

چه كنم جز نگاه و نظربازي؟

#کنستانتین_کاوافی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


برگرد
گاهی برگرد و بغلم کن
برگرد و تنگ بغلم کن
وقتی حافظه‌ی تن بيدار می‌شود
هوسی قديمی دوباره در خون می‌دود
وقتی لب‌ها و پوست
یادشان می‌آید
و دست‌ها هوای لمس تو را دارند
گاهی برگرد و بغلم کن
وقتی لب‌ها
و پوست يادشان می‌آيد
مرا با خود ببر در شب


#کنستانتین_کاوافی
@asheghanehaye_fatima
.



برگرد بارها و دربرَم گیر
ای حس عزیز،‌ برگرد و دربرَم گیر
در دمی که حافظه‌ی تن بیدار ‌شود
و هوس‌های کهنه در خونم نبض گیرد باز
دمی که لب‌ها و پوست یادشان آید
و دست‌ها لمس کنند باز
برگرد بارها و دربرَم گیر شب‌ها
دمی که لب‌ها و پوست یادشان آید.





#کنستانتین_کاوافی
■«دنبال پنجره می‌گردم»

در این حجره‌های تاریک روزهایم چه خالی چه ملال
بی‌قرار پیش‌وپس می‌روم و دنبال پنجره می‌گردم
گشایشی است اگر بشود یکی باز کنم
پنجره‌ای نیست یا من نمی‌یابم
بهتر که نیست
از کجا که نور دردسر دیگری نشود
کی می‌داند نور چه چیزها را روشن کند؟

■●شاعر: #کنستانتین_کاوافی | Constantine Cavafy | یونان●۱۹۳۳-۱۸۶۳ |

■●برگردان: #فرزانه_دوستی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

پنجره‌ها

در اتاقهای تاريك، که من
روزهای سخت را در آنها می‌گذرانم،
می‌روم، می‌آیم، به گرد خود می‌چرخم،
و پنجره‌ها را می‌جویم-هنگامی که پنجره‌ای
گشوده شود، تسکینی خواهد بود -
اما پنجره‌ها یافت می‌نشوند، یا من
آنها را نمی توانم یافت، و شاید بهتر آنکه نمی‌یابمشان.
شاید روشنایی هم ستمی دیگر باشد.
که می‌داند که چه تازه‌هایی را آشکار خواهد کرد؟



#کنستانتین_کاوافی
ترجمه: #محمود_کیانوش
مجموعه: در انتظار بربرها
پنجره‌ها

در اتاقهای تاريك، که من
روزهای سخت را در آنها می‌گذرانم،
می‌روم، می‌آیم، به گرد خود می‌چرخم،
و پنجره‌ها را می‌جویم-هنگامی که پنجره‌ای
گشوده شود، تسکینی خواهد بود -
اما پنجره‌ها یافت می‌نشوند، یا من
آنها را نمی توانم یافت، و شاید بهتر آنکه نمی‌یابمشان.
شاید روشنایی هم ستمی دیگر باشد.
که می‌داند که چه تازه‌هایی را آشکار خواهد کرد؟



#کنستانتین_کاوافی
ترجمه: #محمود_کیانوش
مجموعه: در انتظار بربرها




@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



■پنجره‌ها

در این اتاق‌های تاریک که من روزهای بیهوده را در آن‌ها می‌گذرانم،
کارم این است که بگردم تا بلکه پنجره‌ها را پیدا کنم.
تسکین بزرگی خواهد بود
اگر پنجره‌ای پیدا شود.
اما پنجره‌ای نیست تا پیدا شود
یا در هر حال من نمی‌توانم پیدا کنم.
و شاید همان بهتر که نمی‌توانم پیدا کنم.
شاید روشنایی هم ستمِ دیگری باشد.
چه کسی می‌داند چه تازه‌هایی را آشکار خواهد کرد؟



#کنستانتین_کاوافی | Constantine Cavafy | یونان، ۱۹۳۳-۱۸۶۳ |
برگردان: #عباس_پژمان