عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


به رنج
عشق ِ كم و بيش نزديكى را كه كشته ام
از ياد مى برم
چهره ات
در برودت نگاه ساعت ها
گم مي شود
و در شيارهاى حركات جاودانيت
روياهاى من
ديگر باره انحراف مى گيرد

در شعاع چشم هاى من تنها تويى
كه ميان سايه هاى ساكنِ لحظه
چرخ مى زنى
و با هر حركت رنگ مى بازى،
و هر حركت
موجى را كه انعكاس دهنده ى تصوير توست
كدر مى كند

زمان ، خطوطى را كه رنگ زداينده ى توست
به هاله هايى
و سلطه ى كفن شده ات را
به افسانه هايى مبدل مى كند
كلماتِ خاطرانگيز را ناتمام مى گذارد
ولب هاى فراموشى را مهر مى كند


#ژاک_شاردن
برگردان: #احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima




به رنج
عشق ِ كم و بيش نزديكى را كه كشته ام
از ياد مى برم
چهره ات
در برودت نگاه ساعت ها
گم مي شود
و در شيارهاى حركات جاودانيت
روياهاى من
ديگر باره انحراف مى گيرد

در شعاع چشم هاى من تنها تويى
كه ميان سايه هاى ساكنِ لحظه
چرخ مى زنى
و با هر حركت رنگ مى بازى،
و هر حركت
موجى را كه انعكاس دهنده ى تصوير توست
كدر مى كند

زمان ، خطوطى را كه رنگ زداينده ى توست
به هاله هايى
و سلطه ى كفن شده ات را
به افسانه هايى مبدل مى كند
كلماتِ خاطرانگيز را ناتمام مى گذارد
ولب هاى فراموشى را مهر مى كند



#ژاک_شاردن
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima



به رنج
عشق ِ كم و بيش نزديكى را كه كشته ام
از ياد مى برم
چهره ات
در برودت نگاه ساعت ها
گم مي شود
و در شيارهاى حركات جاودانيت
روياهاى من
ديگر باره انحراف مى گيرد

در شعاع چشم هاى من تنها تويى
كه ميان سايه هاى ساكنِ لحظه
چرخ مى زنى
و با هر حركت رنگ مى بازى،
و هر حركت
موجى را كه انعكاس دهنده ى تصوير توست
كدر مى كند

زمان ، خطوطى را كه رنگ زداينده ى توست
به هاله هايى
و سلطه ى كفن شده ات را
به افسانه هايى مبدل مى كند
كلماتِ خاطرانگيز را ناتمام مى گذارد
ولب هاى فراموشى را مهر مى كند


#ژاک_شاردن
#شاعر_فرانسه
برگردان:
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima



به رنج
عشق ِ كم و بيش نزديكى را كه كشته ام
از ياد مى برم
چهره ات
در برودت نگاه ساعت ها
گم مي شود
و در شيارهاى حركات جاودانيت
روياهاى من
ديگر باره انحراف مى گيرد

در شعاع چشم هاى من تنها تويى
كه ميان سايه هاى ساكنِ لحظه
چرخ مى زنى
و با هر حركت رنگ مى بازى،
و هر حركت
موجى را كه انعكاس دهنده ى تصوير توست
كدر مى كند

زمان ، خطوطى را كه رنگ زداينده ى توست
به هاله هايى
و سلطه ى كفن شده ات را
به افسانه هايى مبدل مى كند
كلماتِ خاطرانگيز را ناتمام مى گذارد
ولب هاى فراموشى را مهر مى كند


#ژاک_شاردن
برگردان: #احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima



به رنج
عشقِ کم‌وبیش نزدیکی را که کُشته‌ام
از یاد می‌برم.
چهره‌ات
در برودتِ نگاه ساعت‌ها
گم می‌شود
و در شیار حرکاتِ جاودانیت
رؤیاهای من
دیگرباره انحراف می‌گیرد.


در شعاع چشم‌های من تنها توئی
که میان سایه‌های ساکنِ لحظه
چرخ می‌زنی
و با هر حرکت رنگ می‌بازی،
و هر حرکت
موجی را که انعکاس‌دهنده‌ی تصویر توست
کدر می‌کند.


زمان، خطوطی را که رنگ زداینده‌ی توست
به هاله‌ئی
و سلطه‌ی کفن شده‌ات را به افسانه‌ئی مبدل می‌کند
کلماتِ خاطره‌انگیز را ناتمام می‌گذارد
و لب‌های فراموشی را مُهر می‌کند.


#ژاک_شاردن
ترجمه: #احمد_شاملو

••
@asheghanehaye_fatima



گل‌برگ‌هایش پژمرد چرا که قلب‌اش
میوه‌ای بود
ساعت‌ها و روزها پاهای خود را در آب نهاد:
در آب باران،
در آب چشمه، در آب رود؛ اما گیسوان‌اش هرگز نشکفت.
شبانِ سرد بسیار از خانه بیرون خفت تا مگر سحرگاهان
خورشید پیکرش را به شبنم فروپوشد
بر پاهای خویش اشک ریخت و ابرها همه بر او گریستند.
اما بی‌هوده: عشق و زجر، نسیم و باد، مرگ و
فراموشی، خورشید و ظلمت، هیچ یک به دردش چاره نکردند.

آن‌گاه
باغ‌بانی در گل‌دانی به سرداب‌اش نهاد
تا زمستان بگذرد



#ژاک_شاردن
برگردان: #احمد_شاملو