عاشقانه های فاطیما
#قسمت های قبل را در پستهای بالاتر بخوانید 👆👆 ادامه دارد ...
If you go away
اگر از اینجا بروی
On this summer day
در این روز خوش تابستانی
Then you might as well
Take the sun away
ممکن است خورشید را هم با خود ببری
All the birds that flew
In the summer sky
با همهی آن پرندههایی که در آسمان تابستان پرواز میکردند
When our love was new
وقتی عشق ما تازه بود
And our hearts were high
و قلبهای ما پُر تپش
And the day was young
و روز تر و تازه
And the night was long
و شب طولانی
And the moon stood still
و ماه صبر میکرد
For the night bird's song
برای شنیدن موسیقی پرندگان شب
If you go away
اگر تو بروی
But if you stay
اما اگر بمانی
I'll make you a day
برایت روزی میآفرینم
Like no day has been
که نه شبیه آن روز را داشتهای
Or will be again
و نه خواهی داشت
We'll sail the sun
بادبان خورشید را خواهیم کشید
We'll ride on the rain
سوار باران خواهیم شد
Will talk to the trees
با درختان سخن خواهیم گفت
And worship the wind
و باد را پرستش خواهیم کرد
Then if you go
I'll understand
اما اگر بروی
درک خواهم کرد
Leave me just enough love
To fill up my hand
فقط هنگام ترک من
آنقدر عشق باقی بگذار
که دستهایم را پر کند
If you go away
اگر تو بروی
If you go away, as I know you will
اگر بروی، همانطور که میدانم خواهی رفت
You must tell the world to stop turning till
باید به دنیا بگویی چرخیدنش را متوقف کند
You return again, if you ever do
تو دوباره بازمیگردی و اگر چنین نکنی
For what good is love without loving you
عشق بدون عاشق تو بودن، چه خوبی دارد؟
Can I tell you now as you turn to go
میتوانم به تو بگویم تا بدانی اگر تو بروی
I’ll be dying slowly till the next hello
من به آرامی جان خواهم داد تا سلام بعدی
if you go away
اگر تو بروی
But if you stay I’ll make you a night
اما اگر بمانی، برایت شبی خواهم ساخت
Like no night has been or will be again
که شبیه هیچ شبی که تاکنون داشتهای نبوده و نخواهد بود
I’ll sail on your smile
بادبان لبخند تو را خواهم کشید
I’ll ride on your touch
بر تن تو خواهم راند
I’ll talk to your eyes that I love so much
با چشمان تو که عاشقش هستم، حرف خواهم زد
But if you go I won’t cry
اما اگر بروی، نخواهم گریست
Though the good is gone from the word goodbye
اگرچه خوبی کلمهی خداحافظ از بین رفته است
Please don't go away...
خواهش میکنم نرو...
باصدای: فرهاد مهراد
برگردان: مرجان وفایی
#فرهاد_مهراد
#مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima
اگر از اینجا بروی
On this summer day
در این روز خوش تابستانی
Then you might as well
Take the sun away
ممکن است خورشید را هم با خود ببری
All the birds that flew
In the summer sky
با همهی آن پرندههایی که در آسمان تابستان پرواز میکردند
When our love was new
وقتی عشق ما تازه بود
And our hearts were high
و قلبهای ما پُر تپش
And the day was young
و روز تر و تازه
And the night was long
و شب طولانی
And the moon stood still
و ماه صبر میکرد
For the night bird's song
برای شنیدن موسیقی پرندگان شب
If you go away
اگر تو بروی
But if you stay
اما اگر بمانی
I'll make you a day
برایت روزی میآفرینم
Like no day has been
که نه شبیه آن روز را داشتهای
Or will be again
و نه خواهی داشت
We'll sail the sun
بادبان خورشید را خواهیم کشید
We'll ride on the rain
سوار باران خواهیم شد
Will talk to the trees
با درختان سخن خواهیم گفت
And worship the wind
و باد را پرستش خواهیم کرد
Then if you go
I'll understand
اما اگر بروی
درک خواهم کرد
Leave me just enough love
To fill up my hand
فقط هنگام ترک من
آنقدر عشق باقی بگذار
که دستهایم را پر کند
If you go away
اگر تو بروی
If you go away, as I know you will
اگر بروی، همانطور که میدانم خواهی رفت
You must tell the world to stop turning till
باید به دنیا بگویی چرخیدنش را متوقف کند
You return again, if you ever do
تو دوباره بازمیگردی و اگر چنین نکنی
For what good is love without loving you
عشق بدون عاشق تو بودن، چه خوبی دارد؟
Can I tell you now as you turn to go
میتوانم به تو بگویم تا بدانی اگر تو بروی
I’ll be dying slowly till the next hello
من به آرامی جان خواهم داد تا سلام بعدی
if you go away
اگر تو بروی
But if you stay I’ll make you a night
اما اگر بمانی، برایت شبی خواهم ساخت
Like no night has been or will be again
که شبیه هیچ شبی که تاکنون داشتهای نبوده و نخواهد بود
I’ll sail on your smile
بادبان لبخند تو را خواهم کشید
I’ll ride on your touch
بر تن تو خواهم راند
I’ll talk to your eyes that I love so much
با چشمان تو که عاشقش هستم، حرف خواهم زد
But if you go I won’t cry
اما اگر بروی، نخواهم گریست
Though the good is gone from the word goodbye
اگرچه خوبی کلمهی خداحافظ از بین رفته است
Please don't go away...
خواهش میکنم نرو...
باصدای: فرهاد مهراد
برگردان: مرجان وفایی
#فرهاد_مهراد
#مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تو همچون زمینی
که هرگز کسی از تو سخن نگفته است.
تو در انتظار چیزی نیستی،
مگر کلامی
که از اعماق سر برآوَرَد
همچون میوهای میان شاخهها.
بادی هست که به تو میرسد.
چیزهایی خشک و باز مرده
از تو میگذرند و با باد میروند.
اندامها و حرفهای عتیقه.
تو در تابستان میلرزی.
تو نیز تپهای هستی
و کورهراهی سنگلاخ
و بازییی در نیزاران،
و تاکستان را میشناسی
که در شب خموشی میگیرد.
تو کلامی بر زبان نمیرانی.
زمینیست که دم فرو بسته
و زمین تو نیست.
سکوتی دیرپا
بر گیاهان و تپهساران.
آبهایی هست و دشتستانهایی.
تو آن سکوت فرو بستهای
که بیتاب میشود،
لبها و چشمانی تیرهای.
تاکستانی تو.
و زمینی که چشمانتظار است.
و کلامی بر زبان نمیراند.
روزها گذشتند
زیر آسمانهای تفته.
تو با ابرها بازی کردی.
و زمینی بدخوست
پیشانیات میداند.
این نیز تاکستانیست.
باز خواهی یافت ابرها را
و نیزار را، و اصوات را
همچون سایهای از ماه.
باز خواهی یافت کلمات را
در آن سوی زندگی کوتاه
و بازی شبانه
در آن سوی طفولیت شعلهور.
شیرین خواهد بود خموشی گزیدن.
زمین و تاکستانی تو.
سکوتی شعلهور
دشت را خواهد سوزاند
همچون لهیبی شامگاهی.
#چزاره_پاوزه | Cesare Pavese | ایتالیا، ۱۹۵۰-۱۹۰۸ |
برگردان: #کاظم_فرهادی | #فرهاد_خردمند
تو همچون زمینی
که هرگز کسی از تو سخن نگفته است.
تو در انتظار چیزی نیستی،
مگر کلامی
که از اعماق سر برآوَرَد
همچون میوهای میان شاخهها.
بادی هست که به تو میرسد.
چیزهایی خشک و باز مرده
از تو میگذرند و با باد میروند.
اندامها و حرفهای عتیقه.
تو در تابستان میلرزی.
تو نیز تپهای هستی
و کورهراهی سنگلاخ
و بازییی در نیزاران،
و تاکستان را میشناسی
که در شب خموشی میگیرد.
تو کلامی بر زبان نمیرانی.
زمینیست که دم فرو بسته
و زمین تو نیست.
سکوتی دیرپا
بر گیاهان و تپهساران.
آبهایی هست و دشتستانهایی.
تو آن سکوت فرو بستهای
که بیتاب میشود،
لبها و چشمانی تیرهای.
تاکستانی تو.
و زمینی که چشمانتظار است.
و کلامی بر زبان نمیراند.
روزها گذشتند
زیر آسمانهای تفته.
تو با ابرها بازی کردی.
و زمینی بدخوست
پیشانیات میداند.
این نیز تاکستانیست.
باز خواهی یافت ابرها را
و نیزار را، و اصوات را
همچون سایهای از ماه.
باز خواهی یافت کلمات را
در آن سوی زندگی کوتاه
و بازی شبانه
در آن سوی طفولیت شعلهور.
شیرین خواهد بود خموشی گزیدن.
زمین و تاکستانی تو.
سکوتی شعلهور
دشت را خواهد سوزاند
همچون لهیبی شامگاهی.
#چزاره_پاوزه | Cesare Pavese | ایتالیا، ۱۹۵۰-۱۹۰۸ |
برگردان: #کاظم_فرهادی | #فرهاد_خردمند