در دست های چه کسی
اسراف می شوی تو
اکنون که من
به ذره ذره ات محتاجم ...
#ییلماز_اردوغان
@asheghanehaye_fatima
اسراف می شوی تو
اکنون که من
به ذره ذره ات محتاجم ...
#ییلماز_اردوغان
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
در لبخندت اشارتی ست ، معنایی ست
که نمی توانی پنهانش کنی
در آغوش گرفتن ات
چه رویاها و چه پستی بلندی هایی
که توان پنهان نگه داشتن شان را نداری
دلتنگی های هم زمان
برای آن راه های مشترک
و تنهاترین مکان ها
ای هم درد تنهایی من ، ای زخم معده
معنایی در لبخند توست
که نمی توانی پنهانش کنی
خودت را فریب مده
در تمام عصیان های درون ام
این دل بود که گروگان گرفته می شد
این پاداش کدام بخت آزمایی ست
که نشان شرمساری دورترین عشق بازی هاست
البته عشق ، اندکی شرمساری از زندگی ست
که ناگزیرست
در لبخندت معنایی ست که نمی توانی پنهانش کنی
این عشق نیت که و فلاکت چه کسی خواهد شد
نخواهی فهمید
زهر ترک می شویم از درد
حال که عشق ، اندکی هم درد است
و هرگز
گریزی از این درد نمی توان داشت
در لبخندت حسرتی ست
هزار ساله
که نمی توانی پنهانش کنی
این ملاقات درمانده
رد پایی بر پیشانی مان خواهد گذاشت
اگر در تو ، جسارتی برای عشق نیست
پس به امید دیدار در روزی دیگر
#ییلماز_اردوغان
#شعر_ترکیه 🇹🇷
ترجمه :
#سیامک_تقی_زاده
در لبخندت اشارتی ست ، معنایی ست
که نمی توانی پنهانش کنی
در آغوش گرفتن ات
چه رویاها و چه پستی بلندی هایی
که توان پنهان نگه داشتن شان را نداری
دلتنگی های هم زمان
برای آن راه های مشترک
و تنهاترین مکان ها
ای هم درد تنهایی من ، ای زخم معده
معنایی در لبخند توست
که نمی توانی پنهانش کنی
خودت را فریب مده
در تمام عصیان های درون ام
این دل بود که گروگان گرفته می شد
این پاداش کدام بخت آزمایی ست
که نشان شرمساری دورترین عشق بازی هاست
البته عشق ، اندکی شرمساری از زندگی ست
که ناگزیرست
در لبخندت معنایی ست که نمی توانی پنهانش کنی
این عشق نیت که و فلاکت چه کسی خواهد شد
نخواهی فهمید
زهر ترک می شویم از درد
حال که عشق ، اندکی هم درد است
و هرگز
گریزی از این درد نمی توان داشت
در لبخندت حسرتی ست
هزار ساله
که نمی توانی پنهانش کنی
این ملاقات درمانده
رد پایی بر پیشانی مان خواهد گذاشت
اگر در تو ، جسارتی برای عشق نیست
پس به امید دیدار در روزی دیگر
#ییلماز_اردوغان
#شعر_ترکیه 🇹🇷
ترجمه :
#سیامک_تقی_زاده
@asheghanehaye_fatima
تمام شعرهایی که سرودهام
دیباچهی کتابیست
که با تو میآغازد...
نگریستن به تو
همچون خیرهماندن به کاغذیست سفید
که مهیاست برای هر چیزی !
نگریستن به تو
همچون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
از چهرهای که میبینی !
نگریستن به تو
همچون انکارِ تمام رویدادهای اتفاقی
و فهم یک معجزهست...
نگریستن به تو
همچون
ایمان آوردن است به آفریدگار...
#ییلماز_اردوغان
تمام شعرهایی که سرودهام
دیباچهی کتابیست
که با تو میآغازد...
نگریستن به تو
همچون خیرهماندن به کاغذیست سفید
که مهیاست برای هر چیزی !
نگریستن به تو
همچون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
از چهرهای که میبینی !
نگریستن به تو
همچون انکارِ تمام رویدادهای اتفاقی
و فهم یک معجزهست...
نگریستن به تو
همچون
ایمان آوردن است به آفریدگار...
#ییلماز_اردوغان
@asheghanehaye_fatima
جستوجو میکنم در میانِ سوزِ سردِ پاییزی
میانِ آفتابِ صبح
میانِ روشناییِ ماه
گمشدهی روزم را شبام را
نبودنات دردناک بود چون زخمِ خنجر
حرفهایات دردناک بود چون گلوله
در روز قیامت تو را پیدا میکنم
خود را فراموش میکنم
تو را هرگز
#ییلماز_اردوغان
برگردان: #نادر_چگینی
جستوجو میکنم در میانِ سوزِ سردِ پاییزی
میانِ آفتابِ صبح
میانِ روشناییِ ماه
گمشدهی روزم را شبام را
نبودنات دردناک بود چون زخمِ خنجر
حرفهایات دردناک بود چون گلوله
در روز قیامت تو را پیدا میکنم
خود را فراموش میکنم
تو را هرگز
#ییلماز_اردوغان
برگردان: #نادر_چگینی
تمام شعرهایی که سرودهام
دیباچهی کتابیست
که با تو میآغازد...
نگریستن به تو
همچون خیرهماندن به کاغذیست سفید
که مهیاست برای هر چیزی !
نگریستن به تو
همچون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
از چهرهای که میبینی !
نگریستن به تو
همچون انکارِ تمام رویدادهای اتفاقی
و فهم یک معجزهست...
نگریستن به تو
همچون
ایمان آوردن است به آفریدگار...
#ییلماز_اردوغان
@asheghanehaye_fatima
دیباچهی کتابیست
که با تو میآغازد...
نگریستن به تو
همچون خیرهماندن به کاغذیست سفید
که مهیاست برای هر چیزی !
نگریستن به تو
همچون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
از چهرهای که میبینی !
نگریستن به تو
همچون انکارِ تمام رویدادهای اتفاقی
و فهم یک معجزهست...
نگریستن به تو
همچون
ایمان آوردن است به آفریدگار...
#ییلماز_اردوغان
@asheghanehaye_fatima