گفتی:
با این همه شعری که ازبری
به سرزمینی می مانی
که مردمانش همه شاعرند
گفتم:
به هر مردی که لبخند می زنی
چند تن از شاعرانم کشته می شوند
و شبیه می شوم به کشوری
در آستانه ی فروپاشی
تو اما
عاشق لبخندی
و این غم انگیز است که نمیدانی
با هر تبسمت
باید خون شعری را
گردن بگیری.
@asheghanehaye_fatima
#محسن_بیدوازی
کتاب:
#بیدار_خوابی
#نشر_مایا
با این همه شعری که ازبری
به سرزمینی می مانی
که مردمانش همه شاعرند
گفتم:
به هر مردی که لبخند می زنی
چند تن از شاعرانم کشته می شوند
و شبیه می شوم به کشوری
در آستانه ی فروپاشی
تو اما
عاشق لبخندی
و این غم انگیز است که نمیدانی
با هر تبسمت
باید خون شعری را
گردن بگیری.
@asheghanehaye_fatima
#محسن_بیدوازی
کتاب:
#بیدار_خوابی
#نشر_مایا
همسایه بودیم
قبل از اینکه قاره ها از هم جدا شوند
حالا پناهنده های زیادی
در مسیر تو غرق میشوند
مرزهایمان
آنقدر به هم نزدیک است
که پرچم هایمان
در لباسشویی به هم رنگ پس میدهند
پس چرا در من
جنگهای زیادیست برای پیوستن به تو
در تو
جشنهای زیادی برای استقلال
تروریست نیستم
که چهره نگاریم میکنی در عکسهای یادگاری
سیاسی نبوده ام
که اثر انگشت هایم را از خانه پاک میکنی
من قسمتی از تو بوده ام
شبها خواب اوراسیا را میبینم
دو قاره ای
که یکدیگر را در آغوش کشیده اند
@asheghanehaye_fatima
#مانی_معینی
مجموعه :
#اوراسیا
#نشر_مایا
قبل از اینکه قاره ها از هم جدا شوند
حالا پناهنده های زیادی
در مسیر تو غرق میشوند
مرزهایمان
آنقدر به هم نزدیک است
که پرچم هایمان
در لباسشویی به هم رنگ پس میدهند
پس چرا در من
جنگهای زیادیست برای پیوستن به تو
در تو
جشنهای زیادی برای استقلال
تروریست نیستم
که چهره نگاریم میکنی در عکسهای یادگاری
سیاسی نبوده ام
که اثر انگشت هایم را از خانه پاک میکنی
من قسمتی از تو بوده ام
شبها خواب اوراسیا را میبینم
دو قاره ای
که یکدیگر را در آغوش کشیده اند
@asheghanehaye_fatima
#مانی_معینی
مجموعه :
#اوراسیا
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم
اگر رزهای آبی برایت میفرستم
اگر
دستانت را میگیرم و بوسه هایم را به باد موافقت میدهم
باد با بوسه های من عشقبازی میکند
پنجره طرح اندام مرا پیش از آنکه به تو نشان دهد، میپوشد
آفتاب پیش از تو مرا گرم میکند
و ماه پیش از تو شعرهایم را میشنود...
طبیعت ، زیرکترین عاشقیست که به عمرم داشته
ام
مهربانترین
همیشگی ترین
و حسودترین
آنقدر که باران را پیش از هیجان تو بر من میباراند
و برف را پیش از قدمهای تو به خانه ام میرساند
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم که دوستت دارم تا عشق در طبیعت جاری باشد و طبیعت مرا در آغوش بگیرد
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم
اگر رزهای آبی برایت میفرستم
اگر
دستانت را میگیرم و بوسه هایم را به باد موافقت میدهم
باد با بوسه های من عشقبازی میکند
پنجره طرح اندام مرا پیش از آنکه به تو نشان دهد، میپوشد
آفتاب پیش از تو مرا گرم میکند
و ماه پیش از تو شعرهایم را میشنود...
طبیعت ، زیرکترین عاشقیست که به عمرم داشته
ام
مهربانترین
همیشگی ترین
و حسودترین
آنقدر که باران را پیش از هیجان تو بر من میباراند
و برف را پیش از قدمهای تو به خانه ام میرساند
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم که دوستت دارم تا عشق در طبیعت جاری باشد و طبیعت مرا در آغوش بگیرد
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima
با جیرجیرک ها می خواند
با شاخه های درخت به پنجره می کوبد
با نور چراغ خیابان چشمم را می زند
همه چیز آن سوی پنجره است
پنجره را می بندم
پرده را می کشم
و درخت را فراموش میکنم
به خلوت خاموش تختم حافظ را دعوت میکنم
غزل هایش را روی سینه ام میگذارم
و دل می سپارم به فال های محال
می خوابم
خواب می بینم
معشوقه اش شده ام
و فریاد می کشم سر هر غزلی که برای هر خم مویی غیر از من سروده است
در میان غزل هایش دنبال رد پای دیگری می گردم
همه جا هستند
واژه به واژه
مو به مو
قلبم درد میگیرد
غزل ها را آتش می زنم
آتش می گیرم
می سوزم
از خواب میپرم
پرده را کنار می کشم
پنجره را باز میکنم
آن سوی پنجره یکی سوت می زند...
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
با جیرجیرک ها می خواند
با شاخه های درخت به پنجره می کوبد
با نور چراغ خیابان چشمم را می زند
همه چیز آن سوی پنجره است
پنجره را می بندم
پرده را می کشم
و درخت را فراموش میکنم
به خلوت خاموش تختم حافظ را دعوت میکنم
غزل هایش را روی سینه ام میگذارم
و دل می سپارم به فال های محال
می خوابم
خواب می بینم
معشوقه اش شده ام
و فریاد می کشم سر هر غزلی که برای هر خم مویی غیر از من سروده است
در میان غزل هایش دنبال رد پای دیگری می گردم
همه جا هستند
واژه به واژه
مو به مو
قلبم درد میگیرد
غزل ها را آتش می زنم
آتش می گیرم
می سوزم
از خواب میپرم
پرده را کنار می کشم
پنجره را باز میکنم
آن سوی پنجره یکی سوت می زند...
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima
دلواپس تر از درختی که آخرین برگش را به رغم بادهای پاییزی نگاه داشته است
غمگین تر از پرستویی که از آشیانه اش به رغم هوای سرد رابطه کوچ نمی کند
دل مانده تر از ماهی سرخی که تنگ اسارتش را به خاطره ی دریا نمی دهد
مانده ام
به چهارچوب رابطه ای که عشق می نامی اش
که آخرین خودکشی می دانمش
آخرین برگ درختم را خزان نباش
که کوچ، ماهی سرخ را عاشق تر نمی کند
.
.
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
دلواپس تر از درختی که آخرین برگش را به رغم بادهای پاییزی نگاه داشته است
غمگین تر از پرستویی که از آشیانه اش به رغم هوای سرد رابطه کوچ نمی کند
دل مانده تر از ماهی سرخی که تنگ اسارتش را به خاطره ی دریا نمی دهد
مانده ام
به چهارچوب رابطه ای که عشق می نامی اش
که آخرین خودکشی می دانمش
آخرین برگ درختم را خزان نباش
که کوچ، ماهی سرخ را عاشق تر نمی کند
.
.
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima
شعرهایم را پر از درد و تباهی میکنی
دیر می فهمی چه کار اشتباهی میکنی
هردو یک عمر است در بیراهه سرگردان شدیم
پس چرا باز ادعای سر به راهی میکنی؟!
رد دستان تو بر پیراهنم مانده ولی
باز داری ادعای بی گناهی میکنی
حرف هایی تازه می آید به گوشم مدتی ست
از خبرچینان، که هر کاری بخواهی میکنی
یک حرم داری سرای هرچه زن در شهر هست
ناصرالدین شاه قاجاری و شاهی میکنی
می روم، معشوقه هایت را نگه دار و بمان
دیر می فهمی چه کار اشتباهی میکنی!
#زینب_اکبری
از مجموعه شعر #زن_های_ایلم_خوب_می_فهمند_این_زن_را
#نشر_مایا
شعرهایم را پر از درد و تباهی میکنی
دیر می فهمی چه کار اشتباهی میکنی
هردو یک عمر است در بیراهه سرگردان شدیم
پس چرا باز ادعای سر به راهی میکنی؟!
رد دستان تو بر پیراهنم مانده ولی
باز داری ادعای بی گناهی میکنی
حرف هایی تازه می آید به گوشم مدتی ست
از خبرچینان، که هر کاری بخواهی میکنی
یک حرم داری سرای هرچه زن در شهر هست
ناصرالدین شاه قاجاری و شاهی میکنی
می روم، معشوقه هایت را نگه دار و بمان
دیر می فهمی چه کار اشتباهی میکنی!
#زینب_اکبری
از مجموعه شعر #زن_های_ایلم_خوب_می_فهمند_این_زن_را
#نشر_مایا
@Asheghanehaye_fatima
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم
اگر رزهای آبی برایت میفرستم
اگر
دستانت را میگیرم و بوسه هایم را به باد موافقت میدهم
باد با بوسه های من عشقبازی میکند
پنجره طرح اندام مرا پیش از آنکه به تو نشان دهد، میپوشد
آفتاب پیش از تو مرا گرم میکند
و ماه پیش از تو شعرهایم را میشنود...
طبیعت ، زیرکترین عاشقیست که به عمرم داشته
ام
مهربانترین
همیشگی ترین
و حسودترین
آنقدر که باران را پیش از هیجان تو بر من میباراند
و برف را پیش از قدمهای تو به خانه ام میرساند
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم
که دوستت دارم تا عشق در طبیعت جاری باشد
و
طبیعت مرا در آغوش بگیرد
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم
اگر رزهای آبی برایت میفرستم
اگر
دستانت را میگیرم و بوسه هایم را به باد موافقت میدهم
باد با بوسه های من عشقبازی میکند
پنجره طرح اندام مرا پیش از آنکه به تو نشان دهد، میپوشد
آفتاب پیش از تو مرا گرم میکند
و ماه پیش از تو شعرهایم را میشنود...
طبیعت ، زیرکترین عاشقیست که به عمرم داشته
ام
مهربانترین
همیشگی ترین
و حسودترین
آنقدر که باران را پیش از هیجان تو بر من میباراند
و برف را پیش از قدمهای تو به خانه ام میرساند
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم
که دوستت دارم تا عشق در طبیعت جاری باشد
و
طبیعت مرا در آغوش بگیرد
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima
.
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم اگر رزهای آبی برایت میفرستم اگر
دستانت را میگیرم و بوسه هایم را به باد موافقت میدهم
باد با بوسههای من عشقبازی میکند
پنجره طرح اندام مرا پیش از آنکه به تو نشان دهد، میپوشد
آفتاب پیش از تو مرا گرم میکند
و ماه پیش از تو شعرهایم را میشنود... طبیعت زیرکترین عاشقیست که به عمرم داشته
ام
مهربانترین
همیشگیترین
و حسودترین
آنقدر که باران را پیش از هیجان تو بر من میباراند
و برف را پیش از قدمهای تو به خانه ام میرساند
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم که دوستت دارم تا عشق در طبیعت جاری باشد و طبیعت مرا در آغوش بگیرد
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
.
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم اگر رزهای آبی برایت میفرستم اگر
دستانت را میگیرم و بوسه هایم را به باد موافقت میدهم
باد با بوسههای من عشقبازی میکند
پنجره طرح اندام مرا پیش از آنکه به تو نشان دهد، میپوشد
آفتاب پیش از تو مرا گرم میکند
و ماه پیش از تو شعرهایم را میشنود... طبیعت زیرکترین عاشقیست که به عمرم داشته
ام
مهربانترین
همیشگیترین
و حسودترین
آنقدر که باران را پیش از هیجان تو بر من میباراند
و برف را پیش از قدمهای تو به خانه ام میرساند
به خاطر تو نیست اگر دوستت دارم که دوستت دارم تا عشق در طبیعت جاری باشد و طبیعت مرا در آغوش بگیرد
#ایلناز_حقوقی
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima
من معشوقه ی کسان زیاده بوده ام
وقتی که بر من می پیچید و پیراهنم را می برد
و بر پوستم دست می کشید
باد
وقتی که بر من می تابید و کم می کردم از پیراهن هایم
خورشید
وقتی که دل به او میزدم و مرا در آغوش می کشید
دریا
وقتی که در کنارش می نشستم، به او خیره می شدم و مرا به خلسه ی رقص و آواز می برد
آتش
وقتی که بر بسترش می خوابیدم و آرام لای انگشتانم می خزید و موهایم را می چسبید
خاک
طعم دهانم را خرمالو گس میکرد
مرا بر شانه هایش درخت گردو می نشاند
پیوسته و آرام بر تنم باران بوسه می زد
و بی صدا مرا ابر نوازش میکرد..
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام
کسانی که بیش از آنچه فکر میکنی مرا می خواهند
و بیش از آنچه می خواهم به من فکر میکنند..
من عشق را در هویت کسان زیادی یافته ام
هر بار به رنگی و به بویی و به طعمی
با من از نجابت دخترانه ی مریم حرف نزن
من با بادها دویده ام
بر خاک ها خوابیده ام
با اتش ها رقصیده ام
و با آب ها هماغوش شدم
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام ...
ایلناز حقوقی
#نشر_مایا
#شعر_من_تو_را_میزاید
من معشوقه ی کسان زیاده بوده ام
وقتی که بر من می پیچید و پیراهنم را می برد
و بر پوستم دست می کشید
باد
وقتی که بر من می تابید و کم می کردم از پیراهن هایم
خورشید
وقتی که دل به او میزدم و مرا در آغوش می کشید
دریا
وقتی که در کنارش می نشستم، به او خیره می شدم و مرا به خلسه ی رقص و آواز می برد
آتش
وقتی که بر بسترش می خوابیدم و آرام لای انگشتانم می خزید و موهایم را می چسبید
خاک
طعم دهانم را خرمالو گس میکرد
مرا بر شانه هایش درخت گردو می نشاند
پیوسته و آرام بر تنم باران بوسه می زد
و بی صدا مرا ابر نوازش میکرد..
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام
کسانی که بیش از آنچه فکر میکنی مرا می خواهند
و بیش از آنچه می خواهم به من فکر میکنند..
من عشق را در هویت کسان زیادی یافته ام
هر بار به رنگی و به بویی و به طعمی
با من از نجابت دخترانه ی مریم حرف نزن
من با بادها دویده ام
بر خاک ها خوابیده ام
با اتش ها رقصیده ام
و با آب ها هماغوش شدم
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام ...
ایلناز حقوقی
#نشر_مایا
#شعر_من_تو_را_میزاید
@asheghanehaye_fatima
من معشوقه ی کسان زیاده بوده ام
وقتی که بر من می پیچید و پیراهنم را می برد
و بر پوستم دست می کشید
باد
وقتی که بر من می تابید و کم می کردم از پیراهن هایم
خورشید
وقتی که دل به او میزدم و مرا در آغوش می کشید
دریا
وقتی که در کنارش می نشستم، به او خیره می شدم و مرا به خلسه ی رقص و آواز می برد
آتش
وقتی که بر بسترش می خوابیدم و آرام لای انگشتانم می خزید و موهایم را می چسبید
خاک
طعم دهانم را خرمالو گس میکرد
مرا بر شانه هایش درخت گردو می نشاند
پیوسته و آرام بر تنم باران بوسه می زد
و بی صدا مرا ابر نوازش میکرد..
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام
کسانی که بیش از آنچه فکر میکنی مرا می خواهند
و بیش از آنچه می خواهم به من فکر میکنند..
من عشق را در هویت کسان زیادی یافته ام
هر بار به رنگی و به بویی و به طعمی
با من از نجابت دخترانه ی مریم حرف نزن
من با بادها دویده ام
بر خاک ها خوابیده ام
با اتش ها رقصیده ام
و با آب ها هماغوش شدم
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام ...
#ایلناز_حقوقی
#نشر_مایا
#شعر_من_تو_را_میزاید
من معشوقه ی کسان زیاده بوده ام
وقتی که بر من می پیچید و پیراهنم را می برد
و بر پوستم دست می کشید
باد
وقتی که بر من می تابید و کم می کردم از پیراهن هایم
خورشید
وقتی که دل به او میزدم و مرا در آغوش می کشید
دریا
وقتی که در کنارش می نشستم، به او خیره می شدم و مرا به خلسه ی رقص و آواز می برد
آتش
وقتی که بر بسترش می خوابیدم و آرام لای انگشتانم می خزید و موهایم را می چسبید
خاک
طعم دهانم را خرمالو گس میکرد
مرا بر شانه هایش درخت گردو می نشاند
پیوسته و آرام بر تنم باران بوسه می زد
و بی صدا مرا ابر نوازش میکرد..
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام
کسانی که بیش از آنچه فکر میکنی مرا می خواهند
و بیش از آنچه می خواهم به من فکر میکنند..
من عشق را در هویت کسان زیادی یافته ام
هر بار به رنگی و به بویی و به طعمی
با من از نجابت دخترانه ی مریم حرف نزن
من با بادها دویده ام
بر خاک ها خوابیده ام
با اتش ها رقصیده ام
و با آب ها هماغوش شدم
من معشوقه ی کسان زیادی بوده ام ...
#ایلناز_حقوقی
#نشر_مایا
#شعر_من_تو_را_میزاید
کوتاه بیا رفیق!
زندگی همین فنجان قهوه نیست
با دود سیگار و شکرهایی که قهوه ای شده
اند
زندگی همین کافه
ی دود گرفته نیست که پیش چشمانت عشقی به هوسی دل میبازد
زندگی ترانه
ی شانزلیزه
زندگی ته جاده
ی سرد پاییزی
زندگی آشپزهای گمشده نیست
زندگی زایش شعریست
روی دستمال کاغذی کافه
شعری که متولد میشود تا من از بغض
های تلخ قهوه
ای نمیرم
تا من سالها بعد
ته جاده
ی سرد پاییزی
شبیه آشپز گمشده
به مرگ طبیعی بمیرم
من
اما
شعر را با بغضهای تلخ سیگار بلعیده
ام
کوتاه بیا رفیق
هوای بازدمم نیست
زندگی مرگیست
که
همین
لحظه
اتفاق
میافتد
#ایلناز_حقوقی
#نشر_مایا
#شعر_من_تو_را_میزاید
@asheghanehaye_fatima🌸
زندگی همین فنجان قهوه نیست
با دود سیگار و شکرهایی که قهوه ای شده
اند
زندگی همین کافه
ی دود گرفته نیست که پیش چشمانت عشقی به هوسی دل میبازد
زندگی ترانه
ی شانزلیزه
زندگی ته جاده
ی سرد پاییزی
زندگی آشپزهای گمشده نیست
زندگی زایش شعریست
روی دستمال کاغذی کافه
شعری که متولد میشود تا من از بغض
های تلخ قهوه
ای نمیرم
تا من سالها بعد
ته جاده
ی سرد پاییزی
شبیه آشپز گمشده
به مرگ طبیعی بمیرم
من
اما
شعر را با بغضهای تلخ سیگار بلعیده
ام
کوتاه بیا رفیق
هوای بازدمم نیست
زندگی مرگیست
که
همین
لحظه
اتفاق
میافتد
#ایلناز_حقوقی
#نشر_مایا
#شعر_من_تو_را_میزاید
@asheghanehaye_fatima🌸
یک روز خورشید چشمت را می زند
از خواب بیدار می شوی
از پشت بام قصه هایم پایین می روی
به خورشید پشت می کنی و در غروب، راه سایه ات را پیش می گیری...
دور می شوی
ماه کوچک تر می شود
و تو یادت می رود نخ بسته ای به انگشتی که ماه را نشان می داد
دور می شوی
دورتر می شوی
و می رسی به شب های بی قصه
در کوچه هایی که از بن بست ما امروزی ترند
کوچه هایی که اصالت دخترانشان به شهرزاد نمی رسد...
کوچه هایی که هیچ خانه ای در انتهایشان پایبند تو نیست
کوچه هایی که ماه ندارند...
خسته می شوی
بی قصه
بی ماه
می خوابی
یک روز از خواب بیدار می شوی
بی هیچ پشت بامی
بی هیچ خورشیدی
دلت می گیرد
نخ بسته به انگشتت را باز می کنی
خورشید را در آغوش می گیری
سایه ات را پشت سر جا می گذاری
بر می گردی
به خانه ی انتهای کوچه ی بن بست
از پله ها بالا می روی
به ماه بوسه می زنی
تار موهایم را دور انگشتت حلقه می کنی
و قصه می خوانی در گوش منی که از وقت رفتنت خوابیده ام. .
.
#ایلناز_حقوقی
از کتاب
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima🌸
از خواب بیدار می شوی
از پشت بام قصه هایم پایین می روی
به خورشید پشت می کنی و در غروب، راه سایه ات را پیش می گیری...
دور می شوی
ماه کوچک تر می شود
و تو یادت می رود نخ بسته ای به انگشتی که ماه را نشان می داد
دور می شوی
دورتر می شوی
و می رسی به شب های بی قصه
در کوچه هایی که از بن بست ما امروزی ترند
کوچه هایی که اصالت دخترانشان به شهرزاد نمی رسد...
کوچه هایی که هیچ خانه ای در انتهایشان پایبند تو نیست
کوچه هایی که ماه ندارند...
خسته می شوی
بی قصه
بی ماه
می خوابی
یک روز از خواب بیدار می شوی
بی هیچ پشت بامی
بی هیچ خورشیدی
دلت می گیرد
نخ بسته به انگشتت را باز می کنی
خورشید را در آغوش می گیری
سایه ات را پشت سر جا می گذاری
بر می گردی
به خانه ی انتهای کوچه ی بن بست
از پله ها بالا می روی
به ماه بوسه می زنی
تار موهایم را دور انگشتت حلقه می کنی
و قصه می خوانی در گوش منی که از وقت رفتنت خوابیده ام. .
.
#ایلناز_حقوقی
از کتاب
#شعر_من_تو_را_میزاید
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima🌸