عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


خواب دیدم که مال من شده ای، دست بردم دوباره در موهات
دست هایم میان دستانت، شانه هایم میان بازوهات

زیر باران قدم زدیم آرام آن شب انگار شهر تهران را
پای من خسته شد ولی دیدم سر ِمن بود روی زانوهات

مهربان و نجیب بودی و من غرق قهر و پر از بدی بودم
دیدم از این همه بدی حتی خم نیاورده ای به ابروهات

زیر باران تند پاییزی عاشقانه ترانه میخواندی
زل زدی در نگاهم و گفتی: دوست دارم که موج گیسوهات...

مال من باشد و نفس بکشم تا ابد در هوای این شب ها
خواب دیدم که مال من شده ای دست بردم دوباره در موهات

#زینب_اکبری
@asheghanehaye_fatima




شعرهایم را پر از درد و تباهی میکنی
دیر می فهمی چه کار اشتباهی میکنی

هردو یک عمر است در بیراهه سرگردان شدیم
پس چرا باز ادعای سر به راهی میکنی؟!

رد دستان تو بر پیراهنم مانده ولی
باز داری ادعای بی گناهی میکنی

حرف هایی تازه می آید به گوشم مدتی ست
از خبرچینان، که هر کاری بخواهی میکنی

یک حرم داری سرای هرچه زن در شهر هست
ناصرالدین شاه قاجاری و شاهی میکنی

می روم، معشوقه هایت را نگه دار و بمان
دیر می فهمی چه کار اشتباهی میکنی!





#زینب_اکبری
از مجموعه شعر #زن_های_ایلم_خوب_می_فهمند_این_زن_را
#نشر_مایا
@asheghanehaye_fatima



وقتی که با همیم چه مغرور می‌شوم
لبریزِ شاعرانگی و شور می‌شوم

دیوانه شو، تمام وجود مرا بنوش
من قول می‌دهم به تو، انگور می‌شوم

کُردی بگو! اصیل‌ترم کن که مدتی‌ست
هی دارم از اصالت خود دور می‌شوم

زن‌های این قبیله به من غبطه می‌خورند
هر چند با تو وصله‌ی ناجور می‌شوم

یک شاعر بدون نشانم که بعدها
با این غزل برای تو، مشهور می‌شوم

با لهجه‌ی خودت غزلم را بخوان که من
هی دارم از اصالت خود دور می‌شوم



#زینب_اکبری
@asheghanehaye_fatima



تقدیر من همین چمدان بیشتر نبود
قلبی شکسته و نگران بیشتر نبود

شور بهار را به رقیبم سپردی و
آنچه به من رسید، خزان بیشتر نبود

دیر آمدم، ندیدمت و جای خالی‌ات
سهم من از گذشتِ زمان بیشتر نبود

از دیگران که زخم جگر قسمتم شد و
سهم من از تو زخم زبان بیشتر نبود

دنیا چه ساخت از منِ دیوانه، جز زنی
عادی، که درد او غم نان بیشتر نبود

بر شانه های خسته‌ی من هر کسی گذشت
آنچه گذاشت، بار گران بیشتر نبود

...

از آنچه ریختی همه‌ی عمر پای من
تنها نیازم این چمدان بیشتر نبود



#زینب_اکبری
بر شانه های خسته ی من هر کسی گذشت
آنچه گذاشت ، بارگران بیشتر نبود

#زینب_اکبری


@asheghanehaye_fatima