عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



مثل پرنده‌هایی که لانه‌ی خود را فراموش کرده
در بهار برمی‌گردند !
فراموش کرده‌ام تو را
راه رفتنت چگونه بود؟
ایستادنت چگونه بود؟
هنگام گفتن : مرا فراموش نکن
خندیدنت چگونه بود؟

می‌دانم تو هم مرا فراموش کرده‌ای
آن پسری را
که در شب‌های سرد زمستانی
دستش را از یقه باز پالتویت
روی قلب ات می‌گذاشت را
چطور فراموش نکنی ... !



#راسیم_قاراجا
ترجمه‌ی #کیومرث_نظامیان
@asheghanehaye_fatima



■ شعر جدایی


در زندگی و مرگ از هم جدا شدیم
دو بدن از هم جدا شدند
قلب‌های‌مان از هم جدا شدند
صداهای‌مان از هم‌دیگر جدا شدند

دست‌های‌مان جدا شدند
بوهای‌مان
بیدارشدن‌های‌مان در همان رخت‌خواب
خنده‌های‌مان
اشک چشم‌های‌مان
رویاهای‌مان از هم‌دیگر جدا شدند

شبی که در درون روح بود
به یک‌باره همه چیز را پوشاند.■



شاعر: #آتااول_بهرام‌اوغلو


برگردان: #کیومرث_نظامیان

★‌"آتااول بهرام‌اوغلو (Ataol Behramoğlu) [زاده‌ی ۱۹۴۲) شاعر، نویسنده و مترجم اهل ترکیه است.
●■شعری به‌زبان ترکی‌آذربایجانی از: #محمدرضا_لوایی

●■برگردان به فارسی: #کیومرث_نظامیان



□اعتیراف

اعتیراف ائدیرم
من یئر گؤیله دؤیوشدوم
آمما باخیشلارینلا دؤیوشمک
ییخدی منی

اعتیراف ائدیرم
شعرلریم
قادینیمین ایزلریدی
شاعیر من دئییلم
اوغلومون اللریدی

اعتیراف ائدیرم
یاشاماق قادینلیق دیر
هابئله اؤلوم
کیشیلیک ساچلارا باغلیدیر

اعتیراف ائدیرم
گونش بیر اؤپوشون
بهره‌سی دیر
اجل بیزه چاتمازدی
بیزی قادینلیق اؤلدوردو
بیز یارانان گوندن
اؤلومون الینده
موم اولدوق
قادینی اعتیراف ائدیب
یاشاما محکوم اولوق!

☆☆☆☆☆

□اعتراف

اعتراف می‌کنم
من با زمین و آسمان جنگیدم
اما نبرد با چشمان‌ات
از پای درآورد مرا

اعتراف می‌کنم که
شعرهای‌ام
رد پای زن‌ام است
من شاعر نیستم
دست‌های پسرم شاعر است

اعتراف می‌کنم
زیستن زنانه‌گی است
هم‌چنان که مرگ
به موهای مردانه‌گی گره خورده است

اعتراف می‌کنم
خورشید
ثمره‌ی یک بوسه است

اگر کشته و مرده‌ی زنانه‌گی نمی‌شدیم
دستان اجل به ما نمی‌رسید

ما از روزی که زاده شدیم
در دستان مرگ موم شدیم
زن را اعتراف کرده
و به زیستن محکوم شدیم.



@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
○■○شعری به‌زبان ترکی‌آزربایجانی از «کیان خیاو»


آلت دوداغین بیر دیلیم نار
اوست دوداغین بیر دیلیم نار
کؤنلومه‌ دک بدنین بیر قار یاغار
و من سنین آغلیغینین ایچین‌ده
او قدر اوشویه‌رم کی
قان ترله‌یرم ائی یار!

☆☆☆☆☆

○■○برگردان فارسی


لب پایینی‌ات یک تکه انار
لب بالایی‌ات یک تکه انار
تا روح‌ام هوس تن‌ات را می‌کند
برف می‌بارد
و من در سفیدی تو
چنان سردم می‌شود
که خون و عرق می‌ریزم ای یار !


●■●شاعر: #کیان_خیاو | آذربایجان(ایران)
برگردان #کیومرث_نظامیان
@asheghanehaye_fatima

‍ ببخش

یا خیلی زودتر از وقت‌اش می‌آیم
مثل به دنیا آمدن‌ام
یا دیرتر از وقت‌اش
مثل دوست داشتنِ تو در این سن‌ام

همیشه دیر به خوش‌بختی می‌رسم
همیشه زود به سوی ناکامی
یا همه چیز دیرزمانی پایان یافته است
یا هیچ چیز شروع نشده است

به چنان زمانی از زندگی آمدم
که برای مرگ زود است و برای عشق دیر
باز دیر کرده‌ام ببخش عشق من!
ده دقیقه مانده به عشق پنج دقیقه به مرگ.


#عزیز_نسین
برگردان: #کیومرث_نظامیان