عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@Asheghanehaye_fatima




سرشو از توی آشپزخونه چرخوند به سمت هال...
"حمید...! حق نداری بیای اینجا... هول میکنم کتلتا میسوزه..."
خندیدیم... اونم خندید، آروم پاشدم و رفتم تو آشپزخونه و از نزدیک و طوری که متوجه نشه، تماشاش کردم. داشت با دقت خیلی زیاد، کتلت هارو یکی یکی توو کف دستش شکل می دادو آروم توی ماهی تابه ی پر از روغن رهاشون می کرد.
از پشت شبیه یه فرشته بود، یه فرشته با موهای سیاهِ کوتاه و یه پیشبند گلدار صورتی.

کتلتا رو آورد... یکم خُرد شده بودن. بهم نگا کرد، بعد آروم و با یه قیافه ی محجوب گفت:
" تو رو خدا مسخرم نکنی، دفعه ی اولم بود، بخاطر "تو" درستشون کردم"

عشق فقط جمله های قشنگ نیست، گل یا کادو نیست، توجه نیست، مراقبت نیست. کما اینکه همه ی اونا هم می تونه باشه...
ولی اگه بخای خیلی ریزتر بشی، مثل یه جور ادویه ی خاص میمونه، با طعم و عطر دلچسب، که فقط زن ها میفهمنش. که برای هر مردی که دوسش دارن دستور خاص خودشو داره... و اونقدر خوش طعمه، که میتونی سالهای سال مزشو به یاد بیاری.

شام که تموم شد، هیچی تو ظرفای غذا نمونده بود. مردی که ۶۵ کیلو وزن داشت و همیشه کم غذا... تا تهشو خورده بود. چون ادویه ی دلچسبشو پیدا کرده بود و چاشنی شامش، همونی بود که سالها دنبالش می گشت.

الان خونه ی عمم بودم، کتلتاش مثل همیشه حرف نداره، یه دست و خوش طعم...
ولی اصلا بهم نچسبید... میدونید...! اون ادویه خاص، نمیدونم یجور طعم تو مایه های "بهارنارنج" های شمال... هرچی چشیدم، توش نبود که نبود...


#حمید_جدیدی
#بهار_نارنجم
#کتلت
@asheghanehaye_fatima



سرشو از توی آشپزخونه چرخوند به سمت هال...
"حمید...! حق نداری بیای اینجا... هول میکنم کتلتا میسوزه..."
خندیدیم... اونم خندید، آروم پاشدم و رفتم تو آشپزخونه و از نزدیک و طوری که متوجه نشه، تماشاش کردم. داشت با دقت خیلی زیاد، کتلت هارو یکی یکی توو کف دستش شکل می دادو آروم توی ماهی تابه ی پر از روغن رهاشون می کرد.
از پشت شبیه یه فرشته بود، یه فرشته با موهای سیاهِ کوتاه و یه پیشبند گلدار صورتی.

کتلتا رو آورد... یکم خُرد شده بودن. بهم نگا کرد، بعد آروم و با یه قیافه ی محجوب گفت:
" تو رو خدا مسخرم نکنی، دفعه ی اولم بود، بخاطر "تو" درستشون کردم"

عشق فقط جمله های قشنگ نیست، گل یا کادو نیست، توجه نیست، مراقبت نیست. کما اینکه همه ی اونا هم می تونه باشه...
ولی اگه بخای خیلی ریزتر بشی، مثل یه جور ادویه ی خاص میمونه، با طعم و عطر دلچسب، که فقط زن ها میفهمنش. که برای هر مردی که دوسش دارن دستور خاص خودشو داره... و اونقدر خوش طعمه، که میتونی سالهای سال مزشو به یاد بیاری.

شام که تموم شد، هیچی تو ظرفای غذا نمونده بود. مردی که ۶۵ کیلو وزن داشت و همیشه کم غذا... تا تهشو خورده بود. چون ادویه ی دلچسبشو پیدا کرده بود و چاشنی شامش، همونی بود که سالها دنبالش می گشت.

الان خونه ی عمم بودم، کتلتاش مثل همیشه حرف نداره، یه دست و خوش طعم...
ولی اصلا بهم نچسبید... میدونید...! اون ادویه خاص، نمیدونم یجور طعم تو مایه ی "بهارنارنج" های شمال... هرچی چشیدم، توش نبود که نبود...


#حمید_جدیدی
#بهار_نارنجم
#کتلت
#زامفولیای_من
@asheghanehaye_fatima



+ تا حالا عاشق شدی؟

- سه بار
روزی که زنم شد و روزی که مادر بچم.

+ سومیش...!؟

- وقتایی که برام کتلت درست میکنه. با سیبِ تپلِ سرخ کرده کنارش.

#کتلت 😊😉
#حمید_جدیدی