@asheghanehaye_fatima
دلم میخواست یک نفر آرام و شمرده توی گوشم زمزمه میکرد: دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست، داری خواب میبینی...
من خواستم و او گفت. او گفت: دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب میبینی.
من باورم شد. باورم شد که دارم خواب میبینم. این چشمهای خیس را. این شب سرد و اندوهناک را... همهاش یک کابوس است. بیدار میشوی و یادت میرود که تنهایی چقدر سخت بود. دروغ چقدر درد داشت. یادت میرود که حرفها فقط حرف هستند و نباید باورشان کرد. یادت میرود که هیچ چیز ارزش ندارد. همه اینها یادت میرود. داری خواب میبینی.
#لویی_فردینان_سلین
کتاب #دسته_دلقکها
ترجمه #مهدی_سحابی
دلم میخواست یک نفر آرام و شمرده توی گوشم زمزمه میکرد: دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست، داری خواب میبینی...
من خواستم و او گفت. او گفت: دنیا بیارزش نیست. سخت نیست، پوچ هم نیست. داری خواب میبینی.
من باورم شد. باورم شد که دارم خواب میبینم. این چشمهای خیس را. این شب سرد و اندوهناک را... همهاش یک کابوس است. بیدار میشوی و یادت میرود که تنهایی چقدر سخت بود. دروغ چقدر درد داشت. یادت میرود که حرفها فقط حرف هستند و نباید باورشان کرد. یادت میرود که هیچ چیز ارزش ندارد. همه اینها یادت میرود. داری خواب میبینی.
#لویی_فردینان_سلین
کتاب #دسته_دلقکها
ترجمه #مهدی_سحابی
@asheghanehaye_fatima
البته دوستش داشتم،ولی
وسوسه ی خودم را بیشتر دوست داشتم،
در رفتن از همه جا و دنبال چیزی که نمی دانم چه بود گشتن.
مطمئنا غرور احمقانه ام
و یقین به برتر بودن باعث می شد..
#لویی_فردینان_سلین
سفر به انتهای شب
فرهاد غبرایی
البته دوستش داشتم،ولی
وسوسه ی خودم را بیشتر دوست داشتم،
در رفتن از همه جا و دنبال چیزی که نمی دانم چه بود گشتن.
مطمئنا غرور احمقانه ام
و یقین به برتر بودن باعث می شد..
#لویی_فردینان_سلین
سفر به انتهای شب
فرهاد غبرایی