@asheghanehaye_fatima
لرزش لبانم
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شراب تو
دروازهی زمان را میگشایم
و رویایت
بارانِ خفته را میباراند.
بارانت را به من بده!
بیحرکت در بارانِ رویایت
خواهم ایستاد
دور، در دلِ اندیشه،
بیهراس و
بینسیان
در خانهی زمان است، گذشته
به زیر پاهایت
که میرقصند.
#خوان_خلمن
لرزش لبانم
یعنی رعشهی بوسههایم
در گذشتهات با من به گوش میرسد
در شراب تو
دروازهی زمان را میگشایم
و رویایت
بارانِ خفته را میباراند.
بارانت را به من بده!
بیحرکت در بارانِ رویایت
خواهم ایستاد
دور، در دلِ اندیشه،
بیهراس و
بینسیان
در خانهی زمان است، گذشته
به زیر پاهایت
که میرقصند.
#خوان_خلمن
@asheghanehaye_fatima
صبح، درخشش میبخشد به پرندگان
گشاده است و
تازه است.
با وحشت اندیشه
با هماش مینوشیم.
ای یار
گرم کن گذشته را!
مرا میبوسی و
بوسهها بیدار میشوند،
در جوار خورشید
فرو میافتیم.
زیر-پیراهنهای رنگیات را به خاطر میآورم
گلهای رنگیات را
بوسههای رنگیات را
دل سفیدت را.
#خوان_خلمن
ترجمه:محسن عمادی
صبح، درخشش میبخشد به پرندگان
گشاده است و
تازه است.
با وحشت اندیشه
با هماش مینوشیم.
ای یار
گرم کن گذشته را!
مرا میبوسی و
بوسهها بیدار میشوند،
در جوار خورشید
فرو میافتیم.
زیر-پیراهنهای رنگیات را به خاطر میآورم
گلهای رنگیات را
بوسههای رنگیات را
دل سفیدت را.
#خوان_خلمن
ترجمه:محسن عمادی
@asheghanehaye_fatima
تاریک است صدایت
از بوسه هایی که به من ندادی
از بوسه هایی که به من نمی دهی
شب
غبارِ این تبعید است
بوسه هایت
ماه را می آویزد
اقماری
که معبدم را منجمد می کنند
و من
به زیر خورشید
میلرزم.
#خوان_خلمن
#شاعر_آرژانتین 🇦🇷
ترجمه:
#محسن_عمادی
تاریک است صدایت
از بوسه هایی که به من ندادی
از بوسه هایی که به من نمی دهی
شب
غبارِ این تبعید است
بوسه هایت
ماه را می آویزد
اقماری
که معبدم را منجمد می کنند
و من
به زیر خورشید
میلرزم.
#خوان_خلمن
#شاعر_آرژانتین 🇦🇷
ترجمه:
#محسن_عمادی