Forwarded from دستیار زیر نویس و هایپر لینک
.
شاید همیشه اینطور نماند؛ و من میگویم
که اگر لبهایت که دوستشان داشتهام
باید که لبهای دیگری را لمس کنند و انگشتهای سالم و زیبای تو
باید قلب او را بفشارند، آن طور که زمانی نه چندان دور قلب مرا میفشردند؛
اگر روی صورت دیگری، موهای لطیف تو بریزد
در چنان سکوتی که من میدانم،
یا اگر این کلمات بیقرار که بارها به زبان آمدهاند،
بیچاره و مستاصل پنجه به چهرهی روح بکشند؛
اگر باید که اینگونه باشد، میگویم
از قلبم میروی اگر، کلمهای بگو
و من پیش او میروم و دستهایش را میگیرم
و دوستانه مبارکباد میگویم.
و سپس رو میگردانم و میشنوم که پرندهای
در دشتهای به شدت دور، آواز اندوهناکی سر میدهد.
#ادوارد_استلین_کامینگز
#شعر_آمریکا 🇺🇸
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی
@asheghanehaue_fatima
شاید همیشه اینطور نماند؛ و من میگویم
که اگر لبهایت که دوستشان داشتهام
باید که لبهای دیگری را لمس کنند و انگشتهای سالم و زیبای تو
باید قلب او را بفشارند، آن طور که زمانی نه چندان دور قلب مرا میفشردند؛
اگر روی صورت دیگری، موهای لطیف تو بریزد
در چنان سکوتی که من میدانم،
یا اگر این کلمات بیقرار که بارها به زبان آمدهاند،
بیچاره و مستاصل پنجه به چهرهی روح بکشند؛
اگر باید که اینگونه باشد، میگویم
از قلبم میروی اگر، کلمهای بگو
و من پیش او میروم و دستهایش را میگیرم
و دوستانه مبارکباد میگویم.
و سپس رو میگردانم و میشنوم که پرندهای
در دشتهای به شدت دور، آواز اندوهناکی سر میدهد.
#ادوارد_استلین_کامینگز
#شعر_آمریکا 🇺🇸
ترجمه:
#سینا_کمال_آبادی
@asheghanehaue_fatima
@asheghanehaye_fatima
با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو
پاسخی ندادی
دهان ات
سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، لبخندی نیست؟
با تو سخن گفتم
با آوازی
و تو
نشنیدی
چشمان ات
سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، آوازی نیست؟
با تو سخن گفتم
با روح
و تو
تعجب نکردی
چهره ات
رویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، عشق نیست؟
با تو سخن گفتم
با شمشیری
و تو
سکوت می کنی
سینه ات
معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه! تو بگو
عشق، مرگ نیست؟
#ادوارد_استلین_کامینگز
با تو سخن گفتم
با لبخندی
و تو
پاسخی ندادی
دهان ات
سیمی است برای موسیقی
موسیقی به رنگ خون
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، لبخندی نیست؟
با تو سخن گفتم
با آوازی
و تو
نشنیدی
چشمان ات
سفالینه ای است
از سکوتی الهی
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، آوازی نیست؟
با تو سخن گفتم
با روح
و تو
تعجب نکردی
چهره ات
رویایی است
محبوس در عطری سپید
به اینجا بیا
آه! تو بگو
زندگی، عشق نیست؟
با تو سخن گفتم
با شمشیری
و تو
سکوت می کنی
سینه ات
معبدی است
لطیف تر از گل ها
به اینجا بیا
آه! تو بگو
عشق، مرگ نیست؟
#ادوارد_استلین_کامینگز