@asheghanehaye_fatima
#جانم_!
* سایه ی مهربان همیشه با من
جانم آفتابِ روزهاي دلتنگي؟!
* قلب شیشه ایی من
جانم چشم تيله اي من؟!
* عینک عظیم تماشا و دیدن من
جانم باغ بهشتم؟!
* قوی سپید خوشبختي
جانم هماي سعادت؟!
* گهواره ی احساسم
جانم آغوش ناز و نيازم؟!
* ستاره ی همیشه رقصانم
جانم خورشيد تابانم؟!
* رودخانه ی همیشه جاری
جانم اقيانوس آرامشم؟!
* معشوقه ی کیهانی من
جانم كهكشان عشقم؟!
* جوانی ابدی من
جانم عمر جاويدم؟!
* فرشته ی روشن ضمیر من
جانم ملك مقرَّب قلبم؟!
* جنبه ی زندگی زنانه ام
جانم اقتدار و غرورم؟!
* طراوت لبخند ژکوند
جانم آفتاب گردان وفادارم؟!
* جوی جوشان افتابم
جانم جاريِ مهتاب تنهاييم؟!
* خراباتی اباد مم
جانم مستي بي ميگساريم؟!
* رقاص عریانیم
جانم موزون دام و دامنم؟!
* عطر لفظ عشق
جانم حلاوت شعرهاي پنهاني؟!
* پروانه ی زندگی من
جانم بلبل خوش الحانم؟!
* رویای الوده به خاطرات
جانم خواب خوش مستي ام؟!
* شراب مست هم پیاله ام
جانم ساقيِ دشت لبم؟!
* میوه ی رسیده به کامم
جانم شهد و انگبين چهار فصل ام؟!
* شاعره ی اب های مست
جانم ترانه ي بيشه هاي تنم؟!
* محبوبه ام
جانم معشوقم؟!
* دل نگار تنهاییم
جانم دلدار بي دلم؟!
* چشمم به سر انگشتان توست.
نفسم به خنده هاي توست.
#امير_معصومي/امونياك
بيست و هفتم شهريور نود و پنج
#جانم_!
* سایه ی مهربان همیشه با من
جانم آفتابِ روزهاي دلتنگي؟!
* قلب شیشه ایی من
جانم چشم تيله اي من؟!
* عینک عظیم تماشا و دیدن من
جانم باغ بهشتم؟!
* قوی سپید خوشبختي
جانم هماي سعادت؟!
* گهواره ی احساسم
جانم آغوش ناز و نيازم؟!
* ستاره ی همیشه رقصانم
جانم خورشيد تابانم؟!
* رودخانه ی همیشه جاری
جانم اقيانوس آرامشم؟!
* معشوقه ی کیهانی من
جانم كهكشان عشقم؟!
* جوانی ابدی من
جانم عمر جاويدم؟!
* فرشته ی روشن ضمیر من
جانم ملك مقرَّب قلبم؟!
* جنبه ی زندگی زنانه ام
جانم اقتدار و غرورم؟!
* طراوت لبخند ژکوند
جانم آفتاب گردان وفادارم؟!
* جوی جوشان افتابم
جانم جاريِ مهتاب تنهاييم؟!
* خراباتی اباد مم
جانم مستي بي ميگساريم؟!
* رقاص عریانیم
جانم موزون دام و دامنم؟!
* عطر لفظ عشق
جانم حلاوت شعرهاي پنهاني؟!
* پروانه ی زندگی من
جانم بلبل خوش الحانم؟!
* رویای الوده به خاطرات
جانم خواب خوش مستي ام؟!
* شراب مست هم پیاله ام
جانم ساقيِ دشت لبم؟!
* میوه ی رسیده به کامم
جانم شهد و انگبين چهار فصل ام؟!
* شاعره ی اب های مست
جانم ترانه ي بيشه هاي تنم؟!
* محبوبه ام
جانم معشوقم؟!
* دل نگار تنهاییم
جانم دلدار بي دلم؟!
* چشمم به سر انگشتان توست.
نفسم به خنده هاي توست.
#امير_معصومي/امونياك
بيست و هفتم شهريور نود و پنج
@asheghanehaye_fatima
بايد انتخاب كرد!
روح يك مرد عاشق رو داشتن
يا
عاشق روح يك مرد بودن!
هرچند هر دوش ديدنه نيمه ي پره ليوانه ولي خب ليوان اولي درصد اميدش بيشتره تا دومي!
#امير_معصومي/امونياك
بايد انتخاب كرد!
روح يك مرد عاشق رو داشتن
يا
عاشق روح يك مرد بودن!
هرچند هر دوش ديدنه نيمه ي پره ليوانه ولي خب ليوان اولي درصد اميدش بيشتره تا دومي!
#امير_معصومي/امونياك
⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆
🔆⚜
⚜
یادت می آید
روزی را که عاشق شدیم؟!
نشان به همان نشان که گفتم:
کاسه ای زیر نیم کاسه است!
- خب!
از ما بعید بود این وادادگی پای دل! -
حالا که نیستی می دانم
دست خدا زیر این کاسه بود!
باید هر از قرنی یک بار
کاسه / کوزه ی دلتنگی ش را
سر کسی بشکند و بی آبرو هم نشود!
چه کاسه ای تنگ تر از عشق
چه کوزه ای نازک تر از دل!
چه سری سخت تر از صبر
چه شکستنی بیصدا تر از اشک!
بیا و پا در میانی کن
تو که برگردی
من که هیچ!
خدا صد سال دیگر خدا میماند!
#امير_معصومي/امونياك
@asheghanehaye_fatima
⚜
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
🔆⚜
⚜
یادت می آید
روزی را که عاشق شدیم؟!
نشان به همان نشان که گفتم:
کاسه ای زیر نیم کاسه است!
- خب!
از ما بعید بود این وادادگی پای دل! -
حالا که نیستی می دانم
دست خدا زیر این کاسه بود!
باید هر از قرنی یک بار
کاسه / کوزه ی دلتنگی ش را
سر کسی بشکند و بی آبرو هم نشود!
چه کاسه ای تنگ تر از عشق
چه کوزه ای نازک تر از دل!
چه سری سخت تر از صبر
چه شکستنی بیصدا تر از اشک!
بیا و پا در میانی کن
تو که برگردی
من که هیچ!
خدا صد سال دیگر خدا میماند!
#امير_معصومي/امونياك
@asheghanehaye_fatima
⚜
⚜🔆
🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜🔆⚜
@asheghanehaye_fatima
نبوسیدنت ...
آبی است بر آتش دل!
حسادت را فرو می نشاند
وفاداری ، جاری می کند!
.
.
.
نبوسیدنت!
نبوسیدنِ تو
یا نبوسیدن تو را؟!
پناه بر خدا از افعال مجهول!
پ. ن:
افعال: عملکرد ها!
#امير_معصومي/امونياك
نبوسیدنت ...
آبی است بر آتش دل!
حسادت را فرو می نشاند
وفاداری ، جاری می کند!
.
.
.
نبوسیدنت!
نبوسیدنِ تو
یا نبوسیدن تو را؟!
پناه بر خدا از افعال مجهول!
پ. ن:
افعال: عملکرد ها!
#امير_معصومي/امونياك
@asheghanehaye_fatima
#قتل_ناجي_من
جوان بود و فريبا اما نه زيبا! دوستش داشتم. انگشتانم را كه بريد، به پايش افتادم؛ گريخت.
دست به دامنش شدم؛ دست هايم را بريد!
زود بود براي اين اتفاق. بايد به بند مي كشيدم أش. بهترين دفاع، حمله بود وقتي كنار پنجره مرا تهديد به پرواز مي كرد. گرفتم أش. لبش را به نيش كشيدم. با سلاح سردي سينه اش را شكافت. پرده رام مكر زن شد و من نيز هم!
.
.
.
زني كه موهايش را كوتاه مي كند و دامن را به باد داده، تا غيرت مردي را براي دريدن پيراهنش، بجنباند، مثله مي كند زنده ي تو را!... قاتل نيست؟!
#امير_معصومي/ آمونياك
دهم دي ماه نودوپنج.
#قتل_ناجي_من
جوان بود و فريبا اما نه زيبا! دوستش داشتم. انگشتانم را كه بريد، به پايش افتادم؛ گريخت.
دست به دامنش شدم؛ دست هايم را بريد!
زود بود براي اين اتفاق. بايد به بند مي كشيدم أش. بهترين دفاع، حمله بود وقتي كنار پنجره مرا تهديد به پرواز مي كرد. گرفتم أش. لبش را به نيش كشيدم. با سلاح سردي سينه اش را شكافت. پرده رام مكر زن شد و من نيز هم!
.
.
.
زني كه موهايش را كوتاه مي كند و دامن را به باد داده، تا غيرت مردي را براي دريدن پيراهنش، بجنباند، مثله مي كند زنده ي تو را!... قاتل نيست؟!
#امير_معصومي/ آمونياك
دهم دي ماه نودوپنج.
هميشه كه نبايد
من باشم و
اتفاق چشمان تو
به جان خواب هاي من بيافتد !
گاهی هم باید
فاجعه ي لبان من
به جان هوست بيافتد !
#امير_معصومي/آمونياك
@asheghanehaye_fatima
من باشم و
اتفاق چشمان تو
به جان خواب هاي من بيافتد !
گاهی هم باید
فاجعه ي لبان من
به جان هوست بيافتد !
#امير_معصومي/آمونياك
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
جور دیگری هم می شود با تو عاشقی کرد، بی آنکه آب در دل آن شارلاتانی که قاپ تو را دزدید، تکان بخورد؛ مثلا وقتی باران می بارد، من شوهرت را پای یک قرار کاری بکشم تا جنون پیاده روی در هوای دو نفره تو را مستأصل کند و به من فکر کنی!
من این قابلیت را دارم که زیر پوست تو بخزم، درست وقتی که از عشق بازی های مکررت با آن پفیوز بی پدر و مادر، ارضا نمی شوی، شیشه ی ادکلنم را پشت پنجره ای که تماشای تان میکنم، خالی کنم تا تو را وادار کنم که به من فکر کنی؛ در حالی که پاورچین، سراغ گاوصندوق می روی تا کلت کمری آن دزد ناموس را، کش بروی.
من آنقدر مرموز تو را دوست دارم که وقت چکاندن ماشه هم نمی دانی چرا به قتل فکر کرده ای؟!
حالا که جنازه ات بر زمین مانده است و کسی حاضر نیست یک اشراف زاده ی خائن را، که ضمن هم آغوشی با عکس های معشوقه اش، خود کشی کرده است، به خاک بسپارد؛ من آنقدر نجیبانه دوست ت دارم که آخرین نامه های ارسالیت را بسوزانم و به مجلات نفروشم و از عشق تو، پولی به جیب نزنم.
می بینی؟!می شود تو را جور دیگر هم دوست داشت!!!
#امير_معصومي /آمونياك
جور دیگری هم می شود با تو عاشقی کرد، بی آنکه آب در دل آن شارلاتانی که قاپ تو را دزدید، تکان بخورد؛ مثلا وقتی باران می بارد، من شوهرت را پای یک قرار کاری بکشم تا جنون پیاده روی در هوای دو نفره تو را مستأصل کند و به من فکر کنی!
من این قابلیت را دارم که زیر پوست تو بخزم، درست وقتی که از عشق بازی های مکررت با آن پفیوز بی پدر و مادر، ارضا نمی شوی، شیشه ی ادکلنم را پشت پنجره ای که تماشای تان میکنم، خالی کنم تا تو را وادار کنم که به من فکر کنی؛ در حالی که پاورچین، سراغ گاوصندوق می روی تا کلت کمری آن دزد ناموس را، کش بروی.
من آنقدر مرموز تو را دوست دارم که وقت چکاندن ماشه هم نمی دانی چرا به قتل فکر کرده ای؟!
حالا که جنازه ات بر زمین مانده است و کسی حاضر نیست یک اشراف زاده ی خائن را، که ضمن هم آغوشی با عکس های معشوقه اش، خود کشی کرده است، به خاک بسپارد؛ من آنقدر نجیبانه دوست ت دارم که آخرین نامه های ارسالیت را بسوزانم و به مجلات نفروشم و از عشق تو، پولی به جیب نزنم.
می بینی؟!می شود تو را جور دیگر هم دوست داشت!!!
#امير_معصومي /آمونياك
@asheghanehaye_fatima
" لعنتي! گفتم اين راهش نيست! "
-" تو پيشنهاد بهتري نداشتي! "
و من! سكوت! پرهياهوترين تصميم ممكني كه در اين مواقع، اتخاذ مي شوم؛ به تنها چيزي كه فكر نمي كردم، راه حل مناسب بود. به گرمي، شيريني و لرزش موجود و فريبي دوباره در ذهن مرد و تسليمي مجدد در تخيل زن ماجرا، مشغول بودم كه زن افكارم را در هم شكست؛
" حالا چكار كنيم؟! "
-" ميتونيم دوباره امتحان كنيم. "
.....
و من مستمر شدم در تكرار بوسه هايي كه هيچ كدام متن داستان را گرم هم نكرد چه برسد به آتش عشق!
بيست و پنجم فروردين نود و پنج
#امير_معصومي_امونياك
" لعنتي! گفتم اين راهش نيست! "
-" تو پيشنهاد بهتري نداشتي! "
و من! سكوت! پرهياهوترين تصميم ممكني كه در اين مواقع، اتخاذ مي شوم؛ به تنها چيزي كه فكر نمي كردم، راه حل مناسب بود. به گرمي، شيريني و لرزش موجود و فريبي دوباره در ذهن مرد و تسليمي مجدد در تخيل زن ماجرا، مشغول بودم كه زن افكارم را در هم شكست؛
" حالا چكار كنيم؟! "
-" ميتونيم دوباره امتحان كنيم. "
.....
و من مستمر شدم در تكرار بوسه هايي كه هيچ كدام متن داستان را گرم هم نكرد چه برسد به آتش عشق!
بيست و پنجم فروردين نود و پنج
#امير_معصومي_امونياك
@asheghanehaye_fatima
يك جرعه زندگي در كنارت
يك لقمه نفس با رقص ت
يك بغل خستگي از تماشايت
يك مشاجره لفظي با لبت
يك دورهمي با پيرهنت
يك ميهماني با دامنت
يك قهر ابدي با دير آمدنت
يك عهد ازلي با نرفتنت
يك، دو دو زدن براي چشمهايت
يك، سه سه كردنت با نازهايت
يك چهار پايه انتظار نشستن
يك پنج دري داشتن
يك شش و هشت خواندن
يك هفت تير خريدن
يك هشتي پنهان شدن
يك نه ماه صبوري كردن
يك ده
يك دهن
يك از دهن
يك كلام ختم كلام
يك از دهن افتادنِ نامت
بس است براي فراموش كردنت بانو!
#امير_معصومي/آمونياك
يك جرعه زندگي در كنارت
يك لقمه نفس با رقص ت
يك بغل خستگي از تماشايت
يك مشاجره لفظي با لبت
يك دورهمي با پيرهنت
يك ميهماني با دامنت
يك قهر ابدي با دير آمدنت
يك عهد ازلي با نرفتنت
يك، دو دو زدن براي چشمهايت
يك، سه سه كردنت با نازهايت
يك چهار پايه انتظار نشستن
يك پنج دري داشتن
يك شش و هشت خواندن
يك هفت تير خريدن
يك هشتي پنهان شدن
يك نه ماه صبوري كردن
يك ده
يك دهن
يك از دهن
يك كلام ختم كلام
يك از دهن افتادنِ نامت
بس است براي فراموش كردنت بانو!
#امير_معصومي/آمونياك