@asheghanehaye_fatima
🎀
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد
گلبوته هایش داغ نامحسوس دارد
من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
باور کنید آقا اجازه! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل می شد
از برف شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد
سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار
مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد
تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم
قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد
از روستاهای خیالی می گذشتیم
آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت
با بافه ای از جنس رویاهای رنگین
هر شب برای یک مسافر فال می بافت
تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است:
#عالیجناب_شعرهایم! روبراهی؟!
#مژگان_عباسلو
🎀
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد
گلبوته هایش داغ نامحسوس دارد
من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
باور کنید آقا اجازه! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل می شد
از برف شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد
سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار
مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد
تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم
قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد
از روستاهای خیالی می گذشتیم
آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت
با بافه ای از جنس رویاهای رنگین
هر شب برای یک مسافر فال می بافت
تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است:
#عالیجناب_شعرهایم! روبراهی؟!
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .!
#عالیجناب_شعرهایم_دوستت_دارم ❤
خسته ام از تظاهر به ایستادگی
از پنهان کردن زخم هایم
زور که نیست !
دیگر نمیتوانم بی دلیل بخندم و
با لبخندی مسخره وانمود کنم همه چیز رو به راه است....!
............اصلأ دیگر نمیخواهم که بخندم
میخواهم لج کنم ، با خودم ، با تو ، با همه ی دنیا...!
چقدر بگویم فردا روز دیگریست و امروز بیاید و مثل هر روز باشی....؟؟!
خسته ام .... از تو .... از خودم....از همه ی زندگی .....
میخواهم بکشم کنار ! از تو ... از خودم..... از همه ی زندگی .!
#عالیجناب_شعرهایم_دوستت_دارم ❤
@asheghanehaye_fatima
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است☹️
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است😔
بیا که بر سر کویت بساط چهره ی ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکندهست
خیال روی تو بیخ امید بنشاندهست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکندهست👌
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکنده ست
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است😔
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است...
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۶۰
#مفاعلن_فعلاتن_مفاعلن_فعلن
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است☹️
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل
هنوز دیده به دیدارت آرزومند است😔
بیا که بر سر کویت بساط چهره ی ماست
به جای خاک که در زیر پایت افکندهست
خیال روی تو بیخ امید بنشاندهست
بلای عشق تو بنیاد صبر برکندهست👌
عجب در آن که تو مجموع و گر قیاس کنی
به زیر هر خم مویت دلی پراکنده ست
اگر برهنه نباشی که شخص بنمایی
گمان برند که پیراهنت گل آکند است
ز دست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دستها که ز دست تو بر خداوند است😔
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق
گمان برند که سعدی ز دوست خرسند است...
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۶۰
#مفاعلن_فعلاتن_مفاعلن_فعلن
@asheghanehaye_fatima
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
طعم دهانت از شکر ناب خوشترست
زنهار از آن تبسم شیرین که میکنی
کز خنده شکوفه سیراب خوشترست
شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم
حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشترست
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست👌
در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست
کُیمختِ خارپشت ز سنجاب خوشترست
زان سوی بحر آتش اگر خوانیم به لطف
رفتن به روی آتشم از آب خوشترست
ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله زار
با من مگو که چشم در احباب خوشترست
زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
از دست خود بده که ز جلاب خوشترست
سعدی دگر به گوشه وحدت نمیرود
خلوت خوشست و صحبت اصحاب خوشترست
هر باب از این کتاب نگارین که برکنی
همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۶۸
#مفعول_فاعلات_مفاعیل_فاعلن
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
طعم دهانت از شکر ناب خوشترست
زنهار از آن تبسم شیرین که میکنی
کز خنده شکوفه سیراب خوشترست
شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم
حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشترست
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست👌
در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست
کُیمختِ خارپشت ز سنجاب خوشترست
زان سوی بحر آتش اگر خوانیم به لطف
رفتن به روی آتشم از آب خوشترست
ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله زار
با من مگو که چشم در احباب خوشترست
زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
از دست خود بده که ز جلاب خوشترست
سعدی دگر به گوشه وحدت نمیرود
خلوت خوشست و صحبت اصحاب خوشترست
هر باب از این کتاب نگارین که برکنی
همچون بهشت گویی از آن باب خوشترست
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۶۸
#مفعول_فاعلات_مفاعیل_فاعلن
@asheghanehaye_fatima
مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است
که راحت دل رنجور بیقرار من است
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار من است
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار من است
حقیقت آن که نه درخور اوست جان عزیز
ولیک درخور امکان و اقتدار من است
نه اختیار منست این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار من است
اگر هزار غم است از جفای او بر دل
هنوز بنده اویم که غمگسار من است
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار من است بار من است👌
به لاله زار و گلستان نمیرود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار منست
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار من است😔
و گر مراد تو اینست بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار من است
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۸۳
#مفاعلن_فعلاتن_مفاعلن_فعلن
مگر نسیم سحر بوی زلف یار من است
که راحت دل رنجور بیقرار من است
به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
گرش به خواب ببینم که در کنار من است
اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
به جان مضایقه با دوستان نه کار من است
حقیقت آن که نه درخور اوست جان عزیز
ولیک درخور امکان و اقتدار من است
نه اختیار منست این معاملت لیکن
رضای دوست مقدم بر اختیار من است
اگر هزار غم است از جفای او بر دل
هنوز بنده اویم که غمگسار من است
درون خلوت ما غیر در نمیگنجد
برو که هر که نه یار من است بار من است👌
به لاله زار و گلستان نمیرود دل من
که یاد دوست گلستان و لاله زار منست
ستمگرا دل سعدی بسوخت در طلبت
دلت نسوخت که مسکین امیدوار من است😔
و گر مراد تو اینست بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار من است
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۸۳
#مفاعلن_فعلاتن_مفاعلن_فعلن
@asheghanehaye_fatima
تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
دانی حیات کشتهی شمشیر عشق چیست
سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست
بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید
شوری که در میان منست و میان دوست
خصمی که تیر کافرش اندر #غزا نکشت
خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست
دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند
وان هم برای آن که کنم جان فدای دوست
روزی به پای مرکب تازی درافتمش
گر کبر و ناز بازنپیچد عنان دوست
هیهات کام من که برآید در این طلب
این بس که نام من برود بر زبان دوست👌
چون جان سپردنیست به هر صورتی که هست
در کوی عشق خوشتر و بر آستان دوست
با خویشتن همیبرم این شوق تا به خاک
وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست
فریاد مردمان همه از دست دشمنست
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست 😔
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۱۰۲
#مفعول_فاعلات_مفاعیل_فاعلن
غزا: جنگ کردن
تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
دانی حیات کشتهی شمشیر عشق چیست
سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست
بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید
شوری که در میان منست و میان دوست
خصمی که تیر کافرش اندر #غزا نکشت
خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست
دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند
وان هم برای آن که کنم جان فدای دوست
روزی به پای مرکب تازی درافتمش
گر کبر و ناز بازنپیچد عنان دوست
هیهات کام من که برآید در این طلب
این بس که نام من برود بر زبان دوست👌
چون جان سپردنیست به هر صورتی که هست
در کوی عشق خوشتر و بر آستان دوست
با خویشتن همیبرم این شوق تا به خاک
وز خاک سر برآرم و پرسم نشان دوست
فریاد مردمان همه از دست دشمنست
فریاد سعدی از دل نامهربان دوست 😔
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۱۰۲
#مفعول_فاعلات_مفاعیل_فاعلن
غزا: جنگ کردن
@asheghanehaye_fatima💜
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت
باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آب گلزار بشد رونق عطار برفت
صورت یوسف نادیده صفت میکردیم
چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت
در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
آخر این مور میان بسته افتان خیزان
چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت
به خرابات چه حاجت که یکی مست شود
که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت
به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید
دلش از دست ببردند و به زنار برفت
پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند
نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت
تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی
که به پهلو نتوانی به سر خار برفت
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۱۳۷
#فعلاتن_فعلاتن_فعلاتن_فعلن
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت
باد بوی گل رویش به گلستان آورد
آب گلزار بشد رونق عطار برفت
صورت یوسف نادیده صفت میکردیم
چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت
بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را
که مرا در حق این طایفه انکار برفت
در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال
به سرت کز سر من آن همه پندار برفت
آخر این مور میان بسته افتان خیزان
چه خطا داشت که سرکوفته چون مار برفت
به خرابات چه حاجت که یکی مست شود
که به دیدار تو عقل از سر هشیار برفت
به نماز آمده محراب دو ابروی تو دید
دلش از دست ببردند و به زنار برفت
پیش تو مردن از آن به که پس از من گویند
نه به صدق آمده بود این که به آزار برفت
تو نه مرد گل بستان امیدی سعدی
که به پهلو نتوانی به سر خار برفت
#سعدی_جان
#عالیجناب_سعدی
#غزل_شماره_۱۳۷
#فعلاتن_فعلاتن_فعلاتن_فعلن