عشق باید به استخوان رسیده باشد
که اگر ناگهان شد و ،
قلبت شکست ،
هیچکس نداند دردت !
که انگار ،
همان دندههای شکستهی تنیست
با کشیدنِ هر نفس ،
تو میخندی و
تکههای قلب ،
در وجودت ،
گریه میکند
#مرجان_پورشريفى
@asheghanehaye_fatima
که اگر ناگهان شد و ،
قلبت شکست ،
هیچکس نداند دردت !
که انگار ،
همان دندههای شکستهی تنیست
با کشیدنِ هر نفس ،
تو میخندی و
تکههای قلب ،
در وجودت ،
گریه میکند
#مرجان_پورشريفى
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تکهای از من ،
جایی میانِ سایهای گم شد
که هیچ آسمانی به آفتابش نکشید
جایی از نهادم آهی کشید
که هیچ زندانبانی از زندانیاش نشنید
بیگل ،
تمامِ باغهای شیراز را بهاری نارنجم
بیباغ ،
تمامِ درختانِ بید را مجنونِ لیلیام
زندگی چه ساخت از من ،
جز کاهگلی نمدار
بوی نا گرفتهام از درد
ای روزگار ،
دست از سَــرم بردار
#مرجان_پورشريفى
تکهای از من ،
جایی میانِ سایهای گم شد
که هیچ آسمانی به آفتابش نکشید
جایی از نهادم آهی کشید
که هیچ زندانبانی از زندانیاش نشنید
بیگل ،
تمامِ باغهای شیراز را بهاری نارنجم
بیباغ ،
تمامِ درختانِ بید را مجنونِ لیلیام
زندگی چه ساخت از من ،
جز کاهگلی نمدار
بوی نا گرفتهام از درد
ای روزگار ،
دست از سَــرم بردار
#مرجان_پورشريفى
آنقدر میخواهمت
که تمام نمیشود این خواستن
یک تکرارِ بههم پیچیدهی ساده
شبیه خواهشِ موج بر دلِ تنگِ ساحل ،
هرلحظه هزاربار به سینهات ،
خواستنم را موج میشوم
دریا میشوم
تو ساحلی و ،
دوباره باز میخواهمت
#مرجان_پورشريفى
#مرجان_شریفی
@asheghanehaye_fatima
که تمام نمیشود این خواستن
یک تکرارِ بههم پیچیدهی ساده
شبیه خواهشِ موج بر دلِ تنگِ ساحل ،
هرلحظه هزاربار به سینهات ،
خواستنم را موج میشوم
دریا میشوم
تو ساحلی و ،
دوباره باز میخواهمت
#مرجان_پورشريفى
#مرجان_شریفی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آنقدر میخواهمت
که تمام نمیشود این خواستن
یک تکرارِ بههم پیچیدهی ساده
شبیه خواهشِ موج بر دلِ تنگِ ساحل ،
هرلحظه هزاربار به سینهات ،
خواستنم را موج میشوم
دریا میشوم
تو ساحلی و ،
دوباره باز میخواهمت
#مرجان_پورشريفى
آنقدر میخواهمت
که تمام نمیشود این خواستن
یک تکرارِ بههم پیچیدهی ساده
شبیه خواهشِ موج بر دلِ تنگِ ساحل ،
هرلحظه هزاربار به سینهات ،
خواستنم را موج میشوم
دریا میشوم
تو ساحلی و ،
دوباره باز میخواهمت
#مرجان_پورشريفى
@asheghanehaye_fatima
همین خوب است ،
همین عشق است
به دردِ هم اگر خوردیـم ،
به سینه سنگِ هم بودیم ،
به رویا خوابِ هم دیدیم
سر از دردِ زمانه پَس کشیدیم
به روزای گذشته پشت کردیم
همین آغازِ یک حسِ قشنگ است
همین خوب است
همین احساسِ خوب بودن قشنگ است
در این اوقاتِ تلخِ زندگانی ،
در این آشفتهبازارِ جدایی ،
در این دنیا که اتمامَش به خاک است ،
به عشقِ هم زنده بودن هم ،
قشنگ است
همین رویا ،
همان احساسِ خوب است و ،
قشنگ است
#مرجان_پورشريفى
☘🍀
همین خوب است ،
همین عشق است
به دردِ هم اگر خوردیـم ،
به سینه سنگِ هم بودیم ،
به رویا خوابِ هم دیدیم
سر از دردِ زمانه پَس کشیدیم
به روزای گذشته پشت کردیم
همین آغازِ یک حسِ قشنگ است
همین خوب است
همین احساسِ خوب بودن قشنگ است
در این اوقاتِ تلخِ زندگانی ،
در این آشفتهبازارِ جدایی ،
در این دنیا که اتمامَش به خاک است ،
به عشقِ هم زنده بودن هم ،
قشنگ است
همین رویا ،
همان احساسِ خوب است و ،
قشنگ است
#مرجان_پورشريفى
☘🍀
@asheghanehaye_fatima
حواسم را به هیچکجایی جز تو پرت ندیدم
خیالِ دلم را با هیچ رویایی ،
جز با تو بودن خوشحال ندیدم
مدام به سرم میزند ،
مگر زندگی ، عمرِ چند گلدانِ به گل نشسته است ؟
که هنوز بنفشههای من گل ندادهاند ،
انگار آفتاب آنجوری که باید بتابد نمیتابد ،
خانه آنجوری که باید باغ باشد پرنور نیست ،
ببخش بنفشهام ،
حواس دلِ باغبانت درگیر نگاه مردیست که هستیام را به یغمای بهشتی برده است که گلدانِ روزهای تنهاییام هنوز جوانه است ،
من بیحواسترین زن روی زمینم که اینچنین به دنبال آفتاب میگردم و شبها هنوز به دردِ نداشتنِ کسی مبتلا میشوم ،
خوابهای سبکِ من با تکانِ برگِ گلدانم از سرم پر میکشد به گذشتههای درد ،
که ایکاش چشمانم بسته بودن را دوست داشتند ،
ایکاش دلنگرانیهای این زندگیِ دو روزه به فهمِ چشمانم نمیرسیدند ،
که بیدار بماند و هزار و یک فکر بگذرد از سری که به روی سینهات برای خواب آمده است ،
آیینه را مدام نگاه میکنم ،
من شبیه زنی شدهام که موهای بافتهام ، دلم را کوک میکند و من دوباره کوکهای قلبم را روبروی نگاهم باز میکنم ،
دستِ خیالم را به جفت پریشانِ پر سکوتِ نگاهم میکشانم ،
بهشت را با اشکهایم تنفس میکنم ،
پشت درِ خانهی ما بهشت را زنی عاشقانه نوشته است ،
هر روز در را باز میکنم ، نامِ بهشت را نگاه میکنم و دوباره در را به روی آمدنم میبندم ،
که اینجا ،
آخرین جای آمدن و ماندنِ زنیست که با چشمانش حرف میزند ....
#مرجان_پورشريفى
#بهشتم_خانه_ای_ست_با_تو
حواسم را به هیچکجایی جز تو پرت ندیدم
خیالِ دلم را با هیچ رویایی ،
جز با تو بودن خوشحال ندیدم
مدام به سرم میزند ،
مگر زندگی ، عمرِ چند گلدانِ به گل نشسته است ؟
که هنوز بنفشههای من گل ندادهاند ،
انگار آفتاب آنجوری که باید بتابد نمیتابد ،
خانه آنجوری که باید باغ باشد پرنور نیست ،
ببخش بنفشهام ،
حواس دلِ باغبانت درگیر نگاه مردیست که هستیام را به یغمای بهشتی برده است که گلدانِ روزهای تنهاییام هنوز جوانه است ،
من بیحواسترین زن روی زمینم که اینچنین به دنبال آفتاب میگردم و شبها هنوز به دردِ نداشتنِ کسی مبتلا میشوم ،
خوابهای سبکِ من با تکانِ برگِ گلدانم از سرم پر میکشد به گذشتههای درد ،
که ایکاش چشمانم بسته بودن را دوست داشتند ،
ایکاش دلنگرانیهای این زندگیِ دو روزه به فهمِ چشمانم نمیرسیدند ،
که بیدار بماند و هزار و یک فکر بگذرد از سری که به روی سینهات برای خواب آمده است ،
آیینه را مدام نگاه میکنم ،
من شبیه زنی شدهام که موهای بافتهام ، دلم را کوک میکند و من دوباره کوکهای قلبم را روبروی نگاهم باز میکنم ،
دستِ خیالم را به جفت پریشانِ پر سکوتِ نگاهم میکشانم ،
بهشت را با اشکهایم تنفس میکنم ،
پشت درِ خانهی ما بهشت را زنی عاشقانه نوشته است ،
هر روز در را باز میکنم ، نامِ بهشت را نگاه میکنم و دوباره در را به روی آمدنم میبندم ،
که اینجا ،
آخرین جای آمدن و ماندنِ زنیست که با چشمانش حرف میزند ....
#مرجان_پورشريفى
#بهشتم_خانه_ای_ست_با_تو