سرشار از بوی تنش بودم...
طعم دهن و جای دست هاش ...
در وجودم مثل نبض می زد...
میکوبید...
چیزی جادویی...
آن جادوی ابدی ...
که تمام زشتی ها...
بدی ها ...
و کژی های دنیا را از یادم میبرد...
خالص می شدم...
شیشه می شدم ..
و تن خود را در تن او می دیدم ...
و او را از خودم عبور می دادم...
به کسی پناه برده بودم که دنیا را بر دوش داشت ...!!!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
طعم دهن و جای دست هاش ...
در وجودم مثل نبض می زد...
میکوبید...
چیزی جادویی...
آن جادوی ابدی ...
که تمام زشتی ها...
بدی ها ...
و کژی های دنیا را از یادم میبرد...
خالص می شدم...
شیشه می شدم ..
و تن خود را در تن او می دیدم ...
و او را از خودم عبور می دادم...
به کسی پناه برده بودم که دنیا را بر دوش داشت ...!!!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
اینها همه دلتنگی بود؟
که روزها و شبها
پشت پلکهام قورت دادم؟
چرا به من نگفته بودی
نبودنت قامتم را تکیده میکند؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
که روزها و شبها
پشت پلکهام قورت دادم؟
چرا به من نگفته بودی
نبودنت قامتم را تکیده میکند؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
خیال قشنگی ست؛
شنیدن صدای خش خش برگ ها،
بر زیر پاهایمان...
قدم زدن دو نفره مان، در پاییز!
اما هنوز؛
نه تو آمده ای،
نه پاییز...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
شنیدن صدای خش خش برگ ها،
بر زیر پاهایمان...
قدم زدن دو نفره مان، در پاییز!
اما هنوز؛
نه تو آمده ای،
نه پاییز...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
گاهی خیال بوده ام
گاهی توهم،
گاهی تجردی تنها
میان آدم ها
سایه ای از خودم
ک دنبال تو میگشتم ..
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
گاهی توهم،
گاهی تجردی تنها
میان آدم ها
سایه ای از خودم
ک دنبال تو میگشتم ..
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به انگشتهایت بگو
لبهای مراببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام قدم زدن در این شب گرم حالت را خوب میکند
گل من گاهی نفس عمیق بکش
ونگذار تنم ازحسودی بمیرد.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
لبهای مراببوسند
به انگشتهایت بگو
راه بیفتند روی صورتم
توی موهام قدم زدن در این شب گرم حالت را خوب میکند
گل من گاهی نفس عمیق بکش
ونگذار تنم ازحسودی بمیرد.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
▫️
میشود وقتی مینویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد، موقع رفتن ..
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیات میمیرم.
وقتی نیستی، میخواهم بدانم
چی پوشیدهای و هزار چیز دیگر.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
میشود وقتی مینویسی
دست چپت توی دست من باشد؟
اگر خوابم برد، موقع رفتن ..
جا نگذاری مرا روی میز!
از دلتنگیات میمیرم.
وقتی نیستی، میخواهم بدانم
چی پوشیدهای و هزار چیز دیگر.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
به همين سادگی آدم اسير میشود و
هيچ كاری هم نمی شود كرد!
نبايد هرگز به زنان و مردان عاشق خنديد!
همين جوری دو تا نگاه در هم گره میخورد و
آدم ديگر نمیتواند
در بدن خودش زندگی كند،
میخواهد پر بكشد ..
#عباس_معروفی
از کتابِ: سال بلوا
@asheghanehaye_fatima
هيچ كاری هم نمی شود كرد!
نبايد هرگز به زنان و مردان عاشق خنديد!
همين جوری دو تا نگاه در هم گره میخورد و
آدم ديگر نمیتواند
در بدن خودش زندگی كند،
میخواهد پر بكشد ..
#عباس_معروفی
از کتابِ: سال بلوا
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همراهت ميآيم تا آخر راه ...!
و هيچ نمي پرسم هرگز ؛
با تو اول کجاست، با تو آخر کجاست ...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
و هيچ نمي پرسم هرگز ؛
با تو اول کجاست، با تو آخر کجاست ...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
***
اول پرتقال را توی بغلم پرپر میکنم
بعد خدا را توی بغل تو
اول پرتفال را لای دندانهای خود میگیرم
بعد آب پرتفال را توی دهن تو قورت میدهم.
اول دستهای پرتقالیام رامیمالم به لبهای خودم
بعد لبهای پرتقالیام را روی لبهای تو پاک میکنم.
اول دستهای تمیزت را با لبهام پرتقالی میکنم
بعد دستهای پرتقالیام راروی لبهای تو تمیز میکنم.
اول لبهام را با پوست پرتقال خیس میکنم
بعد صورتت را با لبهام پرتقالی میکنم...حالا چند تا بوس شد؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
اول پرتقال را توی بغلم پرپر میکنم
بعد خدا را توی بغل تو
اول پرتفال را لای دندانهای خود میگیرم
بعد آب پرتفال را توی دهن تو قورت میدهم.
اول دستهای پرتقالیام رامیمالم به لبهای خودم
بعد لبهای پرتقالیام را روی لبهای تو پاک میکنم.
اول دستهای تمیزت را با لبهام پرتقالی میکنم
بعد دستهای پرتقالیام راروی لبهای تو تمیز میکنم.
اول لبهام را با پوست پرتقال خیس میکنم
بعد صورتت را با لبهام پرتقالی میکنم...حالا چند تا بوس شد؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئویی کمتر دیده شده از روزهای آخر زندگی باشکوه مرحوم عباس معروفی 🖤
.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در نور شمع
زن تری؛
در آفتاب صبح که چشم باز میکنی
فرشته تر؛
و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه
عاشقانه آونگ شده ام ...!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
زن تری؛
در آفتاب صبح که چشم باز میکنی
فرشته تر؛
و من بین این دو زیبایی ِ با شکوه
عاشقانه آونگ شده ام ...!
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟!
یعنی تو باور میکنی؟!
شمردهای؟!
کی شمرده است؟!
جز سیاستمدارها دیدی کسی آدم بشمرد؟!
باور نکن نارنجی..
باور نکن سبزآبیِ کبودِ من...
باور کن همهی دنیا فقط تویی
"بقیه تکراریاند"
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
یعنی تو باور میکنی؟!
شمردهای؟!
کی شمرده است؟!
جز سیاستمدارها دیدی کسی آدم بشمرد؟!
باور نکن نارنجی..
باور نکن سبزآبیِ کبودِ من...
باور کن همهی دنیا فقط تویی
"بقیه تکراریاند"
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
روح آدم را می جَوَند تا حرف خودشان را به کرسی بنشانند.
نه به عشق فکر میکنند نه به گذشته ها،
و یادشان نمی آید که روزی روزگاری گفته اند: “دوستت دارم“
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
نه به عشق فکر میکنند نه به گذشته ها،
و یادشان نمی آید که روزی روزگاری گفته اند: “دوستت دارم“
#سال_بلوا
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
یکی باشه مثل #عباس_معروفی بهت بگه:
"
تو انتخاب من نبودی، سرنوشتم بودی!
تنها انگیزه ی ماندنم در این زندگی بی اعتبار"
@asheghanehaye_fatima
"
تو انتخاب من نبودی، سرنوشتم بودی!
تنها انگیزه ی ماندنم در این زندگی بی اعتبار"
@asheghanehaye_fatima
چرا دلتنگیِ آدم مثل درخت خشک نمیشد؟
چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
چرا نمیشد دلتنگی را مثل یک بلوط خشکاند و با تبر افتاد به جانش؟
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
آدمی که با تبر عشق دو نیم شده باشد، همیشه نیمیش هست، نیمیش نیست. بدبختی اینجاست که نمیداند نیمهی زنده کدام است نیمهی مرده کدام....
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
معشوقِ من
تندیس زیبایی از نمک بود
خواست مرا ببوسد، لب نداشت...
ابرآلود از میان مِه
بر قلهی انتظارم میخرامید
خواست نوازشم کند، دست نداشت...
تمام راه نفسبریده در تندر دویدم
هنگامهی جنگ اپوش و تَشتر رسیدم
معبودِ من
تندیس زیبایی از نمک بود
خواست بگوید دوستت دارم، صدا نداشت
آنگاه، باران تند
خاطرهی خوابم را شست...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
تندیس زیبایی از نمک بود
خواست مرا ببوسد، لب نداشت...
ابرآلود از میان مِه
بر قلهی انتظارم میخرامید
خواست نوازشم کند، دست نداشت...
تمام راه نفسبریده در تندر دویدم
هنگامهی جنگ اپوش و تَشتر رسیدم
معبودِ من
تندیس زیبایی از نمک بود
خواست بگوید دوستت دارم، صدا نداشت
آنگاه، باران تند
خاطرهی خوابم را شست...
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
فقط یک شب
فرامرز اصلانی و یاسمین لوی
ولي ميدانست
وقتي از خواب بيدار ميشود
من يادش مي آيم
و دوستش دارم
و نيستم
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
#فرامرز_اصلانی
فقط یک شب
وقتي از خواب بيدار ميشود
من يادش مي آيم
و دوستش دارم
و نيستم
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
#فرامرز_اصلانی
فقط یک شب
وقتی هستی
در دلم قیامتی ست
و تمامی ابنای بشر
به تماشای تو برمی خیزند
قامتی که زمین را
از ساق های گندمی
تا شانه آسمانی ات
بالا می برد
آمدنت همیشه
قیامتی ست
بلند بالا!
ای تیک تاک نبض!
ای لنگر بودن!
بودن چه بیهوده ست
اگر قیامتی نباشد
و من بار دیگر
تو را نبوسم ... ننوشم ... نبینم ...
چه بیهوده ست اگر قیامتی نباشد
تا در سکوت
دست های تو را بگیرم
و به ابدیت نگاهت
لبخند بزنم.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
در دلم قیامتی ست
و تمامی ابنای بشر
به تماشای تو برمی خیزند
قامتی که زمین را
از ساق های گندمی
تا شانه آسمانی ات
بالا می برد
آمدنت همیشه
قیامتی ست
بلند بالا!
ای تیک تاک نبض!
ای لنگر بودن!
بودن چه بیهوده ست
اگر قیامتی نباشد
و من بار دیگر
تو را نبوسم ... ننوشم ... نبینم ...
چه بیهوده ست اگر قیامتی نباشد
تا در سکوت
دست های تو را بگیرم
و به ابدیت نگاهت
لبخند بزنم.
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima