آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم،زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@sheghanehaye_fatima
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@sheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم،زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم،زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم، زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from Nafir " نَفیر
زيباترين زن زندگیم را امروز ديدم!
با او قرارى در خيابانى داشتم و وقتى كه نشست، وقتى كه انحناهاى طبيعى تنش نيمكت سنگى را مثل رودى آرام لمس كردند، با چشمهاى كنجكاوش نگاهم كرد. بى مضايقه "زن" بود.
پيكرى رنسانسى و فربه داشت و اين ناهمخوانیش با جريان روز، جذابش میکرد. كتاب خوانده و دانا، قشنگ حرف میزد و صلحى با جهان داشت. او هيج شبيه عكسهاى روى مجلههای مد نبود. چيزى بود كه دوست داشت باشد. دوست داشت در قهوهاش شكر زياد بريزد و سالادش را با نمك بخورد. زير چانهاش چروك هايى ريز داشت و در تمام آن مدت، شكم بعد از زايمان بزرگ شدهاش را مخفى نكرد. خوب ديده بود و خوب خوانده بود و تبليغات گسترده "چگونه لاغر شويم" و "چگونه چروك زير چشمها را مخفى كنيم"، گولش نزده بودند. او در انتهايى ترين روزهاى سى سالگى، پذيرفته بود كه هزار بار شكست خورده و نمرده: خودم كردم، خودم!
مجموعه زیباییهاى طبيعى انسان.
بعد، راه رفتيم. شاد بود و از خنديدن نمیترسید. بلند میخندید و صداى زنانه محكمش میپیچید همه جا.
"گرتا گاربو" نبود، "مارلنه ديتريش" نبود، "جين فوندا" نبود، "اليزابت تيلور" و "جين سيبرگ" نبود؛ خودش بود. خودش را پيدا كرده بود و همچنان كه قدم میزد، سنگ هايى را برمیداشت كه مجسمه بسازد.
او، همان زن كميابی ست كه از ياد رفته. او همان زنیست كه قرنهاست كم پيدا شده و جايش را روبوتهاى كم هوش گرفتهاند. او از جايى در همان رنسانس، ديگر تكثير نشده. اين است كه دور از اجتماع ظاهربينى هاى مفرط، در جنگل هاى خلوت قدم میزند و میداند كه كيست و چه میخواهد. اوست كه وزن میدهد به جهان.
زیبایی شبیه آن چیز مبالغه آمیزی که ما تصور می کنیم نیست...
#رولان_بارت
#خاطرات_سوگواری
#Chaos
@na_fir
با او قرارى در خيابانى داشتم و وقتى كه نشست، وقتى كه انحناهاى طبيعى تنش نيمكت سنگى را مثل رودى آرام لمس كردند، با چشمهاى كنجكاوش نگاهم كرد. بى مضايقه "زن" بود.
پيكرى رنسانسى و فربه داشت و اين ناهمخوانیش با جريان روز، جذابش میکرد. كتاب خوانده و دانا، قشنگ حرف میزد و صلحى با جهان داشت. او هيج شبيه عكسهاى روى مجلههای مد نبود. چيزى بود كه دوست داشت باشد. دوست داشت در قهوهاش شكر زياد بريزد و سالادش را با نمك بخورد. زير چانهاش چروك هايى ريز داشت و در تمام آن مدت، شكم بعد از زايمان بزرگ شدهاش را مخفى نكرد. خوب ديده بود و خوب خوانده بود و تبليغات گسترده "چگونه لاغر شويم" و "چگونه چروك زير چشمها را مخفى كنيم"، گولش نزده بودند. او در انتهايى ترين روزهاى سى سالگى، پذيرفته بود كه هزار بار شكست خورده و نمرده: خودم كردم، خودم!
مجموعه زیباییهاى طبيعى انسان.
بعد، راه رفتيم. شاد بود و از خنديدن نمیترسید. بلند میخندید و صداى زنانه محكمش میپیچید همه جا.
"گرتا گاربو" نبود، "مارلنه ديتريش" نبود، "جين فوندا" نبود، "اليزابت تيلور" و "جين سيبرگ" نبود؛ خودش بود. خودش را پيدا كرده بود و همچنان كه قدم میزد، سنگ هايى را برمیداشت كه مجسمه بسازد.
او، همان زن كميابی ست كه از ياد رفته. او همان زنیست كه قرنهاست كم پيدا شده و جايش را روبوتهاى كم هوش گرفتهاند. او از جايى در همان رنسانس، ديگر تكثير نشده. اين است كه دور از اجتماع ظاهربينى هاى مفرط، در جنگل هاى خلوت قدم میزند و میداند كه كيست و چه میخواهد. اوست كه وزن میدهد به جهان.
زیبایی شبیه آن چیز مبالغه آمیزی که ما تصور می کنیم نیست...
#رولان_بارت
#خاطرات_سوگواری
#Chaos
@na_fir
@asheghanehaye_fatima
...
زن ها هم شهوت ران اند. چرا شان آن ها باید تا حد قیم احساسات، پرستار بچه و ارضا کننده ی روح و جسم و غرور مردها پایین بیاید؟ زن زاده شدن، تراژدی اسفبار من است. از زمانی که فهمیدم به جای اندام های حسی مردانه محکوم به داشتن اندام های زنانه هستم چرخه ی اعمال، افکار و احساساتم شدیدا به زنانگی محدود شد. بله، میل وافرم به گپ زدن با کارگران جاده، سربازها و ملوانان، مشتری مغازه ی مشروب فروشی شدن، سرک کشیدن در محل وقوع حوادث، به حرف مردم گوش کردن و آن ها را به ذهن سپردن، همه و همه به خاطر این واقعیت که دختر هستم از بین رفته، نابود شده، چرا که زن همیشه در معرض تهمت و دردسر است. علاقه ی شدیدم به مردها و شیوه زندگی شان معمولا به غلط میل به اغوا کردن آن ها یا دعوت برای داشتن خلوتی لذت بخش تعبیر می شود. ای خدا! دلم می خواهد با هر کسی که می توانم به هر شکلی که دوست دارم صحبت کنم. دوست دارم روی زمین باز بخوابم، به غرب سفر کنم و شب ها با خیال راحت در خیابان قدم بزنم.
#خاطرات_سیلویا_پلات
ترجمه: #مهسا_ملکمرزبان
سیلویا پلات یا سیلویا پِلَت (به انگلیسی: Sylvia Plath) (زاده ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ - درگذشته ۱۱ فوریه ۱۹۶۳)، شاعر، رماننویس، نویسندهٔ داستانهای کوتاه، و مقالهنویس آمریکایی است.
...
زن ها هم شهوت ران اند. چرا شان آن ها باید تا حد قیم احساسات، پرستار بچه و ارضا کننده ی روح و جسم و غرور مردها پایین بیاید؟ زن زاده شدن، تراژدی اسفبار من است. از زمانی که فهمیدم به جای اندام های حسی مردانه محکوم به داشتن اندام های زنانه هستم چرخه ی اعمال، افکار و احساساتم شدیدا به زنانگی محدود شد. بله، میل وافرم به گپ زدن با کارگران جاده، سربازها و ملوانان، مشتری مغازه ی مشروب فروشی شدن، سرک کشیدن در محل وقوع حوادث، به حرف مردم گوش کردن و آن ها را به ذهن سپردن، همه و همه به خاطر این واقعیت که دختر هستم از بین رفته، نابود شده، چرا که زن همیشه در معرض تهمت و دردسر است. علاقه ی شدیدم به مردها و شیوه زندگی شان معمولا به غلط میل به اغوا کردن آن ها یا دعوت برای داشتن خلوتی لذت بخش تعبیر می شود. ای خدا! دلم می خواهد با هر کسی که می توانم به هر شکلی که دوست دارم صحبت کنم. دوست دارم روی زمین باز بخوابم، به غرب سفر کنم و شب ها با خیال راحت در خیابان قدم بزنم.
#خاطرات_سیلویا_پلات
ترجمه: #مهسا_ملکمرزبان
سیلویا پلات یا سیلویا پِلَت (به انگلیسی: Sylvia Plath) (زاده ۲۷ اکتبر ۱۹۳۲ - درگذشته ۱۱ فوریه ۱۹۶۳)، شاعر، رماننویس، نویسندهٔ داستانهای کوتاه، و مقالهنویس آمریکایی است.
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم، زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
احساس، سوخت زندگی بود. وقتی به پیری واقف باشید، جور دیگری عشق میورزید.
از ترس از مرگ و روابط زودگذر حرف نمیزنم، نه. از جمعآوری گنجی برای روزهای ساکن میگویم.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
از ترس از مرگ و روابط زودگذر حرف نمیزنم، نه. از جمعآوری گنجی برای روزهای ساکن میگویم.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
اول هر رابطهای، دوست داریم همهچیز را سریع برای هم تعریف کنیم. تصمیم گرفتیم همهچیز را زود برای هم رو نکنیم. تعریف بیش از یک ماجرا در روز برای هر دو قدغن بود. لحظههای پر هیجان کشف را به آرامی طی میکردیم. برعکس اجازه داشتیم از سلیقههایمان بگوییم. از فیلمها، کتابها و موسیقیهایی که دوست داشتیم میگفتیم. به نظرم کشف یک نفر با این حالت عالی بود.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
وقتی دیدمش فهمیدم چقدر منتظرش بودهام.
حالا که میفهمیدم ملاقاتهای عاشقانه به وضوح پیش میآیند، همهی اینها به نظرم مضحک میآمد. مانند شخصیتهای دههی ۱۹۵۰ تابلوهای آمریکایی، در کنار یکدیگر ساکت بودیم. تلاش نمیکردم خلأ را پر کنم، در صورتی که اغلب برای کوچکترین سکوتی که در گفتوگو پیش میآمد، احساس گناه داشتم.
عشق وارد زندگیام میشد و من حس میکردم باید همهی آدمها را دوست داشتهباشم. دوست داشتم به آدمهایی که برایم مهم بودند بگویم دوستشان دارم .
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
حالا که میفهمیدم ملاقاتهای عاشقانه به وضوح پیش میآیند، همهی اینها به نظرم مضحک میآمد. مانند شخصیتهای دههی ۱۹۵۰ تابلوهای آمریکایی، در کنار یکدیگر ساکت بودیم. تلاش نمیکردم خلأ را پر کنم، در صورتی که اغلب برای کوچکترین سکوتی که در گفتوگو پیش میآمد، احساس گناه داشتم.
عشق وارد زندگیام میشد و من حس میکردم باید همهی آدمها را دوست داشتهباشم. دوست داشتم به آدمهایی که برایم مهم بودند بگویم دوستشان دارم .
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
ما فراموش نمیکنیم،
بلکه چیزی خالی در ما آرام میگیرد....
#خاطرات_سوگواری
#رولان_بارت
@asheghanehaye_fatima
بلکه چیزی خالی در ما آرام میگیرد....
#خاطرات_سوگواری
#رولان_بارت
@asheghanehaye_fatima
حوصلهام سر میرود از زنهایی که مدام میپرسند متوجه این یا آن تغییر فیزیکیشان شدهایم یا نه. آنها فرمانرواهای ظاهر خود هستند و ما بردههای مشاورشان.
میشود عاشق زنی شد و عمیقاٌ دوستش داشت بیآنکه ملتفت تغییر رنگ کرم پودرش شویم. گاهی جزئیاتی هست که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود!
البته زنانی را هم دیدهام که در مقابل نیاز به تحسین بسیار قوی و مستقل بودند. این یکی از بیشمارترین تضادهای طبیعت زنانه است.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
میشود عاشق زنی شد و عمیقاٌ دوستش داشت بیآنکه ملتفت تغییر رنگ کرم پودرش شویم. گاهی جزئیاتی هست که با چشم غیر مسلح دیده نمیشود!
البته زنانی را هم دیدهام که در مقابل نیاز به تحسین بسیار قوی و مستقل بودند. این یکی از بیشمارترین تضادهای طبیعت زنانه است.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
پدربزرگ و مادربزرگم در یک مهمانی رقص همدیگر را دیده بودند. در آن زمان رسم بود. پدربزرگم هم در آن دفترچه علامت گذاشت، با هم رقصیدند و همه در حرکت زانوهایشان هماهنگی خوبی دیدند. آنها با هم شبیه آواز موزون زانوها بودند! همین به ازدواج آنها انجامید. گمانم، ازدواج بیروحی بود؛ چون از روز ازدواجشان فقط یک عکس باقی مانده. تصویری که مثل مدرک با گذر زمان، سلطهجویانه تمام خاطرات یک عصر را ثبت کرده است.
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
#خاطرات
#دیوید_فوئنکینوس
#ساناز_فلاح_فرد
@asheghanehaye_fatima
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم، زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
بهندرت به جای زخمها فکر میکنی
اما هر وقت به یادشان میافتی
میدانی که علامتهای زندگیاند... نامههایی از الفبایی نهاناند که داستان هویتت را باز میگویند!
زیرا هر جای زخم یادبود زخمیست
که التیام یافته
و هر زخم بر اثر برخوردی نامنتظر
با جهان ایجاد شده
یعنی یک تصادف
یا چیزی که لازم نبوده اتفاق بیفتد...
امروز صبح که به آینه نگاه میکنی
پی میبری سراسر زندگی چیزی بهجز تصادف نیست...
و تنها یک واقعیت محرز است
اینکه دیر یا زود
به پایان خواهد رسید...
#خاطرات_زمستان
#پل_آستر
@asheghanehaye_fatima
اما هر وقت به یادشان میافتی
میدانی که علامتهای زندگیاند... نامههایی از الفبایی نهاناند که داستان هویتت را باز میگویند!
زیرا هر جای زخم یادبود زخمیست
که التیام یافته
و هر زخم بر اثر برخوردی نامنتظر
با جهان ایجاد شده
یعنی یک تصادف
یا چیزی که لازم نبوده اتفاق بیفتد...
امروز صبح که به آینه نگاه میکنی
پی میبری سراسر زندگی چیزی بهجز تصادف نیست...
و تنها یک واقعیت محرز است
اینکه دیر یا زود
به پایان خواهد رسید...
#خاطرات_زمستان
#پل_آستر
@asheghanehaye_fatima
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم، زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم، زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
آدم: بعد از اینهمه سال فهمیدم اون اوایل در مورد حوا اشتباه میکردم، زندگی کردن بیرون از بهشت، اما با اون، خیلی بهتر از زندگی کردن تو بهشت، اما بدون اونه! اولش فکر میکردم خیلی حرف میزنه، اما الان اگه اون صدا ساکت بشه و از زندگیم بره حسابی غمگین میشم. چقدر شیرین بود اون اندوهی که ما رو بهم نزدیک کرد و پاکی قلب و لطافت روح حوا رو بمن نشون داد.
#خاطرات_آدم_و_حوا
#مارک_تواین
آری، بشر موجود سرسختیست.
من تصور میکنم بهترین تعریفی که
میتوان از انسان کرد این است:
انسان عبارتست از موجودی که
به همه چیز عادت میکند.
#خاطرات_خانه_مردگان
#فیودور_داستایوفسکی
@asheghanehaye_fatima
من تصور میکنم بهترین تعریفی که
میتوان از انسان کرد این است:
انسان عبارتست از موجودی که
به همه چیز عادت میکند.
#خاطرات_خانه_مردگان
#فیودور_داستایوفسکی
@asheghanehaye_fatima
⊱ پس از مرگ حوا
آدم گفت: هرجا که او بود بهشت بود
#خاطرات_آدم_و_حوا📚
#مارک_تواین🖌
@asheghanehaye_fatima
آدم گفت: هرجا که او بود بهشت بود
#خاطرات_آدم_و_حوا📚
#مارک_تواین🖌
@asheghanehaye_fatima
...
زن ها هم شهوترانند. چرا شان آن ها باید تا حد قیم احساسات، پرستار بچه و ارضا کننده ی روح و جسم و غرور مردها پایین بیاید؟ زن زاده شدن، تراژدی اسفبار من است. از زمانی که فهمیدم به جای اندام های حسی مردانه محکوم به داشتن اندام های زنانه هستم چرخه ی اعمال، افکار و احساساتم شدیدا به زنانگی محدود شد. بله، میل وافرم به گپ زدن با کارگران جاده، سربازها و ملوانان، مشتری مغازه ی مشروب فروشی شدن، سرک کشیدن در محل وقوع حوادث، به حرف مردم گوش کردن و آن ها را به ذهن سپردن، همه و همه به خاطر این واقعیت که دختر هستم از بین رفته، نابود شده، چرا که زن همیشه در معرض تهمت و دردسر است. علاقه ی شدیدم به مردها و شیوه زندگی شان معمولا به غلط میل به اغوا کردن آن ها یا دعوت برای داشتن خلوتی لذت بخش تعبیر می شود. ای خدا! دلم می خواهد با هر کسی که می توانم به هر شکلی که دوست دارم صحبت کنم. دوست دارم روی زمین باز بخوابم، به غرب سفر کنم و شب ها با خیال راحت در خیابان قدم بزنم.
#خاطرات_سیلویا_پلات
ترجمه: #مهسا_ملکمرزبان
@asheghanehaye_fatima
زن ها هم شهوترانند. چرا شان آن ها باید تا حد قیم احساسات، پرستار بچه و ارضا کننده ی روح و جسم و غرور مردها پایین بیاید؟ زن زاده شدن، تراژدی اسفبار من است. از زمانی که فهمیدم به جای اندام های حسی مردانه محکوم به داشتن اندام های زنانه هستم چرخه ی اعمال، افکار و احساساتم شدیدا به زنانگی محدود شد. بله، میل وافرم به گپ زدن با کارگران جاده، سربازها و ملوانان، مشتری مغازه ی مشروب فروشی شدن، سرک کشیدن در محل وقوع حوادث، به حرف مردم گوش کردن و آن ها را به ذهن سپردن، همه و همه به خاطر این واقعیت که دختر هستم از بین رفته، نابود شده، چرا که زن همیشه در معرض تهمت و دردسر است. علاقه ی شدیدم به مردها و شیوه زندگی شان معمولا به غلط میل به اغوا کردن آن ها یا دعوت برای داشتن خلوتی لذت بخش تعبیر می شود. ای خدا! دلم می خواهد با هر کسی که می توانم به هر شکلی که دوست دارم صحبت کنم. دوست دارم روی زمین باز بخوابم، به غرب سفر کنم و شب ها با خیال راحت در خیابان قدم بزنم.
#خاطرات_سیلویا_پلات
ترجمه: #مهسا_ملکمرزبان
@asheghanehaye_fatima