دوستم بدار، ای زن! ای زنِ بهارآمیز!
خرمن گلِ سرخم، رویِ دامن پاییز!
ای زنِ بدیع، ای بکر! ای همیشهات هر فکر
دلنشینِ دور از ذهن، دلکشِ شگفتانگیز
ای گلِ تمام! ای یار! ای دمیده پیشت خوار
هر بنفشهٔ نوخط، هر شکوفهٔ نوخیز
ای زنِ درخشان تر! ای بلورها، یکسر
در شعاعِ الماست، بی درخشش و ناچیز
کج کن و مریزت را، تا چه وقت خواهیداشت؟
ای به ناز و تمکینت، کرده آتشِ من تیز!
بیگمان شتابِ من- هُرمِ آفتابِ من-
آب میکند روزی، برفهای این پرهیز
روزِ آنکه خواهمگفت، با تو: آه! عشق آمد!
عشق آمد و در زد! میزبانِ ما! برخیز
تا من و تو و عشقیم، بی خیال و دور از بیم
خیز و می به ساغر کن، خیز و گُل به بستر ریز
رویِ سینهام خم شو، نعل ریز و بازیکن
خوب ترکتازی کن، با دو گیسویِ شبدیز
مثل بازِ خوشوقتی، گه به شانهام بنشین
مثلِ طوقِ خوشبختی، گه به گردنم آویز
***
زود و دیر دارد این، سوز و سوخت، اما، نه!
وقت و عشق، در راهند، وین تو دانی و من نیز.
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
خرمن گلِ سرخم، رویِ دامن پاییز!
ای زنِ بدیع، ای بکر! ای همیشهات هر فکر
دلنشینِ دور از ذهن، دلکشِ شگفتانگیز
ای گلِ تمام! ای یار! ای دمیده پیشت خوار
هر بنفشهٔ نوخط، هر شکوفهٔ نوخیز
ای زنِ درخشان تر! ای بلورها، یکسر
در شعاعِ الماست، بی درخشش و ناچیز
کج کن و مریزت را، تا چه وقت خواهیداشت؟
ای به ناز و تمکینت، کرده آتشِ من تیز!
بیگمان شتابِ من- هُرمِ آفتابِ من-
آب میکند روزی، برفهای این پرهیز
روزِ آنکه خواهمگفت، با تو: آه! عشق آمد!
عشق آمد و در زد! میزبانِ ما! برخیز
تا من و تو و عشقیم، بی خیال و دور از بیم
خیز و می به ساغر کن، خیز و گُل به بستر ریز
رویِ سینهام خم شو، نعل ریز و بازیکن
خوب ترکتازی کن، با دو گیسویِ شبدیز
مثل بازِ خوشوقتی، گه به شانهام بنشین
مثلِ طوقِ خوشبختی، گه به گردنم آویز
***
زود و دیر دارد این، سوز و سوخت، اما، نه!
وقت و عشق، در راهند، وین تو دانی و من نیز.
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
آهای تو که یه«جونم» ِت، هزار تا جون بها داره!
بُکش منو، با لبی که بوسهشو خونبها داره
بذار حسودی بُکُشه رقیبُ، وقتی میکُشه
سرش تو کارِ خودشه، چیکار به کارِ ما داره؟
سرت سلامت اگه باز میخونهها، بسته شدن
با چشمِ مستِ تو آخه، به می کی اعتنا داره؟
اینـهمه مهربونی رو، از تو چطور باور کنم؟
تو این قحطِ وفا که عشق، صورتِ کیمیا داره
حرفِ من و تو رو نزن، ای من و تو یه جون، دو تن!
بدون که از تو عاشقت، فقط سری سوا داره
خوشگلا خوشگلن ولی، باز تو نمیشن، کی میگه
خوشگل خالی ربطی با، خوشگلِ خوشگلا داره؟!
که گفته ماه و زهره رو، که شکلِ چشمایِ توان؟
چه دَخلی خورشیدایِ تو، به اون ستارهها داره؟
قصّهٔ من با تنِ تو، قصّهٔ آب و ماهییه
و گرنه کی یه خوابیدن، اینـهمه ماجرا داره؟
من خودمم نمیدونم که از کی عاشقت شدم
چیزی که انتها نداشت، چهطوری ابتدا داره؟
نترس از اینکه عشقِ من با تو یهروز تموم بشه
چیزی که ابتدا نداشت، چهطوری انتها داره؟
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بُکش منو، با لبی که بوسهشو خونبها داره
بذار حسودی بُکُشه رقیبُ، وقتی میکُشه
سرش تو کارِ خودشه، چیکار به کارِ ما داره؟
سرت سلامت اگه باز میخونهها، بسته شدن
با چشمِ مستِ تو آخه، به می کی اعتنا داره؟
اینـهمه مهربونی رو، از تو چطور باور کنم؟
تو این قحطِ وفا که عشق، صورتِ کیمیا داره
حرفِ من و تو رو نزن، ای من و تو یه جون، دو تن!
بدون که از تو عاشقت، فقط سری سوا داره
خوشگلا خوشگلن ولی، باز تو نمیشن، کی میگه
خوشگل خالی ربطی با، خوشگلِ خوشگلا داره؟!
که گفته ماه و زهره رو، که شکلِ چشمایِ توان؟
چه دَخلی خورشیدایِ تو، به اون ستارهها داره؟
قصّهٔ من با تنِ تو، قصّهٔ آب و ماهییه
و گرنه کی یه خوابیدن، اینـهمه ماجرا داره؟
من خودمم نمیدونم که از کی عاشقت شدم
چیزی که انتها نداشت، چهطوری ابتدا داره؟
نترس از اینکه عشقِ من با تو یهروز تموم بشه
چیزی که ابتدا نداشت، چهطوری انتها داره؟
#حسین_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima