عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima
🎀


فکرش را بکن
اگر لیلی به مجنون
شیرین به فرهاد
و بیژن به منیژه می‌رسید
باید شب‌های بلند زمستان را
به سکوت مادرانمان خیره می‌شدیم
بی‌آنکه بدانیم عشق
سرگذشت مادران عاشق است
برای خواب کردن بچه‌ها...

#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima
🎀

می خواستی بگذری
مثل رود
میخواستم بمانی
مثل کوه
اما تو
نه رود بودی
نه کوه
پرنده ای بودی
که از سر خستگی
بر شانه‌ام نشستی...

#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima


چرا نمی‌فهمی
درد بزرگ
درد کوچک را تسکین نمی دهد
نبودنت
مثقالی از اندوهم کم نکرد
تنها ترم کرد
می‌ترسم از زندگی
از آنچه پشت در
به انتظارم نشسته است
تو می‌آیی
می‌آیی
یک روز
با دسته غازهای وحشی
با شکوه شکوفه‌های گیلاس
با عطر باران اردیبهشت
و زمستان را
با بوسه در من آب می کنی
من منتظرم
پس زنده‌ام هنوز
مرگ دری برایم باز نمی کند
زیرا تو را دوست دارم
و زندگی‌ام مال خودم نیست...

#مهدی_باجلان
خواب دیدم
ما را بریدند
و به کارخانه چوب بری بردند
آنکه عاشق بود
پنجره شد
آنکه بی رحم
چوبه دار
من‌ اما
دری شدم
که از آن بگذری...

#مهدی_باجلان

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



تو همانقدر زیبایی
که این ماه
من همانقدر غمگینم
که این شب
اگر تو نباشی
چگونه عاشقی در من
شعر بخواند و
قدم بزند...

#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima



به جهانی که یک خوشه سرآغاز گناه است
چه اعتمادی ست
از پاکی نگاه من و تو
گناه دیگری نشکافد
و از طروات بهار تن ما
تلخای دوزخی بازنسازد
به تمامی نیاز
در من معتکف باش
تا در تو بشکفم
تمامی ثواب را
بگذار باور کنم
آسمان دست ناخورده ات
قسمت من است
سقفی و بالاپوشی
تا در فراخی بی مرزش
شکوه پرواز اشک را بیازمایم
تردید نکن
به هنگامی که طلسم دروازهء شهر من
تنها به هجای نام تو در هم می شکند
درنگ
فریب ابلیس درون است
با من و عشق
دیگر تردید نکن...

#مهدی_باجلان
با تو می خواستم
به جاهای دوری سفر کنم
به شهرهایی که نرفته ام
به دریاهایی که نپیموده ام
به دشت هایی که ندیده ام
ولی حالا
در اتاقم نشسته ام و شعر می نویسم
و آنقدر سنگین شده ام
که هیچ قطاری نمی تواند
اندوهم را جابجا کند...

#مهدی_باجلان

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


در عکس ها
در تختم
در خانه
همیشه یک نفر بودم
من
تنهایی گوزنی هستم
که شاخ‌هایش
نگذاشت کسی را
در آغوش بگیرد...


#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima


چشمان تو
دریا بود
و هر پلک
موجی سهمگین
به یاد آر مرا
وقتی در خلوت بندرگاه
به او می‌گویی
دریا
کشته‌های بسیاری پس نداده است...

#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima


می‌خواستی بگذری
چون رود
می‌خواستم بمانی
چون کوه
اما تو
نه رود بودی
نه کوه
پرنده‌ای بودی
که از سر خستگی
بر شانه‌ام نشستی...

#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima




حتما حالا
برای خودت زن کاملی شده‌ای
با شکمی برآمده
در انتظار شوهری که
دیر آمدن کار هر شبش است
خوب بلدی قرمه سبزی بپذی
به گل‌ها آب بدهی
خانه را تمیز کنی
و هر از گاهی
قسمتی از شعر مرا
زیر لب زمزمه کنی و
با سینه‌ای جلو داده
به بچه‌ی داخل شکمت بگویی:
ببین عزیزم
درست است پدرت
هر شب شام خورده به خانه می‌آید
اما مادرت هنوز
سوژه‌ی شعرهای شاعریست
که یک روز از خواب بیدار شدم و
دیگر نخواستم ببینمش...

#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima



خواب دیدم ما را بریدند
و به کارخانه‌ی چوب‌بری بردند
آنکه عاشق بود، پنجره شد
آنکه بی‌رحم، چوبه‌ی دار
از من اما دری ساختند برای گذشتن

#مهدی_باجلان

این شعر در فضای مجازی، به اشتباه به نام #پل_الوار منتشر شده است. برای جلوگیری از انتشار بیشتر، جعلی بودن آن را به گوش همگان برسانیم.
کامتان به عشق💜

#جعلی
@asheghanehaye_fatima


مردی
با یک دهان و دو دست
چگونه می‌تواند
تو را بسراید
و برای این همه زیبایی گریه نکند؟
مثل شاخه‌ای که باد را زیباتر می‌کند
تا هر کجا که می‌روم
انگشتان تو را
روی تنم حس می‌کنم
عزیز من
من فکر می‌کنم
تو را دوست دارم
و دیگر نمی‌توانم با دستم
جلوی قلبم را بگیرم!



#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima

این منصفانه نیست
که ماه
بر چهره معشوقه و فرمانده‌ام یکسان بتابد
من سرباز خوبی نیست
که می پرسم :

*آیا سربازها جای گلوله روی پیراهن خود را وصله می زنند؟

کاش پیش از آنکه کشته شوم
جنگ بفهمد
مردی هستم که تورا دوست دارم
و خشاب پر تفنگم یعنی
بی گناه می‌میرم

#مهدی_باجلان

*کلارا بارتون
@asheghanehaye_fatima




مردی
با یک دهان و دو دست
چگونه می‌تواند
تو را بسراید
و برای این همه زیبایی گریه نکند؟
مثل شاخه‌ای که باد را زیباتر می‌کند
تا هر کجا که می‌روم
انگشتان تو را
روی تنم حس می‌کنم
عزیز من
من فکر می‌کنم
تو را دوست دارم
و دیگر نمی‌توانم با دستم
جلوی قلبم را بگیرم!



#مهدی_باجلان
#عزیز_روزهام
خواب دیدم
ما را بُریدند
و به کارخانه‌ی چوب‌بُری بردند؛
آن که عاشق بود پنجره شد
آن که بی رحم، چوبه‌ی دار
از من اما دری ساختند برای گذشتن...!

#مهدی_باجلان
#شما_فرستادید

@asheghanehaye_fatima
در عکس ها
در تختم
در خانه
همیشه یک نفر بودم
من
تنهایی گوزنی هستم
که شاخ‌هایش
نگذاشت کسی را
در آغوش بگیرد...

#مهدی_باجلان
@asheghanehaye_fatima
حتما حالا
برای خودت زن کاملی شده‌ای
با شکمی برآمده
در انتظار شوهری که
دیر آمدن کار هر شبش است
خوب بلدی قرمه سبزی بپزی
به گل‌ها آب بدهی
خانه را تمیز کنی
و هر از گاهی
قسمتی از شعر مرا
زیر لب زمزمه کنی و
با سینه‌ای جلو داده
به بچه‌ی داخل شکمت بگویی:
ببین عزیزم
درست است پدرت
هر شب شام خورده به خانه می‌آید
اما مادرت هنوز
سوژه‌ی شعرهای شاعریست
که یک روز از خواب بیدار شدم و
دیگر نخواستم ببینمش...

#مهدی_باجلان
asheghanehaye_f