.
تصدقت بروم. چند روزی است غم دوباره مستولی شده. فکر میکنم چیزی فراتر از مرگ کارساز است. جوری که جسم و روح، هر دو بمیرند.
#حمید_جدیدی
#نامه_ها
@asheghanehaye_fatima
تصدقت بروم. چند روزی است غم دوباره مستولی شده. فکر میکنم چیزی فراتر از مرگ کارساز است. جوری که جسم و روح، هر دو بمیرند.
#حمید_جدیدی
#نامه_ها
@asheghanehaye_fatima
.
نیازی به دلگرمی ندارم، دیگر به چه کارم می آید؟ آن وقت که میخواستم، نداشتم...
#نامه_ها
#کافکا
@asheghanehaye_fatima
نیازی به دلگرمی ندارم، دیگر به چه کارم می آید؟ آن وقت که میخواستم، نداشتم...
#نامه_ها
#کافکا
@asheghanehaye_fatima
.
و حالا میخواهم رازی را به تو بگویم که در این لحظه حتی خودم به آن باور ندارم (هرچند تاریکی دورادوری که هرگاه میکوشم کار کنم یا فکر کنم سر من میافتد، ممکن است مرا متقاعد سازد)، اما چارهای ندارد جز آنکه حقیقت باشد: من دیگر هرگز خوب نخواهم شد.
#نامه_ها
کافکا به فلیسه
@asheghanehaye_fatima
و حالا میخواهم رازی را به تو بگویم که در این لحظه حتی خودم به آن باور ندارم (هرچند تاریکی دورادوری که هرگاه میکوشم کار کنم یا فکر کنم سر من میافتد، ممکن است مرا متقاعد سازد)، اما چارهای ندارد جز آنکه حقیقت باشد: من دیگر هرگز خوب نخواهم شد.
#نامه_ها
کافکا به فلیسه
@asheghanehaye_fatima
.
آخ ماریا، ماریای فراموشکارِ خوفانگیز، هیچکس آنطور که من دوستت دارم، دوستت نخواهد داشت.
شاید آخر عمرت این را بگویی، وقتی که بتوانی مقایسه کنی، ببینی و بفهمی و فکر کنی: «هیچکس، هیچکس هرگز مرا چنین دوست نداشته است.»
اما این به چه درد خواهد خورد و من چه خواهم شد اگر تو مرا دوست نداشته باشی، چون نیاز من این است که تو دوستم بداری.
من نیاز ندارم که تو مرا جذاب بدانی یا فهمیده یا هر چه. من نیاز دارم که مرا دوست بداری و قسم میخورم که این دو یکی نیست.
#نامه_ها
کامو به ماریا
@asheghanehaye_fatima
آخ ماریا، ماریای فراموشکارِ خوفانگیز، هیچکس آنطور که من دوستت دارم، دوستت نخواهد داشت.
شاید آخر عمرت این را بگویی، وقتی که بتوانی مقایسه کنی، ببینی و بفهمی و فکر کنی: «هیچکس، هیچکس هرگز مرا چنین دوست نداشته است.»
اما این به چه درد خواهد خورد و من چه خواهم شد اگر تو مرا دوست نداشته باشی، چون نیاز من این است که تو دوستم بداری.
من نیاز ندارم که تو مرا جذاب بدانی یا فهمیده یا هر چه. من نیاز دارم که مرا دوست بداری و قسم میخورم که این دو یکی نیست.
#نامه_ها
کامو به ماریا
@asheghanehaye_fatima
.
تو اکنون خاصترین و بزرگترین شوق من برای جنگیدن علیه این زندگی نامساعد، این زندگی ناراضیکننده و نامراد هستی.
#نامه_ها
ادگار آلن پو به ویرجینیا کِلم
@asheghanehaye_fatima
تو اکنون خاصترین و بزرگترین شوق من برای جنگیدن علیه این زندگی نامساعد، این زندگی ناراضیکننده و نامراد هستی.
#نامه_ها
ادگار آلن پو به ویرجینیا کِلم
@asheghanehaye_fatima
.
پهلوی تو که نباشم بازم پهلوی توام،
یعنی یک شهرِ دیگه که باشم دلم چسبیده به تو.
#نامه_ها
#شاهرخ_مسکوب
@asheghanehaye_fatima
پهلوی تو که نباشم بازم پهلوی توام،
یعنی یک شهرِ دیگه که باشم دلم چسبیده به تو.
#نامه_ها
#شاهرخ_مسکوب
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
دیشب خواب تو را دیدم عزیزترین!
میدانی کجا؟ در کوپهی قطاری، ما در سفر بودیم و تو مرا بوسیدی و من از خواب بیدار شدم. یعنی به زودی می آیی، مگر نه؟
#نامه_ها
آنتوان چخوف به اولگا کنیپر
@asheghanehaye_fatima
دیشب خواب تو را دیدم عزیزترین!
میدانی کجا؟ در کوپهی قطاری، ما در سفر بودیم و تو مرا بوسیدی و من از خواب بیدار شدم. یعنی به زودی می آیی، مگر نه؟
#نامه_ها
آنتوان چخوف به اولگا کنیپر
@asheghanehaye_fatima
.
زیبا باش و لبخند بزن. به خودت بیتوجه نباش. دلم میخواهد خوشحال باشی. تو هرگز زیباتر از آن شبی نبودی که گفتی خوشحالی.
#نامه_ها
#آلبر_کامو به ماریا کاسارس
@asheghanehaye_fatima
زیبا باش و لبخند بزن. به خودت بیتوجه نباش. دلم میخواهد خوشحال باشی. تو هرگز زیباتر از آن شبی نبودی که گفتی خوشحالی.
#نامه_ها
#آلبر_کامو به ماریا کاسارس
@asheghanehaye_fatima
.
تردیدی ندارم. حتی نیاز به سوگند هم نیست. هرگز تا به این حد در کنار کسی به اندازهی تو احساس شعف نداشتهام.
#نامه_ها
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
تردیدی ندارم. حتی نیاز به سوگند هم نیست. هرگز تا به این حد در کنار کسی به اندازهی تو احساس شعف نداشتهام.
#نامه_ها
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
.
آه ماریای عزیز. بستهات رسید. همینکه درب جعبه را باز کردم، موجی گرم، تمام سطح اتاق را به آرامی در برگرفت. کمی از لبهی شلوارم را بالا زدم و پاهایم را تا ساق، توی دریای کوچکی که فرستاده بودی فرو بردم، تا کشتی های غرق شدهام دوباره روی آب شناور شوند.
بزودی با لشکری از خودم، به سمتت خواهم شتافت...
#نامه_ها
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
آه ماریای عزیز. بستهات رسید. همینکه درب جعبه را باز کردم، موجی گرم، تمام سطح اتاق را به آرامی در برگرفت. کمی از لبهی شلوارم را بالا زدم و پاهایم را تا ساق، توی دریای کوچکی که فرستاده بودی فرو بردم، تا کشتی های غرق شدهام دوباره روی آب شناور شوند.
بزودی با لشکری از خودم، به سمتت خواهم شتافت...
#نامه_ها
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima