چشمانات بهسانِ بنفشههای نوشکفتهی خندان
در عجز و ناتوانی... در شبِ عمیق
در معبدِ دورافتادهی عشق
جایی که نیکبختی نمیخوابد
مگر بر اورنگهای عشق
جایی که گلها بیدار نمیشوند
مگر با ترنمِ جاده
عيناك باسمتان مثل بنفسج يتفتح
في الغاب...في الليل العميق
في معبد الحب السحيق
حيث السعادة لاتنام
الا علي سرر الغرام
حيث الازاهر لاتفيق
الا علي همس الطريق
#عبدالوهاب_البیاتی
@asheghanehaye_fatima
در عجز و ناتوانی... در شبِ عمیق
در معبدِ دورافتادهی عشق
جایی که نیکبختی نمیخوابد
مگر بر اورنگهای عشق
جایی که گلها بیدار نمیشوند
مگر با ترنمِ جاده
عيناك باسمتان مثل بنفسج يتفتح
في الغاب...في الليل العميق
في معبد الحب السحيق
حيث السعادة لاتنام
الا علي سرر الغرام
حيث الازاهر لاتفيق
الا علي همس الطريق
#عبدالوهاب_البیاتی
@asheghanehaye_fatima
در همه ی شب های گریستن
شب های بی خوابی
شب های خاکستر
من نماز می خوانم
فریاد می زنم
محبوب من بیا
چرا که ای شهرزاده ی کوچک من
موال های سرخ تو
گنجشکان را در تاریکی
و شیطان جنگل را بیدار می کند
و عشق مرا که بر خمره ی شراب افتاده است
آوازی بیدار می کند
و پژواکش در دره ها طنین می اندازد
محبوب من بیا
چرا که تاریکی و باد شمال
شمع مرا خاموش می کند
و از آبادی من رخت بر می بندد
و در شامگاه
و در میان تاریکی های گریستن
سایه ی دوشیزه ای را بر جای می گذارد که نماز می گذارد
و فریاد می زند
محبوب من بیا
#عبدالوهاب_البیاتی
مترجم : محبوبه افشاری
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
شب های بی خوابی
شب های خاکستر
من نماز می خوانم
فریاد می زنم
محبوب من بیا
چرا که ای شهرزاده ی کوچک من
موال های سرخ تو
گنجشکان را در تاریکی
و شیطان جنگل را بیدار می کند
و عشق مرا که بر خمره ی شراب افتاده است
آوازی بیدار می کند
و پژواکش در دره ها طنین می اندازد
محبوب من بیا
چرا که تاریکی و باد شمال
شمع مرا خاموش می کند
و از آبادی من رخت بر می بندد
و در شامگاه
و در میان تاریکی های گریستن
سایه ی دوشیزه ای را بر جای می گذارد که نماز می گذارد
و فریاد می زند
محبوب من بیا
#عبدالوهاب_البیاتی
مترجم : محبوبه افشاری
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
أكاد أذوب
أكاد أموت
على رفة الخيط من ثوبها!
نزدیک است ذوب شوم
نزدیک است که بمیرم
بخاطر لرزش نخی از پیراهنش!
#عبدالوهاب_البیاتی
امل باوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
أكاد أموت
على رفة الخيط من ثوبها!
نزدیک است ذوب شوم
نزدیک است که بمیرم
بخاطر لرزش نخی از پیراهنش!
#عبدالوهاب_البیاتی
امل باوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima