به شب سلام که بیتو رفیق راه من است
سیاه چادرش امشب، پناهگاه من است
به شب که آینهی غربت مکدر من
به شب که نیمهی تنهایی سیاه من است
همین نه من در شب را به یاوری زدهام
که وقت حادثه شب نیز در پناه من است
نه بیم سنگ فنایش به دل نه تیر بلا
پرندهای که قُرق را شکسته آه من است
رسید هرکس و برقی به خرمنم زد و رفت
هر آنچه مانده ز خاکسترم گواه من است
در این کشاکش توفانی بهار و خزان
گلی که میشکند، عشق بیگناه من است
چرا نمیدری این پرده را؟ شب! ای شب من!
که در محاق تو دیریاست تا که ماه من است
#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima
سیاه چادرش امشب، پناهگاه من است
به شب که آینهی غربت مکدر من
به شب که نیمهی تنهایی سیاه من است
همین نه من در شب را به یاوری زدهام
که وقت حادثه شب نیز در پناه من است
نه بیم سنگ فنایش به دل نه تیر بلا
پرندهای که قُرق را شکسته آه من است
رسید هرکس و برقی به خرمنم زد و رفت
هر آنچه مانده ز خاکسترم گواه من است
در این کشاکش توفانی بهار و خزان
گلی که میشکند، عشق بیگناه من است
چرا نمیدری این پرده را؟ شب! ای شب من!
که در محاق تو دیریاست تا که ماه من است
#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima
مى خواست
عشق را بچشاند
به کامِ خلق
با طعمِ شير و شهد و شکر،
"مادر" آفريد...❤️
#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima
عشق را بچشاند
به کامِ خلق
با طعمِ شير و شهد و شکر،
"مادر" آفريد...❤️
#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پرسیدمش چگونه و کِی صبح میشود؟
چشمی ز هم گشود به نرمی، جواب را…
#حسين_منزوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
چشمی ز هم گشود به نرمی، جواب را…
#حسين_منزوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
.
اڪَر هنوز
من آوازِ آخرینِ توأم
بخوان مرا
و مخوان جز مرا
ڪہ میمیــرم ...!!
#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima
اڪَر هنوز
من آوازِ آخرینِ توأم
بخوان مرا
و مخوان جز مرا
ڪہ میمیــرم ...!!
#حسين_منزوی
@asheghanehaye_fatima
منگر چنين به چشمم، ای چشم آهوانه
ترســــم قـــرار و صبـــرم برخيزد از ميانه
ترسم به نام بوسه غارت كنم لبت را
با عذر بی قراری ، ايــــن بهترين بهانه
ترسم بسوزد آخـــــر، همراه من تو را نيز
اين آتشی كه از شوق در من كشد زبانه
چون شب شوداز اين دست، انديشهای مدام است
در بـــــركشيدنت مست، ای خــــواهش شبـــانـــه
اي رجعت جوانی، در نيمه راه عمرم
برشاخه ی خزانم نا گـــــه زده جوانه
ای بخت ناخوش من، شبرنگ سركش من
رام نوازش تــــو، بــــی تيـــــــــغ و تازيانه
ای مرده در وجودم ، با تـو هراس توفان
ای معنی رهايی! ای ساحل! ای كرانه
جانم پراز سرودی است، كز چنگ تو تراود
ای شـــــور ای ترنــــم،ای شـعر ای ترانه
#حسين_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ترســــم قـــرار و صبـــرم برخيزد از ميانه
ترسم به نام بوسه غارت كنم لبت را
با عذر بی قراری ، ايــــن بهترين بهانه
ترسم بسوزد آخـــــر، همراه من تو را نيز
اين آتشی كه از شوق در من كشد زبانه
چون شب شوداز اين دست، انديشهای مدام است
در بـــــركشيدنت مست، ای خــــواهش شبـــانـــه
اي رجعت جوانی، در نيمه راه عمرم
برشاخه ی خزانم نا گـــــه زده جوانه
ای بخت ناخوش من، شبرنگ سركش من
رام نوازش تــــو، بــــی تيـــــــــغ و تازيانه
ای مرده در وجودم ، با تـو هراس توفان
ای معنی رهايی! ای ساحل! ای كرانه
جانم پراز سرودی است، كز چنگ تو تراود
ای شـــــور ای ترنــــم،ای شـعر ای ترانه
#حسين_منزوی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima