مرگ همه هستیها را بیک چشم نگریسته و سرنوشت آنها را یکسان میکند: نه توانگر میشناسد نه گدا ، نه پستی نه بلندی و در مغاک تیره آدمیزاد ، گیاه و جانور را در پهلوی یکدیگر می خواباند تنها در گورستان است که خونخواران و دژخیمان از بیدادگری خود دست میکشند ، بیگناه شکنجه نمیشود ، نه ستمگر است و نه ستمدیده ، بزرگ و کوچک در خواب شیرینی غنوده اند. چه خواب آرام و گوارائی است که روی بامداد را نمیبینند ، داد و فریاد و آشوب و غوغای زندگانی را نمی شنوند. بهترین پناهی است برای دردها ، غمها ، رنجها و بیداد گریهای زندگانی. آتش شرر بار هوی و هوس خاموش میشود. همه این جنگ و جدالها ، کشتار ها ، درندگیها ، کشمشکها و خودستائیهای آدمیزاد در سینه خاک تاریک و سرد و تنگنای گور فروکش کرده و آرام میگیرد.
@asheghanehaye_fatima
#صادق_هدایت 👤
#مرگ 📚
@asheghanehaye_fatima
#صادق_هدایت 👤
#مرگ 📚
چیزی در فضای اتاق هست که آزارم می دهد، اما نمی دانم چیست.
دل تنگی را نمی شود با بطری های شیشه ای و قوطی های فلزی پاک کرد؛
مثل خیلی چیزهای دیگر.
دوباره خاطره ی کسی را به یاد آورده ای که تازه به نبودنش عادت کرده ای؛
و باز آینده ات پر از نبودن کسی در گذشته می شود و آن وقت تو می مانی و جا سیگاری کوچکی که پر است از ته سیگارهای مچاله،
که زمانی فقط یک سیگار بوده اند و حالا قرار است بگویند که این جا اتفاقی افتاده است.
#مرگ_بازی
#پدرام_رضایی_زاده
@asheghanehaye_fatima
دل تنگی را نمی شود با بطری های شیشه ای و قوطی های فلزی پاک کرد؛
مثل خیلی چیزهای دیگر.
دوباره خاطره ی کسی را به یاد آورده ای که تازه به نبودنش عادت کرده ای؛
و باز آینده ات پر از نبودن کسی در گذشته می شود و آن وقت تو می مانی و جا سیگاری کوچکی که پر است از ته سیگارهای مچاله،
که زمانی فقط یک سیگار بوده اند و حالا قرار است بگویند که این جا اتفاقی افتاده است.
#مرگ_بازی
#پدرام_رضایی_زاده
@asheghanehaye_fatima
چیزی که من رو از مرگ میترسونه اینه که یقین دارم زندگی، بدون من سپری خواهد شد.
#مرگ_خوش
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
#مرگ_خوش
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
عینِ #مَرگ است
اگر بی #تــــو بخواهَد بروَد،
او ڪه از جانِ خودَت
دوست تَرش میداری ..!
#علیرضا_آذر
@asheghanehaye_fatima
اگر بی #تــــو بخواهَد بروَد،
او ڪه از جانِ خودَت
دوست تَرش میداری ..!
#علیرضا_آذر
@asheghanehaye_fatima
.
ویلی: ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﮑﺎﺭﻣﯽﮐُﻨﯽ؟
ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺧﻮﺍﺑَﻢ ﻧِﻤﯽﺑُﺮﺩ، ﻗَﻠﺒَﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺁتیش ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ
ﻭﯾﻠﯽ: خُب ﻣَﻌﻠﻮﻣﻪ ﻏَﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩَﻥ ﺑَﻠَﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ! ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣَﺮﻑﻫﺎ ﯾﺎﺩ ﺑِﮕﯿﺮﯼ
ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺍﻭﻥ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦﻫﺎ ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﻭﯾﻠﯽ: ﺍﻭﻧﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﺗﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ؛
ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺁﺭﻩ، ﺍَﻣﺎ ﻗَﻠﺐ ِ ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ...!
#مرگ_یک_فروشنده📚
#آرتور_میلر🖌
@asheghanehaye_fatima
ویلی: ﺗﻮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﭼﮑﺎﺭﻣﯽﮐُﻨﯽ؟
ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺧﻮﺍﺑَﻢ ﻧِﻤﯽﺑُﺮﺩ، ﻗَﻠﺒَﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺁتیش ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ
ﻭﯾﻠﯽ: خُب ﻣَﻌﻠﻮﻣﻪ ﻏَﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩَﻥ ﺑَﻠَﺪ ﻧﯿﺴﺘﯽ ! ﺑﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺣَﺮﻑﻫﺎ ﯾﺎﺩ ﺑِﮕﯿﺮﯼ
ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺍﻭﻥ ﻭﯾﺘﺎﻣﯿﻦﻫﺎ ﭼﻪ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺍﺭﻩ؟
ﻭﯾﻠﯽ: ﺍﻭﻧﺎ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﺗﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ؛
ﭼﺎﺭﻟﯽ: ﺁﺭﻩ، ﺍَﻣﺎ ﻗَﻠﺐ ِ ﺁﺩﻡ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﺨﻮﻥ ﻧﯿﺴﺖ ...!
#مرگ_یک_فروشنده📚
#آرتور_میلر🖌
@asheghanehaye_fatima
✍بیماریش اینقدر طولانی شد که اطرافیانش به مریضیش عادت کردند و از یاد بردند که اون داره عذاب میکشه و یه روزی میمیره.
حقیقت اینه گاهی هرچیزی که مربوط به ماست برای اطرافیانمون تبدیل به عادت میشه. درد و رنجهامون، بیماریهامون، حتی عشق و محبتمون نسبت به آدمها، براشون تبدیل به عادت میشه و دیگه به چشم نمیاد. گاهی حضور دائمی ما، عشق ِ بیقید و شرط ما باعث میشه حتی دیده نشیم.
📒 #مرگ_خوش
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima
حقیقت اینه گاهی هرچیزی که مربوط به ماست برای اطرافیانمون تبدیل به عادت میشه. درد و رنجهامون، بیماریهامون، حتی عشق و محبتمون نسبت به آدمها، براشون تبدیل به عادت میشه و دیگه به چشم نمیاد. گاهی حضور دائمی ما، عشق ِ بیقید و شرط ما باعث میشه حتی دیده نشیم.
📒 #مرگ_خوش
#آلبر_کامو
@asheghanehaye_fatima