عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



"بخشی از یک شعر"

عشقِ ناکام
با عذابی محدود
عشقِ بَرکام
با عذابِ بزرگتر...

تی.اس الیوت | شاعر آمریکایی
برگردان: بیژن الهی

#تی_اس_الیوت
#بیژن_الهی
@asheghanehaye_fatima



ما انسان‌های توخالی هستیم
انسان‌هایی با ظاهرهایی پُر
تکیه می‌زنیم به یک‌دیگر
با ادراکِ پُر شده‌ی پوشالی‌مان، آه!

آرام و بیهوده‌اند
صدای‌ی خشکیده‌ی‌مان
آن‌گاه که نجوا می‌کنیم با یک‌دیگر
چون نسیمی لای‌ِعلف‌زاری خشک
یا چون گام‌های موشی روی شیشه‌ی شکسته‌ی سردابه‌ی خشکیده‌ی‌مان.

شکل دادنی بدون شکل، سایه‌دار کردنی بدونِ رنگ
فلج شدنی اجباری، اشاره‌هایی بی‌تکان

آنان که با چشمانی صادقانه
به سرزمینِ دیگر مرگ گام نهادند

به یاد می‌آورند ما را
نه چون گم‌شده‌ای با جان‌های پُرآشوب
که تنها انسان‌هایی تو خالی
با ظاهرهایی پُر.

#تی_اس_الیوت | T.S Eliot | آمریکا-انگلیس، ۱۹۶۵-۱۸۸۸ |

برگردان: #پویا_نیک‌فر
به روحم گفتم که خاموش باش و بی امید منتظر بمان چون امید، امید برای چیزی، اشتباه خواهد بود.


#تی_اس_الیوت

@asheghanehaye_fatima
کسانی که از نبودنتان می‌ترسند را
سعی کنید، نگه‌شان دارید
چرا که مابقی
هر زمانی که بخواهند می‌روند…

#تی_اس_الیوت

@asheghanehaye_fatima
من پیش از اینها
با این چشم ها آشنا بوده ام
همه آنها را می شناخته ام..
چشمانی که شما را
در یک عبارت سنجیده
و کوتاه
میخکوب می کند...

و من که میخکوب این چشم ها
شده ام
چگونه لب بگشایم؟!

#تی_اس_الیوت

@asheghanehaye_fatima
بهار ستم‌گرترینِ فصل‌هاست
زمین مرده را زنده می‌کند
می‌رویاند
و گلستانی از گل‌های یاس را
در نظرگاه می‌نهد
می‌آمیزد
و شهوات و خاطرات را جفت می‌کند
برمی‌انگیزد
و ریشه‌های خمود و سست را
به ضربِ قطره‌های باران تحریک می‌کند.

زمستان اما گرم‌مان می‌کرد
فرومی‌بارید و خاک را
با برفِ غفلت و فراموشی می‌پوشاند

شاعر: #تی_اس_الیوت

برگردان: #کامبیز_جعفری‌نژاد | √●بخشی از شعرِ بلندِ: «سرزمینِ هرز»

@asheghanehaye_fatima
امشب نرو، نرو که خرابم.
پیشم بمان
یک امشبی فقط.
حرفی به من بزن. تو چرا ساکتی همیشه؟ چرا
بُغ کرده‌یی تو؟ فکرِ چه‌یی؟ فکری‌ام که چی.

من فکر می‌کنم
در کوچه‌راهِ لانه‌ی موشان‌ایم،
آن‌جا که از هزار مُرده وَ لُو استُخوان نمانْد.

«آن هِزٌه چیست؟  هِزٌه‌ی چی؟»
بادْ زیرِ در.

«دیگر صدای چیست؟
دارد چه می‌کُند این باد؟»
هیچ،هیچ.

«یعنی تو هیچ چیز نمی‌بینی؟
یعنی تو هیچ چیز نمی‌دانی؟
یعنی تو یادت هیچ‌چیز اصلن نمی‌‌آید؟»

آن دو مرواریدِ تر
یادم می‌آید
چشم‌هایش بوده‌اند.
"اصلن تو در قیدِ حیاتی یا نه، جان‌ام؟
بل‌که بالاخانه‌ات خالی‌ست؟

■شاعر: #تی_اس_الیوت [ T.S Eliot / آمریکا-انگلیس، ۱۹۶۵-۱۸۸۸ ]

■برگردان: #بیژن_الهی

@asheghanehaye_fatima