@asheghanehaye_fatima
می خواهمش اما فقط از دور،پس بگذار
آغوش او در حال از من بهتری باشــد
من شوکران می نوشم و او جام زمزم را
بایـد یکـی از ما به فکر دیگری باشـد
#وحید_نجفی
می خواهمش اما فقط از دور،پس بگذار
آغوش او در حال از من بهتری باشــد
من شوکران می نوشم و او جام زمزم را
بایـد یکـی از ما به فکر دیگری باشـد
#وحید_نجفی
@asheghanehaye_fatima
از عشق که بگویم:
آتش شراره میکشد
بر خون
از شیوع
به ذرات خون
تا انهدام استخون
-اینرا مادرم میگفت البته-
میگفت:
آرام که بگیری از آغوش
دست که ببری بر آوار
تن میزنی به ازدحام خلوتِ اوهام
چشم ریختم به راه
از جاده های
مِهریز
هی بروم
هی هی
یکریز
و زمزمهی آب
به جان کشیدم
هر سو نگریستم
-گریستم
به طغیان بادوُ
نالهی برگ
جا که خورشید
نیزه بر زمین میزد
گریه بر اشیاء میکردم.
#وحید_نجفی
از عشق که بگویم:
آتش شراره میکشد
بر خون
از شیوع
به ذرات خون
تا انهدام استخون
-اینرا مادرم میگفت البته-
میگفت:
آرام که بگیری از آغوش
دست که ببری بر آوار
تن میزنی به ازدحام خلوتِ اوهام
چشم ریختم به راه
از جاده های
مِهریز
هی بروم
هی هی
یکریز
و زمزمهی آب
به جان کشیدم
هر سو نگریستم
-گریستم
به طغیان بادوُ
نالهی برگ
جا که خورشید
نیزه بر زمین میزد
گریه بر اشیاء میکردم.
#وحید_نجفی
@asheghanehaye_fatima
"به حسین عباسیان"
ترا در بحبوحهی عشق دیدم و مدامِ رنج.
چگونه ازاینهمه درد
به آشیانه بمانیوُ نیفتی؟
-به رفتار اشک بر گونه-
چگونه مژه بر تشت خون میساییوُ
سپیدِ شقیقه بر بالش شب میگذاری؟
.
برهنهای بر کوکب و ابر
غور زمین میکنیوُ زمان
نگات که میکنم
قبات
قوّت قواره است؛
تاش،
اندوه از بالات بگیرم
جا که عشق از سیاهِ چشم گرفتیوُ
درد از میان کتفات رمید،
چون ردّ جفاش بر چشموُ موسم هجاش بر موت.
اصابت چشم بودیم وُ چشم
اصابت اندوه بودیم وُ اندوه
اصابت خاطره وُ اصابت ماه بر بلور
اصابت "الف" بر "ر"
که اندوه بتکانم از آبیِ رگهاتوُ.
*"دو فاخته بنشانی پایین پای باد"
#وحید_نجفی
.
*پ.ن: "دو فاخته پایین پای باد" نمایشنامهای است از حسین عباسیان.
"به حسین عباسیان"
ترا در بحبوحهی عشق دیدم و مدامِ رنج.
چگونه ازاینهمه درد
به آشیانه بمانیوُ نیفتی؟
-به رفتار اشک بر گونه-
چگونه مژه بر تشت خون میساییوُ
سپیدِ شقیقه بر بالش شب میگذاری؟
.
برهنهای بر کوکب و ابر
غور زمین میکنیوُ زمان
نگات که میکنم
قبات
قوّت قواره است؛
تاش،
اندوه از بالات بگیرم
جا که عشق از سیاهِ چشم گرفتیوُ
درد از میان کتفات رمید،
چون ردّ جفاش بر چشموُ موسم هجاش بر موت.
اصابت چشم بودیم وُ چشم
اصابت اندوه بودیم وُ اندوه
اصابت خاطره وُ اصابت ماه بر بلور
اصابت "الف" بر "ر"
که اندوه بتکانم از آبیِ رگهاتوُ.
*"دو فاخته بنشانی پایین پای باد"
#وحید_نجفی
.
*پ.ن: "دو فاخته پایین پای باد" نمایشنامهای است از حسین عباسیان.
تو میتوانستی از درست آن ور شب
به هر بهانه برایم سکوت پست کنی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
برای خلوتمان خانهای درست کنی
تو میتوانستی مثل بچهای شیطان
به سوی لانهی گنجشگ سنگ پرت کنی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
برای شادیمان شیر و کیک شرط کنی
برای این همه پاییز رخنه در دل من
شکوفهای چسبیده به موی شب باشی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
دوگوش حرفشنو با دو چشم و لب باشی
برای من که کنارت نشستهام هر شب
بگویی از دل تنگت چقدر غم داری
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
به گوش من برسانی که دوستم داری
دو دست گردن تنهاییام بیاندازی
برای دلداری در شکستها حتی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
مرا بغل کنی از دوردستها حتی
بیا بیآنکه بخواهیم باهم و بیهم
بداهه گریه کنیم از هزار فرسنگی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگی...
#وحید_نجفی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
به هر بهانه برایم سکوت پست کنی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
برای خلوتمان خانهای درست کنی
تو میتوانستی مثل بچهای شیطان
به سوی لانهی گنجشگ سنگ پرت کنی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
برای شادیمان شیر و کیک شرط کنی
برای این همه پاییز رخنه در دل من
شکوفهای چسبیده به موی شب باشی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
دوگوش حرفشنو با دو چشم و لب باشی
برای من که کنارت نشستهام هر شب
بگویی از دل تنگت چقدر غم داری
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
به گوش من برسانی که دوستم داری
دو دست گردن تنهاییام بیاندازی
برای دلداری در شکستها حتی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
مرا بغل کنی از دوردستها حتی
بیا بیآنکه بخواهیم باهم و بیهم
بداهه گریه کنیم از هزار فرسنگی
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگم
بدون اینکه بفهمی چقدر دلتنگی...
#وحید_نجفی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima