@asheghanehaye_fatima
#گفتگو
✏️
میگه : عاشق اونی نیست که یباربگه تا ا بد می مونم یبار بگه نه نمیتونم دیگه ،باید برم ...
عاشق اونی ِکه بود ونبود با کسی که دوستش داره ،میشه براش زندگی ، هوا ،نفس ..
میگم : عاشق که یه آدم فضایی نیست ، یا یه قهرمان افسانه ای ... عاشق هم یه آدمه که خیلی وقتا کم میاره .... خیلی وقتا بین مردن و زنده بودن، دست وپا میزنه ...
عاشق اونیکه تاهمیشه عاشق باشه چه بمونه چه بره ..
#نیلوفرثانی
#من_و_تو
#گفتگو
✏️
میگه : عاشق اونی نیست که یباربگه تا ا بد می مونم یبار بگه نه نمیتونم دیگه ،باید برم ...
عاشق اونی ِکه بود ونبود با کسی که دوستش داره ،میشه براش زندگی ، هوا ،نفس ..
میگم : عاشق که یه آدم فضایی نیست ، یا یه قهرمان افسانه ای ... عاشق هم یه آدمه که خیلی وقتا کم میاره .... خیلی وقتا بین مردن و زنده بودن، دست وپا میزنه ...
عاشق اونیکه تاهمیشه عاشق باشه چه بمونه چه بره ..
#نیلوفرثانی
#من_و_تو
@asheghanehaye_fatima
خواستیم از کلمه بگذریم
سکوت حاکم شد
خواستیم از سکوت بگذریم
دنیا لبریز هیاهوی ِبی انتها شد
خواستیم ازهیاهو بگذریم
تنهایی انبوه شد
خواستیم از تنهایی بگذریم
دست به دامن ِعشق شدیم
عشق بود اما تنهایی، هزار برابر شد
و بعد هرچه کردیم
از تنهایی خلاص نشدیم
ماندیم و ماندیم تا همه چیز تمام شد ..
#نیلوفرثانی
#روزنوشت
خواستیم از کلمه بگذریم
سکوت حاکم شد
خواستیم از سکوت بگذریم
دنیا لبریز هیاهوی ِبی انتها شد
خواستیم ازهیاهو بگذریم
تنهایی انبوه شد
خواستیم از تنهایی بگذریم
دست به دامن ِعشق شدیم
عشق بود اما تنهایی، هزار برابر شد
و بعد هرچه کردیم
از تنهایی خلاص نشدیم
ماندیم و ماندیم تا همه چیز تمام شد ..
#نیلوفرثانی
#روزنوشت
@asheghanehaye_fatima
دلش میخواست ساعت ها تو همون حال بمونه
کسی یا چیزی نیاد تکونش بده یا ازحال خودش بیرونش بیاره
همونطوری وسط کلی برف و سرما و یخزدگی
وقتی اونقدر بی حسی که نمیتونی دست و پاتو تکون بدی یا حتی پلکاتو باز کنی
انگشتای کرخت شده و خشک شده .. و بی وزنی...
شبیه پرکاهی که با اولین باد ،می پری..
دلش میخواست باهمین خواب عمیق زمستونی دیگه بیدار نشه
میفهمید کم کم جایی میره که برگشتی به این دنیای شلوغ و کثیف نداره، دنیایی که توش هیچ اهمیتی نداره ...
وچه بهتر وسط سفیدی برف غرق این رویا بشه ...
خیابون بی عابر و بارش برف هنوز ادامه داشت
"یک نفر پشت پنجره ی اتاق ش ،از شادی می پرید
یک نفر درسکوت خیابان ، جان میداد ... "
#نیلوفرثانی
دلش میخواست ساعت ها تو همون حال بمونه
کسی یا چیزی نیاد تکونش بده یا ازحال خودش بیرونش بیاره
همونطوری وسط کلی برف و سرما و یخزدگی
وقتی اونقدر بی حسی که نمیتونی دست و پاتو تکون بدی یا حتی پلکاتو باز کنی
انگشتای کرخت شده و خشک شده .. و بی وزنی...
شبیه پرکاهی که با اولین باد ،می پری..
دلش میخواست باهمین خواب عمیق زمستونی دیگه بیدار نشه
میفهمید کم کم جایی میره که برگشتی به این دنیای شلوغ و کثیف نداره، دنیایی که توش هیچ اهمیتی نداره ...
وچه بهتر وسط سفیدی برف غرق این رویا بشه ...
خیابون بی عابر و بارش برف هنوز ادامه داشت
"یک نفر پشت پنجره ی اتاق ش ،از شادی می پرید
یک نفر درسکوت خیابان ، جان میداد ... "
#نیلوفرثانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بيا زندگي را
ميان دو حضور
دوبوسه
دو آغوش
زنده كنيم
وقتي دراين دوري
تا بن بست تباهي
راهي نيست...
#نیلوفرثانی
@asheghanehaye_fatima
ميان دو حضور
دوبوسه
دو آغوش
زنده كنيم
وقتي دراين دوري
تا بن بست تباهي
راهي نيست...
#نیلوفرثانی
@asheghanehaye_fatima