@asheghanehaye_fatima
پروانه اي ست آنجا که بال گشوده ست
در وزن مردمک هاي آرام
سايه به سايه درطلب آفتاب
تا لب اين بام.
بوي سلام ،گل به گل آيين خواهش و گرايش
شکل دوام درحجمي ناپايدار
انگار برگ در گذر ِنور به خود مي آيد.
.
.
صوت و سکوت درآغوش هم
آيينه اي برابر آيينه اي
عکسي درون عکسي
واژه اي درون واژه اي
درک حضور در نفس شبنمي که ميلرزد
زيرنگاه نور.
آسايش است اين و ثمردادن گياه است
آزادي زمين است
تکثير آن که ميشنود
در گلوي آن که ميگويد.
از شعربلند #گلدان_آبي
در سحابي خاکستري
#محمد_مختاري
پروانه اي ست آنجا که بال گشوده ست
در وزن مردمک هاي آرام
سايه به سايه درطلب آفتاب
تا لب اين بام.
بوي سلام ،گل به گل آيين خواهش و گرايش
شکل دوام درحجمي ناپايدار
انگار برگ در گذر ِنور به خود مي آيد.
.
.
صوت و سکوت درآغوش هم
آيينه اي برابر آيينه اي
عکسي درون عکسي
واژه اي درون واژه اي
درک حضور در نفس شبنمي که ميلرزد
زيرنگاه نور.
آسايش است اين و ثمردادن گياه است
آزادي زمين است
تکثير آن که ميشنود
در گلوي آن که ميگويد.
از شعربلند #گلدان_آبي
در سحابي خاکستري
#محمد_مختاري
@asheghanehaye_fatima
مرا بخاطر هر آنچه که نداشته ای
دوست بدار
به خاطر رویاهای دوردست
آرزوهای بزرگ
و امیدواری روزهای سپیدتر...
بوستان های شهر
عطرِ نان صبح
شادی کودکان
و تازگی هوا
ادامه ی توست...
از کاستن زیبایی ات نترس
و مرا بخاطر هر آنچه که صبح ها
بر جهان می بخشی
دوست بدار...!
#حمید_جدیدی
مرا بخاطر هر آنچه که نداشته ای
دوست بدار
به خاطر رویاهای دوردست
آرزوهای بزرگ
و امیدواری روزهای سپیدتر...
بوستان های شهر
عطرِ نان صبح
شادی کودکان
و تازگی هوا
ادامه ی توست...
از کاستن زیبایی ات نترس
و مرا بخاطر هر آنچه که صبح ها
بر جهان می بخشی
دوست بدار...!
#حمید_جدیدی
درود بر عشق،
درود بر نور،
درود بر آفتاب،
درود بر پگاه و پرندگان و پونه ها،
درود بر شما که بهترینید!
بامدادتون روشن از پرتوافشانی لبخند،
روزتان سرشار از مهر و شادی☺️ ...
@asheghanehaye_fatima
درود بر نور،
درود بر آفتاب،
درود بر پگاه و پرندگان و پونه ها،
درود بر شما که بهترینید!
بامدادتون روشن از پرتوافشانی لبخند،
روزتان سرشار از مهر و شادی☺️ ...
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.
چرا رنجم می دهی؟
چون دوستت دارم
نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی اش را می خواهیم نه رنجش را
وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را میخواهیم
عشق را، حتا به قیمت رنج
, ایتالو_کالوینو | از کتاب بارون درخت نشین
ترجمه: مهدی سحابی | نشر نگاه
.
چرا رنجم می دهی؟
چون دوستت دارم
نه دوستم نداری. وقتی کسی را دوست داریم خوشی اش را می خواهیم نه رنجش را
وقتی کسی را دوست داریم تنها یک چیز را میخواهیم
عشق را، حتا به قیمت رنج
, ایتالو_کالوینو | از کتاب بارون درخت نشین
ترجمه: مهدی سحابی | نشر نگاه
@asheghanehaye_fatima
..توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟! به خود من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی رنجم. وقتی نمی توانم عکس العملی نشون بدم چه کار باید بکنم؟
رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه!
من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند؛ هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته...
#ماکسیم_گورکی
..توی دنیا کسی هست که تا به حال به او اهانتی نشده باشه؟! به خود من آنقدر تا به حال اهانت شده که دیگه از توهین کسی نمی رنجم. وقتی نمی توانم عکس العملی نشون بدم چه کار باید بکنم؟
رنجیدن مانع از این میشه که آدم کارش رو انجام بده. و اگه آدم بخواد دنبال قضیه رو بگیره وقتش تلف میشه. زندگی همینه دیگه!
من اول ها از توهین مردم خیلی اوقاتم تلخ میشد ولی بعداً که خوب فکرش رو کردم دیدم که همهٔ اونها دل شکسته اند؛ هرکس میترسه که از همسایه اش تو سری بخوره به همین جهت سعی داره که دست پیش بگیره تا پس نیفته...
#ماکسیم_گورکی
@asheghanehaye_fatima
این روزها که
دلی به تنگ دلی
نمی آید
هوای تو به سرم که میزند
واژگان دل سنگ دنیا
به هم میریزند
شلوغ میکنند
بیخود نیست که گاهی دلم
شاعر میشود
شاید
همین روزهای دلتنگی
به دیدار دلم بروم
که همه میگویند
دیوانه است
ولی تو باور نکن
گاهی سراغ دلم بیا
که دلتنگیهایش
شاعر میشوند
گاهی فقط تو ،
بانگاهی نرم
چون یاسهای سپید
سراغ مرا بگیر
گاهی تو...گاهی !؟؟
#تقی_جهانبخشی
این روزها که
دلی به تنگ دلی
نمی آید
هوای تو به سرم که میزند
واژگان دل سنگ دنیا
به هم میریزند
شلوغ میکنند
بیخود نیست که گاهی دلم
شاعر میشود
شاید
همین روزهای دلتنگی
به دیدار دلم بروم
که همه میگویند
دیوانه است
ولی تو باور نکن
گاهی سراغ دلم بیا
که دلتنگیهایش
شاعر میشوند
گاهی فقط تو ،
بانگاهی نرم
چون یاسهای سپید
سراغ مرا بگیر
گاهی تو...گاهی !؟؟
#تقی_جهانبخشی
حس شگفت انگیزی است
به کسی که رهایت کرده
دیگر نه نیازی داشته باشی و نه احساسی ...
#شیمبورسکا
@asheghanehaye_fatima
به کسی که رهایت کرده
دیگر نه نیازی داشته باشی و نه احساسی ...
#شیمبورسکا
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
گاهی
دلتنگی
خراش
ناخنهایم
بر روی پنجره روبروست
گاهی
سرفه
میشود
در امتداد
صدای خسته ام
گاهی دود میشود
در طول سیگار همیشه تلخ
گاهی
نگاه میشود
در کوچه ی برگ ریخته پریشانی
گاهی مزه شور شبنم چکیده از چشم
گاهی
با بال کبوتر پر میکشد
شاید به امید آزادی وکتمان خود
دلتنگی
یک شب بی انتها وتلخ است !
#امیر_یزدان
گاهی
دلتنگی
خراش
ناخنهایم
بر روی پنجره روبروست
گاهی
سرفه
میشود
در امتداد
صدای خسته ام
گاهی دود میشود
در طول سیگار همیشه تلخ
گاهی
نگاه میشود
در کوچه ی برگ ریخته پریشانی
گاهی مزه شور شبنم چکیده از چشم
گاهی
با بال کبوتر پر میکشد
شاید به امید آزادی وکتمان خود
دلتنگی
یک شب بی انتها وتلخ است !
#امیر_یزدان
@asheghanehaye_fatima
هوای من!نفسم را به خانه برگردان
تمام کار و کسم را به خانه برگردان
برای حبس شدن در میان آغوشت
پر ازتبم،قفسم را به خانه برگردان
چقدر طعم تورا لحظه هام کم دارد
انار نیم رسم را به خانه برگردان
که باز سربکشم بوسه های سرخت را
پیاله ی هوسم را به خانه برگردان
اگر که در چمدانت غزل نمی گنجد
ترانه های گسم را به خانه برگردان
دوباره داد زدم "درد بی توبودن"را
عزیز دادرسم را به خانه برگردان
کنار پنجره در انتظار خواهم مرد
بیا و همنفسم را به خانه برگردان
#میلاد_پشابادی
هوای من!نفسم را به خانه برگردان
تمام کار و کسم را به خانه برگردان
برای حبس شدن در میان آغوشت
پر ازتبم،قفسم را به خانه برگردان
چقدر طعم تورا لحظه هام کم دارد
انار نیم رسم را به خانه برگردان
که باز سربکشم بوسه های سرخت را
پیاله ی هوسم را به خانه برگردان
اگر که در چمدانت غزل نمی گنجد
ترانه های گسم را به خانه برگردان
دوباره داد زدم "درد بی توبودن"را
عزیز دادرسم را به خانه برگردان
کنار پنجره در انتظار خواهم مرد
بیا و همنفسم را به خانه برگردان
#میلاد_پشابادی
@asheghanehaye_fatima
يك لحظه خواستم
چون كودكى كه ناشيانه دست در آتش فرو بَرَد
خواستم تو را
آن سطرها گذشت وُ
حالا
اين پيرىِ مدام
مرگ را زيبا كرده است
آنقدر
كه كوه كنار خانه ام
حتى اگر آتشفشان كند
از ايوان و غروب و قهوه اى كه تازه ريخته ام
نخواهم گذشت
من كه با ماه
از پنجره ات مى آمدم
روزهاست
پشتِ پيغامگير
گير كرده ام
دردى ست
دردى ست
دردى ست
خونَت جوان بماند وُ
پايت پير شود
#گروس_عبدالملکیان
کتاب #سطرها_در_تاريكى_جا_عوض_میکنند
يك لحظه خواستم
چون كودكى كه ناشيانه دست در آتش فرو بَرَد
خواستم تو را
آن سطرها گذشت وُ
حالا
اين پيرىِ مدام
مرگ را زيبا كرده است
آنقدر
كه كوه كنار خانه ام
حتى اگر آتشفشان كند
از ايوان و غروب و قهوه اى كه تازه ريخته ام
نخواهم گذشت
من كه با ماه
از پنجره ات مى آمدم
روزهاست
پشتِ پيغامگير
گير كرده ام
دردى ست
دردى ست
دردى ست
خونَت جوان بماند وُ
پايت پير شود
#گروس_عبدالملکیان
کتاب #سطرها_در_تاريكى_جا_عوض_میکنند
@asheghanehaye_fatima
اگر دوستم داری تمام و کمال دوست بدار
نه زیر خطی از سایه روشن
اگر دوستم داری سیاه و سفیدم را دوست بدار
و خاکستری و سبز و طلاییو درهم .
روز دوستم بدار
شب دوستم بدار
و در بامداد با پنجرهای باز
اگر دوستم داری مرا تکه تکه نکن
تمام و کمال دوستم بدار
یا اصلا دوستم ندار...
#هوگو_ماوریس_کلاوس
اگر دوستم داری تمام و کمال دوست بدار
نه زیر خطی از سایه روشن
اگر دوستم داری سیاه و سفیدم را دوست بدار
و خاکستری و سبز و طلاییو درهم .
روز دوستم بدار
شب دوستم بدار
و در بامداد با پنجرهای باز
اگر دوستم داری مرا تکه تکه نکن
تمام و کمال دوستم بدار
یا اصلا دوستم ندار...
#هوگو_ماوریس_کلاوس
این باغ جز طوفان
بر خود مگر دیده
گیرم که خشکیده
در بستر مرگم
روزی که می افتم
این باغ می افتد
فعلاً نیفتادم
من آخرین برگم
#علیرضا_آذر
@asheghanehaye_fatima
بر خود مگر دیده
گیرم که خشکیده
در بستر مرگم
روزی که می افتم
این باغ می افتد
فعلاً نیفتادم
من آخرین برگم
#علیرضا_آذر
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
یک نفر عاشق میشود و شروع میکند به نوشتن
یک نفر آنقدر مینویسد تا معشوقه ای شبیه شعرهایش پیدا کند
اما بی شک ذوق و استعداد نوشتن در بند بند وجودش خانه دارد.
چرا که بسیاری از ما عاشق ترند که نمینویسند
نمیسرایند
ما آدم هایی هستیم با ذهن های پر سر و صدا.
آنقدر کنار گوشمان صدا هست که صدای دنیایتان را نمیشنویم
باید واژه ها را آرام کنیم
در کاغذ خانه اشان دهیم
تا صدای دنیایتان را درک کنیم
یه غده بر سر راه حنجره امان داریم
فریادهایمان را خاموش میکند
دستانمان را به کار میاندازد.
هر چه عمیق تر شود رفاقتمان با نوشتن
غریبه تر میشود گوشهایتان به صدایمان
.
دلمان کهکشانی عاشق است که از عاشق نبودن میترسیم
از دلشکستن وحشت داریم
اما دلهایمان زود میشکند
همه از رفتن میترسند اما
ما حتی از آمدن هم بیزاریم
از آمدن هایی که مهمان یکی دو روزه شعرهایمان میشوند
و بعد آنها ما میمانیم و یک دنیا شعر بی صاحب که باید پاره شود.
به جای دل با واژه ها بازی میکنیم تا ثبت کنیم لحظاتی را که زبان از وصفش و چشم از دیدنش عاجز است.
نوشتن سخت نیست اما سخت است وقتهایی که خودکار و کاغذ هست به جای شعر نوشتن مجبور باشی جزوه را کامل کنی.
نوشتن رسالتمان است
خدا با دست خودش برایمان واژه میآورد و ما ثبتشان میکنیم
ما دنبال واژه ها نمیرویم واژه پیدایمان میکنند
مینویسیم تا خودمان راوی رابطه امان شویم
مینویسیم تا حیف نشود رابطه امان
تا آرام شود ذهنمان...
#دنیا_کاف
🍀🍀
یک نفر عاشق میشود و شروع میکند به نوشتن
یک نفر آنقدر مینویسد تا معشوقه ای شبیه شعرهایش پیدا کند
اما بی شک ذوق و استعداد نوشتن در بند بند وجودش خانه دارد.
چرا که بسیاری از ما عاشق ترند که نمینویسند
نمیسرایند
ما آدم هایی هستیم با ذهن های پر سر و صدا.
آنقدر کنار گوشمان صدا هست که صدای دنیایتان را نمیشنویم
باید واژه ها را آرام کنیم
در کاغذ خانه اشان دهیم
تا صدای دنیایتان را درک کنیم
یه غده بر سر راه حنجره امان داریم
فریادهایمان را خاموش میکند
دستانمان را به کار میاندازد.
هر چه عمیق تر شود رفاقتمان با نوشتن
غریبه تر میشود گوشهایتان به صدایمان
.
دلمان کهکشانی عاشق است که از عاشق نبودن میترسیم
از دلشکستن وحشت داریم
اما دلهایمان زود میشکند
همه از رفتن میترسند اما
ما حتی از آمدن هم بیزاریم
از آمدن هایی که مهمان یکی دو روزه شعرهایمان میشوند
و بعد آنها ما میمانیم و یک دنیا شعر بی صاحب که باید پاره شود.
به جای دل با واژه ها بازی میکنیم تا ثبت کنیم لحظاتی را که زبان از وصفش و چشم از دیدنش عاجز است.
نوشتن سخت نیست اما سخت است وقتهایی که خودکار و کاغذ هست به جای شعر نوشتن مجبور باشی جزوه را کامل کنی.
نوشتن رسالتمان است
خدا با دست خودش برایمان واژه میآورد و ما ثبتشان میکنیم
ما دنبال واژه ها نمیرویم واژه پیدایمان میکنند
مینویسیم تا خودمان راوی رابطه امان شویم
مینویسیم تا حیف نشود رابطه امان
تا آرام شود ذهنمان...
#دنیا_کاف
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
مــردا عاشقِ موهایِ بلندن....
مثلا مامان هروقت که یه تارِ موی من تو بشقابش هویدا میشه، یادش میوفته موهای من چرا انقد فره و وز و بدحالت و مدام از مدل هایِ کوتاهیِ جدید تعریف میکنه اما بابا...
اون حتی اگه از لایِ لوبیا پلوش موهای بلند منو بیرون بکشه فوری پرتش میکنه یه گوشه و تویِ دلش ابراز انزجار میکنه نه تو رویِ خودم و هر وقت هم بحثِ کوتاه کردنِ موهای من میشه بحثُ عوض میکنه...
من میدونم مردا جـون میدن واسه موهایِ بلندِ یه زن، حالا فرقی نمیکنه سیاه باشه یا خرمایی و بلوند، یا فـر و لخت و حالت دار....
من بالاخـره یه روز ثابت میکنم
موهایِ بلنـدِ زنونه حاویِ املاحِ معدنی و ویتامین و پروتئینه واسه مـردا یا منبعِ آرامش و انرژی مثبت، وگرنه دلیلِ قانع کننده ای وجود نداره واسه این جمله که"دست به موهات بزنی با من طرفـی...."
#فاطمه_صابری_نیا
🍀🍀
مــردا عاشقِ موهایِ بلندن....
مثلا مامان هروقت که یه تارِ موی من تو بشقابش هویدا میشه، یادش میوفته موهای من چرا انقد فره و وز و بدحالت و مدام از مدل هایِ کوتاهیِ جدید تعریف میکنه اما بابا...
اون حتی اگه از لایِ لوبیا پلوش موهای بلند منو بیرون بکشه فوری پرتش میکنه یه گوشه و تویِ دلش ابراز انزجار میکنه نه تو رویِ خودم و هر وقت هم بحثِ کوتاه کردنِ موهای من میشه بحثُ عوض میکنه...
من میدونم مردا جـون میدن واسه موهایِ بلندِ یه زن، حالا فرقی نمیکنه سیاه باشه یا خرمایی و بلوند، یا فـر و لخت و حالت دار....
من بالاخـره یه روز ثابت میکنم
موهایِ بلنـدِ زنونه حاویِ املاحِ معدنی و ویتامین و پروتئینه واسه مـردا یا منبعِ آرامش و انرژی مثبت، وگرنه دلیلِ قانع کننده ای وجود نداره واسه این جمله که"دست به موهات بزنی با من طرفـی...."
#فاطمه_صابری_نیا
🍀🍀
@asheghanehaye_fatima
یک بوسه که از باغ تو چینند به چند است؟
پروانه ی تاراج گلت بند به چند است؟
خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم
آخر مگر این دانه ی اسفند به چند است؟
یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر
کاغذ به سمرقند تو ای قند! به چند است؟
نرخ لب پر آب تو و شعر تر من
در کشور زیبایی تو چند به چند است؟
با دار و ندار آمده ام پیش تو، پرکن!
غم نیست که پیمانه ی سوگند به چند است؟
وقتی که به عمری بدهی لب گزه ای را
در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است؟
یک، ده، صد و بیش است خط ساغرُعشاق
تا حوصله ی ذوق تو خرسند به چند است؟
دل مجمر افروخته ام بود و نگفتند
کاین آتشِ با نور همانند به چند است؟
چند اَرزدم آغوش تو در هرم کویری ؟
چندین بغل از برف دماوند به چند است؟
ازمجموعه:#کهرباوکافور
یک بوسه که از باغ تو چینند به چند است؟
پروانه ی تاراج گلت بند به چند است؟
خالی شدم از خویش و به خالت نرسیدم
آخر مگر این دانه ی اسفند به چند است؟
یک نامه به نامم ننوشتی مگر آخر
کاغذ به سمرقند تو ای قند! به چند است؟
نرخ لب پر آب تو و شعر تر من
در کشور زیبایی تو چند به چند است؟
با دار و ندار آمده ام پیش تو، پرکن!
غم نیست که پیمانه ی سوگند به چند است؟
وقتی که به عمری بدهی لب گزه ای را
در تعرفه ی عشق تو لبخند به چند است؟
یک، ده، صد و بیش است خط ساغرُعشاق
تا حوصله ی ذوق تو خرسند به چند است؟
دل مجمر افروخته ام بود و نگفتند
کاین آتشِ با نور همانند به چند است؟
چند اَرزدم آغوش تو در هرم کویری ؟
چندین بغل از برف دماوند به چند است؟
ازمجموعه:#کهرباوکافور