عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
April 13, 2017
April 27, 2017
February 16, 2018
اگر مثل من کولی آواره ای
مرزی برایم بکش
مرا سرزمین خودت کن...

#عبدالله_پشیو

@asheghanehaye_fatima
May 17, 2018
May 17, 2018
May 20, 2018
August 14, 2018
February 17, 2019
March 13, 2019
خاتون
شنیده ای آسمان چقدر دور است ؟
به قدر دوری از آسمان
دوستت دارم.

شنیده ای دریا چقدر عمیق است ؟
به ژرفای تمام دریاها 
دوستت دارم.

بانو
تو نوشته ای هستی 
ظریف
مثل بال پروانه.

چهار سال است می خوانمت
نه می توان رهایت کرد
نه کشف می شوی
بسیار می ترسم 
شهر تو را از لا به لای شعرهایم 
بشناسد.

تو را بشناسند اگر
انگشتانم را قطع می کنند
و موهای بلندت را می سوزانند
دوربین ها
عکست را می گیرند و آویزانم می کنند.

من اما هرچه را دیده ام
هرچه را که از تو نوشته ام
پنهان نمی کنم
شعر چشمانت تمام نمی شود هرگز
از تو دست نمی کشم
تا که شک به زانو درآید
تا تمام شهر بداند
دوستت دارم
دوستت دارم 
صد برابر دوری از آسمان

#عبدالله_پشیو
ترجمه : #آرش_سنجابی


@asheghanehaye_fatima
March 27, 2020
April 25, 2020
July 13, 2020
August 28, 2020
November 15, 2020
"همزاد"
@asheghanehaye_fatima


دهان که باز می‌کنی
قناری غمگینی می‌خواند
نگاهم که می‌کنی
نگاهِ بچه آهوی گُم‌کرده‌مادری را داری
از کنارم که می‌روی
مثل یک بازِ قهار
سرکش می‌شوی و مغرور.

عبدالله پشیو - کوردستان عراق
برگردان: آرش سنجابی
کتاب: عاشقانه‌های شعر کورد
نشر: ثالث

#عبدالله_پشیو
#آرش_سنجابی
January 22, 2021
July 27, 2021
چگونه می‌توان به تو رسید؟
اهل بهشتی؟
به سجده خدایان می‌نشینم
اهل دوزخی؟
زمین را می‌پوشانم از کفر

چگونه می‌توان به تو رسید؟
پوستم را بیرقت می‌کنم
اگر شهری به تاراج رفته باشی ...




#عبدالله_پشیو
برگردان : #آرش_سنجابی

@asheghanehaye_fatima
August 21, 2021
نامه‌یی به دل‌بر
.

دل‌بر من!
بسوزان نامه‌های مرا
برای شعری که برای من سروده‌یی
چوبه‌ی دار برافراز
اندوه مدار!
این‌جا نه تنها تو... که مرد را نیز
بر سرِ واژه‌یی بال‌دار
دست‌بسته به دار می‌کشند
زنی چون تو
لب به آواز اگر بگشاید...
ای‌ بسا دیوانه‌گانِ پشت‌ میزنشینِ شهر
گلوی سبزش را بشکافند
چشمانِ زلالش را خارآجین کنند
گیسوانِ سیاهش را به آتش کشند.

#عبدالله_پشیو
برگردان: #رضا_کریم‌مجاور

@asheghanehaye_fatima
September 17, 2021
با من عهدی ببند
که تاریکی پیش رویم نگُسترانی
با من عهدی ببند
که با یخبندان، راه بر من نبندی
تا من نیز عهدی ببندم با تو
که لب به اعتراف گذشتەام بگشایم...
پیش از چشمانِ تو
از جامِ بنفشەایِ چشمانی دیگر،
پیالەها سر کشیدەام
پیش از نامەهای تو
زلفِ خیلی نامەها را شانه کردەام
پیش از سینەی تو
بسیاری سینەها،
دستەگلِ هوسِ سرخ برایم چیدەاند
پیش از دیدارِ تو
بسیاری دیدارِ دیگر،
مرا به راەِ دوری بردەاند...
شاعری بودم
گلوی خشکم
به دنبال جرعەای آب سرگردان بود
زیرِ بارانِ هر آسمانی خم شدم
گل‌آلود بود...
اگر می‌خواهی
خونِ جاری در رگ‌های شعرم باشی،
داستانی باشی بی پایان...
اگر می‌خواهی
عشقمان خاتمه نیابد
با بوسەی سرد خداحافظی...
عهدی ببند
که آسمانِ من باشی
عهدی ببند
که نفس، سایه و بارانِ من باشی
تا من نیز
از نمایشِ قدیمی‌ام بگریزم،
نقاب از چهره برچینم
و دست‌های پر مهرم را
دورادورت حلقه کنم...

#عبدالله_پشیو


@asheghanehaye_fatima
February 6, 2022
هرچه زمان می‌گذرد
شعر را بیشتر دوست دارم
زیرا شعر
چونان زیباروی مُرَدّدی است
که روز با او
وعده‌ی دیدار می‌گذارم
اما به ندرت می‌آید
یا هرگز نمی‌آید ...






#عبدالله_پشیو



@asheghanehaye_fatima
August 15, 2022