از تو گسستهام دیگر
و آتشِ درونام را آرامشی است اینک.
دشمنِ جاودانیام! اکنون باید یاد بگیری
چگونه با تمامی قلبِ عاشق باشی.
من اینک رها شدهام، با زندگی آسوده
خوابی سنگین خواهم کرد
تا شهرت با هیابانگِ کَرکنندهی خود
سپیدهدمان برایم شادی آورد.
نه نیاز به دعایت دارم
نه انتظارِ نگاهی به وداع.
بادهای نرم التهابِ دل را فرومینشانند
و برگهای پاییزی آن را میپوشاند.
جدایی از تو هدیهیی است،
فراموشی تو نعمتی.
اما عزیزِ من، آیا زنی دیگر
صلیبی را که من بر زمین نهادم بر دوش خواهد کشید؟
#آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
■برگردان: #احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
و آتشِ درونام را آرامشی است اینک.
دشمنِ جاودانیام! اکنون باید یاد بگیری
چگونه با تمامی قلبِ عاشق باشی.
من اینک رها شدهام، با زندگی آسوده
خوابی سنگین خواهم کرد
تا شهرت با هیابانگِ کَرکنندهی خود
سپیدهدمان برایم شادی آورد.
نه نیاز به دعایت دارم
نه انتظارِ نگاهی به وداع.
بادهای نرم التهابِ دل را فرومینشانند
و برگهای پاییزی آن را میپوشاند.
جدایی از تو هدیهیی است،
فراموشی تو نعمتی.
اما عزیزِ من، آیا زنی دیگر
صلیبی را که من بر زمین نهادم بر دوش خواهد کشید؟
#آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
■برگردان: #احمد_پوری
@asheghanehaye_fatima
امروز کارهای بسیار دارم
باید خاطراتام را قربانی کنم
روح زندهام را سنگ کنم
سپس،
به خودم بیاموزم
که دوباره زندگی کنم.
■شاعر: #آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
@asheghanehaye_fatima
باید خاطراتام را قربانی کنم
روح زندهام را سنگ کنم
سپس،
به خودم بیاموزم
که دوباره زندگی کنم.
■شاعر: #آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
@asheghanehaye_fatima
من مست صدای توام
صدای تو که در اينجا پژواک میيابد
فقدان، بار سنگينی است بر دوش
و زندگی دوزخی است نفرينشده
پيش از اين چه سخت باور داشتم
تو بازمیگردی...
#آنا_آخماتووا
برگردان: #آزاده_کامیار
@asheghanehaye_fatima
صدای تو که در اينجا پژواک میيابد
فقدان، بار سنگينی است بر دوش
و زندگی دوزخی است نفرينشده
پيش از اين چه سخت باور داشتم
تو بازمیگردی...
#آنا_آخماتووا
برگردان: #آزاده_کامیار
@asheghanehaye_fatima
چه زیباست اینجا: نرمه بادی سرد،
برفِ ترد، صبحی سردتر از دیروز،
گدازههای سرخِ گلِ رُز
بر سر بوتهیی سفید از برف.
وسعتِ جادویی برف:
جای دو جفت پا تا دوردید،
یادآورِ گامهای من و تو
از روزهایی دور.
#آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
@asheghanehaye_fatima
برفِ ترد، صبحی سردتر از دیروز،
گدازههای سرخِ گلِ رُز
بر سر بوتهیی سفید از برف.
وسعتِ جادویی برف:
جای دو جفت پا تا دوردید،
یادآورِ گامهای من و تو
از روزهایی دور.
#آنا_آخماتووا [ Anna Akhmatova / روسیه، ۱۹۶۶-۱۸۸۹ ]
@asheghanehaye_fatima