عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
جانا چو دلم دارد درد از سر زلف تو
بگذار در آن دردش وز دست بمگذارش

بردی دلم و پایش بستی به سر زلفت
دل باز نمی‌خواهم اما تو نکو دارش

تا بو که به دست آرم یک ذره وصال تو
جان می‌بفروشم من کس نیست خریدارش

#عطار_نیشابوری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
چشم بر روی تو دارم از جهان
گر سوی من چشم بگشایی بس است

تا قیامت ذره‌ای اندوه تو
مونس جانم به تنهایی بس است

#عطار_نیشابوری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
چو در غم تو جز جان چیزی دگرم نبود
پیش تو کشم کز تو غمخوارترم نبود

پیش نظرم عالم چون روز قیامت باد
آن روز که بر راهت دایم نظرم نبود

گفتم خبری گویم با تو ز دل زارم
اما چو تو را بینم از خود خبرم نبود

#عطار
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
بوی زلف یار آمد یارم اینک می‌رسد
جان همی آساید و دلدارم اینک می‌رسد

اولین شب صبحدم با یارم اینک می‌دمد
وآخرین اندیشه و تیمارم اینک می‌رسد

در کنار جویباران قامت و رخسار او
سرو سیمین آن گل بی خارم اینک می‌رسد

ای بسا غم کو مرا خورد و غمم کس می نخورد
چون نباشم شاد چون غمخوارم اینک می‌رسد

مدتی تا بودم اندر آرزوی یک نظر
لاجرم چندین نظر در کارم اینک می‌رسد

دین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و ملک
آنچه هست از اندک و بسیارم اینک می‌رسد

روی تو ماه است و مه اندر سفر گردد مدام
همچو ماه از مشرق ره یارم اینک می‌رسد

من به استقبال او جان بر کف از بهر نثار
یار می‌گوید کنون عطارم اینک می‌رسد

#عطار_نیشابوری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای از شکنج زلفت هرجا که انقلابی
هرگز نتافت بر کس چون رویت آفتابی

در پیش عکس رویت شمس و قمر خیالی
در جنب طاق چشمت نیل فلک سرابی

بی تنگی دهانت جان مانده در مضیقی
بی آتش رخ تو دل گشته چون کبابی

چون چشم نیم خوابت بیدار کرد فتنه
ناموس شوخ چشمان آنجا نمود خوابی

آن چشمه‌ای که لعلت سیراب شد از آنجا
در خلد هیچ حوری آنجا نیافت آبی

من تاب می نیارم تابی ز زلف کم کن
تا کی بود ز زلفت در دل فتاده تابی

ای گنج آفرینش دلها خراب از تو
آرام گیر با من چون گنج در خرابی

در شش جهات عالم از هشت خلد خوشتر
در تو نگاه کردن در نور ماهتابی

خواهم که مست باشی در ماهتاب خفته
من بر رخت فشانده از چشم تر گلابی

گه کرده بر رخ تو از برگ گل نثاری
گه خورده با لب تو از جام جم شرابی

#عطار_نیشابوری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای رفته به آسمان نفیرم بی تو
یک لحظه قرار مینگیرم بی تو
تو شمع منی بیا و میسوز مرا
کان دم که نسوزیم بمیرم بی تو

#عطار
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
دلبرم رخ گشاده می‌آید
تاب در زلف داده می‌آید
در دل سنگ لعل می‌بندد
کو چنین لب گشاده می‌آید
شهسوار سپهر از پی او
می‌رود کو پیاده می‌آید
زلف برهم فکنده می‌گذرد
خلق برهم فتاده می‌آید
ای عجب چشم اوست مست و خراب
وز لبش بوی باده می‌آید
پیش سرسبزی خطش چو قلم
عقل کل بر چکاده می‌آید
ماه سر درفکنده می‌گذرد
چرخ بر سر ستاده می‌آید
آفتابی که سرکش است چو تیغ
بر خطش سر نهاده می‌آید
در صفاتش ز بحر جان فرید
گهر پاک‌زاده می‌آید

#عطار
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
تا قیامت ذره‌ای اندوه تو
مونس جانم به تنهایی بس است

#عطار
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ای به وصفت گمشده هرجان که هست
جان تنها نه خرد چندان که هست
وی کمال آفتاب روی تو
تا ابد فارغ ز هر نقصان که هست
گر سکندر چشمهٔ حیوان نیافت
نیست عیب چشمهٔ حیوان که هست
کور مادرزاد آید کل خلق
در بر آن حسن جاویدان که هست
صد هزاران قرن چرخ تیزرو
بود هم زین شیوه سرگردان که هست
از شفق در خون بسی گشت و نیافت
چون تو خورشیدی درین دوران که هست
آفتاب از شرم رویت هر شبی
در سیاهی شد چنین پنهان که هست
باز چون زلفت کمند او شود
بی سر و بن می‌رود زین سان که هست
نی چه می‌گویم فلک گویی است بس
در خم آن زلف چو چوگان که هست
هیچ سر بر تن نخواهد ماند از انک
گوی خواهد شد درین میدان که هست
زاشتیاق روی چون خورشید توست
ابر را هر دیدهٔ گریان که هست
گرد نعلین گدای کوی تو
بیشتر از ملک هر سلطان که هست
دوست‌تر دارم من آشفته دل
ذره‌ای دردت ز هر درمان که هست
همدم عیسی شود بی شک فرید
گر دمی برهد ازین زندان که هست

#عطار
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima