عاشقانه های فاطیما
820 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
Forwarded from پیوند نگار
‍ ‍ ‌ .

سینه بندِ #هرزگی ام ‌را باز کرد...
و در بستری که گناه برایم بی تفاوت شده
بر پیکرم لغزید !!!

و تو نمی دانی
که لحظه لحظه ی #عصیان شهوتش را
تنها با یک تصور تاب آوردم .

جورابِ نجابتم را بالا کشیدم ،
سینه بندِ هرزگی ام را بستم...
که چه خوب است
غذای گرم میخورد امشب
کودکِ بیمارم ...

#فاحشه_را_خدا_فاحشه_نکرد

#ساغر_آریامنش

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


«فاحشه»

باد می‌پیچد در شاخه‌ٔ انجیر کهن
جغد می‌خندد از خانه‌ٔ همسایه‌ٔ دور
ماه می‌تابد بر چینه‌ٔ دیوار بلند
جوی می‌گرید در زیر درخت انگور



دیرگاهی‌ست که هر شب لب آن جوی خموش
تکیه داده است به جرز کج گاراژ خراب؛
بر سر کوچه‌ٔ متروک، بزک کرده زنی،
ز انتظار عبثی گشته ز حسرت بی‌تاب!



چشم‌ها دوخته بر راه، به امید کسی.
ایستاده‌است، در آن کوچه، کنار دیوار
لیک جز حق‌حق یک مرغ ز کاجی کهنه
همزبانی دگرش نیست در این وادیِ تار.



با خود اندیشه کند، «گر گذرد رهگذری
چین به ابرو فکنم، خنده‌کنم، ناز کنم
یا به‌پایش افتم، ناله‌کشان، گریه‌کنان،
تا سر گفتگوی خویش، بر او باز کنم!»



صبح می‌آید و یک کفتر چاهی چون دود،
می‌پرد از لب گلدسته‌ٔ مسجد به‌شتاب
عابری می‌گذرد، کوله‌به‌دوش از سر کوی
روسپی رفته به زیر پل مخروبه به خواب!



چشم‌ها دوخته‌ام بر ره و لب‌هایم قفل
منم آن فاحشه‌ٔ زشت که در پهنه‌ٔ زیست
غازه بر صورت خود می‌کشم و خون در دل
آه آن‌کس که به یک‌لحظه مرا خواهد-نیست!

#فاحشه
#نصرت_رحمانی
از دفتر #کوچ_و_کویر