عاشقانه های فاطیما
817 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima

زیر چتر یک زن


واژه ی او روی سطر آفتاب من هزار پله پائینتر از این متن

_حادثه یا معجزه؟؟

_نمی دانم اما سرانجام

واژه ی ناگهان باد او را به حرکت در آورد تا پله پله....

و اکنون من به دنبالش...

ابرها یکباره همدیگر را آنچنان در آغوش که

قطره
قطره
واژه
واژه
شروع یک داستان
◻️◻️

خیابان خیس وحشیانه می دود، من... نه!اما نمی دانم او از کجا دانسته که چترش را...

_وای سطر تگرگ دارد تمام مرا سرخ می نویسد.

_آهای نترس! اینجا قانونها خط خورده اند، کسی نیست
بگذار چند سطری زیر چتر تو لبهایم را بسوزانم، تنهای تنها فقط تا پایان این داستان...

چشمهایش یک آن تمام خیابان را
ورق
ورق
و باز خودش را به دستهای باد می سپارد

_آه ممنون چه چتر گرمی!... راستی چرا حرف نمی زنی؟!

_از چه؟ تو که یک غریبه ای

_غریبه!؟ نمی دانم اما فقط حرف بزن

_آخر تا کی می خواهی این هذیانها را بنویسی!؟
_فعلا که دارد تگرگ می بارد!

_باد ما را روی صفحه ی بعد می اندازد _

آفتاب زمین را به سونا برده بود

اما ما همچنان گرم درد دل

راستی! او هم شاعر است آنقدر که اگر حرفهایش را بنویسم این متن را با شعرهای فروغ اشتباه خواهید گرفت

_زمان؟ هیچ ربطی به این متن ندارد ولی ما آهسته اما مثل باد داریم زیر چتر را قدم می زنیم به سوی...

حالا نمی دانم کی تگرگ تمام شده و زمین غیبش زده

_مکان؟؟
راستی داریم روی چه راه می رویم روی این سطر، روی ابرها، یا ...

فرقی نمی کند به هر حال می دانم که...

یکدفعه ساعتش را نگاه کرد

_آه دیرم شده، راستی تو زیر چتر من چه کار می کنی؟!

_مگر خودت راهم ندادی؟!

_چرا اما فقط روی خط تگرگ

_ولی تو قول دادی تا پایان زیر چترت باشم

_اما...

و این بگو مگو هی ادامه پیدا کرد آنچنان که نفهمیدیم چگونه از این صفحه بیرون زده ایم و حالا روی سطر سوزان ساحل داریم دعوا می کنیم

_چرا واژه هایت را سیاه می نویسی؟ سطر دریا را نگاه کن، ببین چقدر خوش خط است

_وای!... اینجا چکار می کنیم، ما که...

_متن بدی که نیست فکرش را نکن!

_اما...اما اینکه قرارمان نبود!

_حالا که دیگر نوشته شده ای، اصلا از همان سطری که به دنبالت افتادم داشتم اینجاها را می نوشتم

_پس تگرگ؟

_فقط بهانه بود

_این داستان؟؟

_نه پایان ندارد

_پس...!

_پس چه؟!

_هیچ، فقط مواظب باش لباسهامان را باد نبرد!

@asheghanehaye_fatima

یک اثر آزاد در ژانر فراشعر از:
#آرش_آذرپیک
#مکتب_اصالت_کلمه
@asheghanehaye_fatima



نامه عاشقانه


پیش خود نه بت از تو ساخته ام نه ،تو را یک فرشته می دانم

سایه هامان درست مثل همند هم تو انسان و هم من انسانم

«آه بی عاطفه _شبیه خود می شماری مرا _ برو گم شو !

که از این لحظه من ،تو را هرگز لایق عشق خود نمی دانم »

تا که می خواست ،فحش بارم کرد من ،ولی هیچ...و از آن پس باز

او به دنبال آرزوهایش ،من به دنبال روح ویرانم

◻️◻️◻️
آخرین نامه اش مرا گریاند «حرف حق تلخ بود !» اما نه !

نامه ی عاشقانه را هرگز من برای کسی نمی خوانم !

#آرش_آذرپیک

#مجموعه_لیلا_زانا
پیش از تو, عشق پاک فقط سهم عرش بود

عشق تو آبروی زمین را خریده است ..

استاد #آرش_آذرپیک

@asheghanehaye_fatima