□«انتظار»
امروز که منتظرت بودم
نیامدی
جای خالی تو میدانم با من از چه خواهد گفت
جای خالی تو که
آشوب بهپا میکند همچون ستارهای
در حجم پوچی که جای گذاشتهای
گفت که نمیخواهی دوستام بداری.
همچون طوفانی تابستانی که
رخ مینماید و دور میشود
اینگونه خودت را به وقت تشنهگیام از من دریغ میکنی.
عشق در بدو تولد
ندامتی غیرمنتظره به همراه دارد
غرق سکوت
به یکدیگر پیبردیم
ای عشق، ای عشق، چونان همیشه
میخواهم پیراهنی از گل و دشنام بر تن تو بپوشانام.
○●شاعر: #وینچنتزو_کاردارلی ●ایتالیا●۱۹۵۹-۱۸۸۷●
○●برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
امروز که منتظرت بودم
نیامدی
جای خالی تو میدانم با من از چه خواهد گفت
جای خالی تو که
آشوب بهپا میکند همچون ستارهای
در حجم پوچی که جای گذاشتهای
گفت که نمیخواهی دوستام بداری.
همچون طوفانی تابستانی که
رخ مینماید و دور میشود
اینگونه خودت را به وقت تشنهگیام از من دریغ میکنی.
عشق در بدو تولد
ندامتی غیرمنتظره به همراه دارد
غرق سکوت
به یکدیگر پیبردیم
ای عشق، ای عشق، چونان همیشه
میخواهم پیراهنی از گل و دشنام بر تن تو بپوشانام.
○●شاعر: #وینچنتزو_کاردارلی ●ایتالیا●۱۹۵۹-۱۸۸۷●
○●برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
امروزکه منتظرت بودم
نیامدی
جای خالی تو
می دانم با من از چه خواهد گفت
جای خالی تو که
آشوب به پا می کند همچون ستاره ای
در حجم پوچی که جای گذاشته ای
گفت که نمی خواهی دوستم بداری
همچون طوفانی تابستانی که
رخ می نماید و دور می شود
اینگونه خودت را به وقت تشنگی ام از من دریغ می کنی
عشق در بدو تولد
ندامتی غیرمنتظره به همراه دارد
غرق سکوت
به یکدیگر پی بردیم
ای عشق ای عشق چونان همیشه
می خواهم پیراهنی از گل و دشنام بر تن تو بپوشانم
#وینچنتزو_کاردارلی
ترجمه : اعظم کمالی
امروزکه منتظرت بودم
نیامدی
جای خالی تو
می دانم با من از چه خواهد گفت
جای خالی تو که
آشوب به پا می کند همچون ستاره ای
در حجم پوچی که جای گذاشته ای
گفت که نمی خواهی دوستم بداری
همچون طوفانی تابستانی که
رخ می نماید و دور می شود
اینگونه خودت را به وقت تشنگی ام از من دریغ می کنی
عشق در بدو تولد
ندامتی غیرمنتظره به همراه دارد
غرق سکوت
به یکدیگر پی بردیم
ای عشق ای عشق چونان همیشه
می خواهم پیراهنی از گل و دشنام بر تن تو بپوشانم
#وینچنتزو_کاردارلی
ترجمه : اعظم کمالی
@asheghanehaye_fatima
به پرواز درآمدی، رمیدی
چون کبوتری
و در حوالی شرق غایب از نظر شدی
اما مکانهایی که تو را دیده بودند و
ساعات ملاقات ما باقی ماندهاند هنوز
ساعاتی پوچ و بیمحتوا
مکانهایی که برایام تبدیل به گور شدهاند
گورهایی که از آنها محافظت میکنم.
Abbandono
Volata sei, fuggita
come una colomba
e ti sei persa là, verso oriente.
Ma son rimasti i luoghi che ti videro
e l'ore dei nostri incontri.
Ore deserte,
luoghi per me divenuti un sepolcro
a cui faccio la guardia.
○●شاعر: #وینچنتزو_کاردارلی |Vincenzo Cardarelli | ایتالیا، ۱۹۵۹-۱۸۸۷ |
○●برگردان: #اعظم_کمالی
به پرواز درآمدی، رمیدی
چون کبوتری
و در حوالی شرق غایب از نظر شدی
اما مکانهایی که تو را دیده بودند و
ساعات ملاقات ما باقی ماندهاند هنوز
ساعاتی پوچ و بیمحتوا
مکانهایی که برایام تبدیل به گور شدهاند
گورهایی که از آنها محافظت میکنم.
Abbandono
Volata sei, fuggita
come una colomba
e ti sei persa là, verso oriente.
Ma son rimasti i luoghi che ti videro
e l'ore dei nostri incontri.
Ore deserte,
luoghi per me divenuti un sepolcro
a cui faccio la guardia.
○●شاعر: #وینچنتزو_کاردارلی |Vincenzo Cardarelli | ایتالیا، ۱۹۵۹-۱۸۸۷ |
○●برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
■پاییز
پاییز، آمدناش را پیش از این حس کرده بودیم
در وزش باد آگوست
در بارانهای سیلآسا و اشکریزان سپتامبر
لرزی در تن زمین افتاده
و اکنون، برهنه و غمگین
به پیشواز آفتاب رنگپریده میرود.
در پاییزی با چنین قدمهایی کُند
بهترین فصل زندگیمان میگذرد و رو به افول میرود
و به ما بدرودی کشدار میگوید.
#وینچنتزو_کاردارلی |Vincenzo Cardarelli | ایتالیا، ۱۹۵۹-۱۸۸۷ |
برگردان: #اعظم_کمالی
■پاییز
پاییز، آمدناش را پیش از این حس کرده بودیم
در وزش باد آگوست
در بارانهای سیلآسا و اشکریزان سپتامبر
لرزی در تن زمین افتاده
و اکنون، برهنه و غمگین
به پیشواز آفتاب رنگپریده میرود.
در پاییزی با چنین قدمهایی کُند
بهترین فصل زندگیمان میگذرد و رو به افول میرود
و به ما بدرودی کشدار میگوید.
#وینچنتزو_کاردارلی |Vincenzo Cardarelli | ایتالیا، ۱۹۵۹-۱۸۸۷ |
برگردان: #اعظم_کمالی
■دیگر نمیدانم کدام بندر بود
دیگر نمیدانم کدام بندر بود
که قصد سفر به آن را داشتم.
چرا که عشق مرا دربند اماکنی عجیب و ناپیدا کرده است
عشقی که دشمن هر سرنوشت والاییست.
چون بادی که مخالف کشتیرانیست:
همانجایی که زمانام را از دست دادم و توان قلبام
را به صفر رساندم.
اماکنی متروک که دیگر به آنها برنخواهم گشت.
چرا که میدانم دیگر زمین برایام چیزی نیست مگر پناهگاهی ممنوعه و گورستانی از خاطرات.
#وینچنتزو_کاردارلی
برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
دیگر نمیدانم کدام بندر بود
که قصد سفر به آن را داشتم.
چرا که عشق مرا دربند اماکنی عجیب و ناپیدا کرده است
عشقی که دشمن هر سرنوشت والاییست.
چون بادی که مخالف کشتیرانیست:
همانجایی که زمانام را از دست دادم و توان قلبام
را به صفر رساندم.
اماکنی متروک که دیگر به آنها برنخواهم گشت.
چرا که میدانم دیگر زمین برایام چیزی نیست مگر پناهگاهی ممنوعه و گورستانی از خاطرات.
#وینچنتزو_کاردارلی
برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
به پرواز درآمدی، رمیدی
چون کبوتری
و در حوالی شرق غایب از نظر شدی
اما مکانهایی که تو را دیده بودند و
ساعات ملاقات ما باقی ماندهاند هنوز
ساعاتی پوچ و بیمحتوا
مکانهایی که برایم تبدیل به گور شدهاند
گورهایی که از آنها محافظت میکنم.
#وینچنتزو_کاردارلی
@asheghanehaye_fatima
چون کبوتری
و در حوالی شرق غایب از نظر شدی
اما مکانهایی که تو را دیده بودند و
ساعات ملاقات ما باقی ماندهاند هنوز
ساعاتی پوچ و بیمحتوا
مکانهایی که برایم تبدیل به گور شدهاند
گورهایی که از آنها محافظت میکنم.
#وینچنتزو_کاردارلی
@asheghanehaye_fatima