اگر گوگل سرچ کنید کوتاه ترین داستان جهان براتون داستانی ۶کلمه ای از #همینگوی و میاره:
"For sale: baby shoes, never worn
برای فروش: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده
و یا این داستان ۶ کلمه ای از #آلیستر_دنیل:
هیچ حواسم نبود،
دو فنجان ریختم...
در حالی که #نیما_یوشیج با ۵ کلمه به زیبا ترین شکل تونسته رکورد و بشکنه
"دیدمش
گفتم منم
نشناخت او..."
@asheghanehaye_fatima
"For sale: baby shoes, never worn
برای فروش: کفش بچه، هرگز پوشیده نشده
و یا این داستان ۶ کلمه ای از #آلیستر_دنیل:
هیچ حواسم نبود،
دو فنجان ریختم...
در حالی که #نیما_یوشیج با ۵ کلمه به زیبا ترین شکل تونسته رکورد و بشکنه
"دیدمش
گفتم منم
نشناخت او..."
@asheghanehaye_fatima
.نسیم خنکی که موهایت را تکان میدهد،
صدایِ من است!
بارها از تو میگذرد و
تو او را نخواهی شناخت....
👤#نیما_یوشیج
📎بسیار زیبا
@asheghanehaye_fatima
صدایِ من است!
بارها از تو میگذرد و
تو او را نخواهی شناخت....
👤#نیما_یوشیج
📎بسیار زیبا
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعر و دکلمه
ــ هست شب ... #نیما_یوشیج
ــ دکلمه : #شراگیم_یوشیج ( فرزند نیما )
هست شب یک شبِ دَم کرده و
خاک
رنگِ رخ باخته است ...
باد ، نوباوهی ابر ، از بَرِ کوه
سوی من تاخته است .
هست شب ،
همچو وَرم کرده تَنی گرم در اِستاده هوا ،
هم اَزین روست نمیبیند اگر
گمشدهای راهش را ...
با تَنَش گرم ، بیابانِ دراز
مُرده را مانَد در گورش تنگ
به دل سوختهی من مانَد
به تنم خسته که میسوزد از هیبتِ تب !
هست شب ... آری ، شب ...
@asheghanehaye_fatima
ــ هست شب ... #نیما_یوشیج
ــ دکلمه : #شراگیم_یوشیج ( فرزند نیما )
هست شب یک شبِ دَم کرده و
خاک
رنگِ رخ باخته است ...
باد ، نوباوهی ابر ، از بَرِ کوه
سوی من تاخته است .
هست شب ،
همچو وَرم کرده تَنی گرم در اِستاده هوا ،
هم اَزین روست نمیبیند اگر
گمشدهای راهش را ...
با تَنَش گرم ، بیابانِ دراز
مُرده را مانَد در گورش تنگ
به دل سوختهی من مانَد
به تنم خسته که میسوزد از هیبتِ تب !
هست شب ... آری ، شب ...
@asheghanehaye_fatima
Ay Adamha
Soheil nafisi
🎼●آهنگ: «آی آدمها»
🎙●آواز و آهنگ: #سهیل_نفیسی
●شعر: #نیما_یوشیج [ ۲۱ آبان ۱۳۷۶ – ۱۳ دی ۱۳۳۸ ]
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خنداناید!
یک نفر در آب دارد میسپارد جان.
@asheghanehaye_fatima
🎙●آواز و آهنگ: #سهیل_نفیسی
●شعر: #نیما_یوشیج [ ۲۱ آبان ۱۳۷۶ – ۱۳ دی ۱۳۳۸ ]
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خنداناید!
یک نفر در آب دارد میسپارد جان.
@asheghanehaye_fatima
از #نامههایِ #نیما_یوشیج به همسرش :
به دستی دست بده که دستت را نگاه بدارد.
به جایی پا بگذار که زیرِ پایِ تو نلغزد.
موجهایِ دریا که در وقتِ طلوعِ ماه و خورشید اینقدر قشنگ و برازنده است، چه کسی توانسته است به آن اعتماد کند و رویِ آن بیفتد؟
ولی کوه محکم، اگر چه به ظاهر خشن است، تمامِ گلها رویِ آن قرار گرفتهاند.
بیا! بیا رویِ قلبِ من قرار بگیر.
@asheghanehaye_fatima
به دستی دست بده که دستت را نگاه بدارد.
به جایی پا بگذار که زیرِ پایِ تو نلغزد.
موجهایِ دریا که در وقتِ طلوعِ ماه و خورشید اینقدر قشنگ و برازنده است، چه کسی توانسته است به آن اعتماد کند و رویِ آن بیفتد؟
ولی کوه محکم، اگر چه به ظاهر خشن است، تمامِ گلها رویِ آن قرار گرفتهاند.
بیا! بیا رویِ قلبِ من قرار بگیر.
@asheghanehaye_fatima
.
به تـو که میرسم،مکث میکنم!
انگار در زیبایی ات،
چیزی جا گذاشتهام
مثلاً در صدایت آرامش،
یا در چشم هایت زندگی...
#نیما_یوشیج
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
به تـو که میرسم،مکث میکنم!
انگار در زیبایی ات،
چیزی جا گذاشتهام
مثلاً در صدایت آرامش،
یا در چشم هایت زندگی...
#نیما_یوشیج
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
من دلم سخت گرفته است از این
میهمانخانهء مهمانکشِ روزش تاریک
که به جان هم نشناخته
انداخته است
چند تن ناهموار
چند تن خوابآلود
چند تن ناهُشیار...!!!
#نیما_یوشیج
@asheghanehaye_fatima
میهمانخانهء مهمانکشِ روزش تاریک
که به جان هم نشناخته
انداخته است
چند تن ناهموار
چند تن خوابآلود
چند تن ناهُشیار...!!!
#نیما_یوشیج
@asheghanehaye_fatima
.
از کجا شروع کنم؟ دلتنگی را به چه طریق میتوان جمع کرد؟ من این راه را بلد نیستم.
از نامههای #نیما_یوشیج به لادن
برگرفته از کتابِ #نامه_های_نیما_یوشیج
@asheghanehaye_fatima
از کجا شروع کنم؟ دلتنگی را به چه طریق میتوان جمع کرد؟ من این راه را بلد نیستم.
از نامههای #نیما_یوشیج به لادن
برگرفته از کتابِ #نامه_های_نیما_یوشیج
@asheghanehaye_fatima
▪️
ببین کوهها را چقدر آسوده ایستادهاند. ابرها را که چطور بدون دنباله ناپدید میشوند. هیچ موجودی مثل انسان، بدبختی را به انواع وسائل برای خودش تهیه نمیکند.
#نیما_یوشیج
دنیا خانه من است
@asheghanehaye_fatima
ببین کوهها را چقدر آسوده ایستادهاند. ابرها را که چطور بدون دنباله ناپدید میشوند. هیچ موجودی مثل انسان، بدبختی را به انواع وسائل برای خودش تهیه نمیکند.
#نیما_یوشیج
دنیا خانه من است
@asheghanehaye_fatima
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞فیلم خورش آلو با مرغ | ۱۳۹۰
#دیالوگ
کوتاه ترین داستان تراژیک رو #نیما_یوشیج گفته
اونجا که میگه :
دیدمش
گفتم منم
نشناخت او...!!!
@asheghanehaye_fatima
#دیالوگ
کوتاه ترین داستان تراژیک رو #نیما_یوشیج گفته
اونجا که میگه :
دیدمش
گفتم منم
نشناخت او...!!!
@asheghanehaye_fatima