عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
‏كل المنافي لا تبدد وحشتي
ما دام منفاي الكبير بداخلي
----------------------
همه‌ی تبعیدگاه‌ها اندوهم را از بین نمی‌برند..
مادامی که تبعیدگاه بزرگم درونِ من است..

#نزار_قباني
#فؤاد_راهی_مالکی
@asheghanehaye_fatima
وقتى سعى در نوشتن از عشق كردم
چه دردى را تاب آوردم
سنگينى تمامى دريا را
بر پشت خود احساس كردم
آن سنگينى كه تنها
غرق شدگان قرن ها
در اعماق احساسش مى كنند...

#نزار_قباني


@asheghanehaye_fatima
‏يا قَمَراً يطلع كلّ مساءٍ من نافذة الكلِمَاتِ
-------------------
ای ماهتابی که هر شب از دریچه‌ی واژه‌ها برمی‌دمی

#نزار_قباني
ترجمه: #محمد_حمادی
@asheghanehaye_fatima
حسبي وحسبكِ أن تظلّي دائما
سرّاً يمزّقني وليسَ يُقالُ
----------------------
برای من و تو همین بس است که،
برای همیشه رازی می‌مانی که مرا می‌درد و گفته نمی‌شود..

#نزار_قباني
ترجمه: #فؤاد_راهی_مالکی

@asheghanehaye_fatima
‏حُبكِ يا عميقة العينين! ‏
تطرّف
تصوّف
عبادة
‏حبك مثل الموت والولادة ‏صعب بأن يعاد مرتين

عشقِ تو ای ژرفا‌چشمْ!
تندروی
صوفی‌گری
و پرستش است.
عشق تو همچون مرگ و ولادت سخت است که دو بار تکرار شود.

#نزار_قباني

@asheghanehaye_fatima
هر سال معشوق منی
هر سال محبوب توام
می‌دانم، بیش از آنچه که باید
آرزو می‌کنم
و بیش از مرزهای ممکن رویا پردازم
ولی چه کسی حق دارد
مرا به خاطر رویا پردازی‌ام مواخذه کند؟
تهیدستان را چه کسی به خاطر پنج دقیقه رویا‌پردازیِ نشستن بر تخت پادشاهی مواخذه ‌می‌کند؟
کویر را چه کسی بازخواست می‌کند
اگر ویارِ رود کوچکی شود؟
در سه حالت رویاپردازی مجاز است
در حالت دیوانگی،
شاعرانگی
و در حالت آشنایی با زن شگفت انگیزی
همچون تو
و خوشبختانه
مبتلایم به هر سه حالت...


#نزار_قباني
برگردان: سعیدهلیچی


@asheghanehaye_fatima
.
حين أحببتك
صارت ضحكة الأطفال في العالم أحلى
ومذاق الخبز أحلى
وسقوط الثلج أحلى...

«عاشقت شدم
و خنده‌ی کودکان جهان دلنشین‌تر
طعم نان شیرین‌تر
و بارش برف زیباتر شد...»🤍



#نزار_قباني
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
لن تجعلوا من شعبنا
شعبَ هنودٍ حُمر..
فنحنُ باقونَ هنا..

في هذه الأرضِ التي تلبسُ في معصمها
إسوارةً من زهر
فهذهِ بلادُنا..
فيها وُجدنا منذُ فجرِ العُمر

فيها لعبنا، وعشقنا، وكتبنا الشعر
مشرِّشونَ نحنُ في خُلجانها
مثلَ حشيشِ البحر..
مشرِّشونَ نحنُ في تاريخها
في خُبزها المرقوقِ، في زيتونِها
في قمحِها المُصفرّْ
مشرِّشونَ نحنُ في وجدانِها
باقونَ في آذارها
باقونَ في نيسانِها
باقونَ كالحفرِ على صُلبانِها
باقونَ في نبيّها الكريمِ، في قُرآنها..
وفي الوصايا العشر..
—-------------------------
از ملت ما
ملتی سرخپوست نخواهید ساخت!
ما اینجا ماندگاریم...

در این خاک که دستبندی از گل با اوست...
اینجا سرزمین ماست،
از سپیده دم عمر اینجا بوده‌ایم،

اینجا بازی کرده‌ایم...
عاشق شده‌ایم...
و شعر نوشته‌ایم...
ما ریشه داریم در آبراهش
چون گیاهان دریا،
ریشه داریم در تاریخش،
در نان نازکش،
در زیتونش،
در گندم زردگونش...
ریشه داریم در وجدانش،
ماندگاریم در آذار و نیسانش،
ماندگاریم چون نقش بر صلیب‌هایش،
ماندگاریم با پیامبر والایش،
در قرآنش
و ده فرمانش...

#نزار_قباني
ترجمه: #عبدالرضا_رضایی‌نیا


@asheghanehaye_fatima
.


می‌نویسم...
تا زنان را نجات دهم
از تن پوشِ دیکتاتوران،
از شهرهای مردگان،
از چند همسری،
از روزمر‌گی،
از سرما و کولاک و
روزهای بی زیر و بم

می‌نویسم...
تا دلبرم را نجات دهم
از شهرهای بی‌ شعر، بی عشق
از ناکامی و افسردگی
می‌نویسم...
تا او را به پیام‌آور
به تندیس
به ابر بدل کنم

هیج چیز ما را از مرگ
در امان نخواهد گذاشت
جز زن، و نوشتن...


#نزار_قباني
ترجمه: #سعید_هلیچی


@asheghanehaye_fatima
.

تو را
در خلال اندوهم،
« دوست می دارم »
ای رخساره ی دست نیافتنی ....

#نزار_قباني
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
می‌نویسم...
تا منفجر کنم اشیاء را،
چرا که نوشتن انفجار است
می‌نویسم...
تا پیروز شود نور بر تاریکیِ شب
چرا که شعر رستگاری‌ست
می‌نویسم...
تا مرا بخوانند خوشه‌های گندم و درختان
تا مرا بفهمند گل و ستاره، گنجشک و
گربه، گوش ماهی‌ها و صدف‌ها‌ و ماهیان...
می‌نویسم...
تا جهان را نجات دهم از دندان‌های هولاکو،
از فرمان چریکی‌ها
و از دیوانگیِ فرمانده‌ی شبه نطامیان
می‌نویسم...
تا زنان را نجات دهم از تن پوشِ دیکتاتوران،
از شهرهای مردگان،
از چند همسری،
از روزمر‌گی،
از سرما و کولاک و روزهای بی زیر و بم
می‌نویسم...
تا واژه را نجات دهم از بازجویی دادگاه
از بوکشیِ سگان
از تیغِ سانسور
می‌نویسم...
تا دلبرم را نجات دهم
از شهرهای بی‌ شعر، بی عشق
از ناکامی و افسردگی
می‌نویسم...
تا او را به پیام‌آور
به تندیس
به ابر بدل کنم

هیج چیز ما را از مرگ در امان نخواهد گذاشت
جز زن، و نوشتن...


#نزار_قباني
ترجمه: #سعید_هلیچی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima