عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




بهار،
همان بهارِ باورنکردنی آشنا...
پس چرا شعر،
نفسش بند آمده است؟
درخت پایین پنجره،
بیست سالی است
که شعر می‌دزدد!
برگ‌های سبز روی برگ‌های سبز...
شکوفه‌های گیلاس
امسال
تفاوتی با زمان آغاز تولد خود ندارند،
همان عطر را در هوا می‌پراکنند...
من به خوبی
سبزه‌ها را به یاد می‌آورم!
همان سبزه‌هایی که از دانه،
جوانه زده‌اند،
مطمئن و بی‌خطر،
همچون جوانه‌های چند ماه پیش از این!
و درست از هنگام زایش،
زندگی از سرقت شعر واهمه‌ای ندارد،
درحالی که مرگ
- از تکرار تولد زندگی -
همیشه متحیر می‌ماند!

هالینا پوشویاتوسکا - شاعر لهستانی
برگردان: مرجانوفایی

spring, spring incredibly familiar,
so why does poetry suffocate on its own breath.
The tree under my window commits plagiarism for the twentieth year in a row,
green leaves upon green leaves. This year's cherry blossoms are not different from those when the cherry tree began,
the same perfume permeates the air.
I could as well recall grasses,
all the grasses which have germinated from seed,
faithfully and without compromise, like those of several months ago. Life giving birth does not fear plagiarism,
just as death - stubborn in its repetition - always stupefies.

#Halina_Poświatowska
#هالینا_پوشویاتوسکا
#مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima




قادر نیستم با کلمات بیان کنم‌.
حسرتی که در من است،
در کلمات نمی‌گنجد.
اما در خالی آغوش گشوده‌ام،
در جریان خون رگهای بازوانم،
در هر ضربان قلب من
تو
طنین‌انداز می‌شوی
عبور می کنی
دوباره به من بازمی‌گردی
و تا ابد
می‌مانی.

تو از عمق وجودم،
سرچشمه می‌گیری.
اما
هر نفس
در سرمای وجود من
یخ می‌زند
منجمد می‌شود
و به یادم می‌آورد
تو
همان کسی هستی
که
دوباره
و دوباره
مرا ترک‌ گفت.




#هالینا_پوشویاتوسکا
برگردان: #مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima


بوته‌های خار را،
در زمینِ من نکار!
شاید فردا،
پابرهنه به دیدن‌ام بیایی...



#غادة_السمان
برگردان: #مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima


.
شب من
با نوشتن نامه‌های عاشقانه
برای تو
می‌گذرد؛
و سپس روز من
با محو کردن هر کدام
سپری می‌شود
کلمه به کلمه!
و در این میان
قطب‌نمای زرین من
چشم‌های تو است؛
که به سمت دریای جدایی
اشاره می‌کند!

#غادة_السمان
ترجمه: #مرجان_وفایی
@asheghanehaye_fatima


همه می‌گویند
عشق اول بهترین است!
افسانه‌ای و خیال‌انگیز.
برای من اما، این‌گونه نبود
بین ما
حس مبهمی بود و شاید هم نبود
جرقه‌ای که روشن و خاموش شد...

#ویسواوا_شیمبورسکا
ترجمه: #مرجان_وفایی
#شما_فرستادید
یک فرشته در همسایگی من است
او نگه‌بان رؤیاهاست!
چنین است که،
دیر به خانه می‌رسد...
صدای قدم‌های آهسته‌اش
خش‌خشِ بال‌های جمع‌شده‌اش را
بر پله‌ها می‌شنوم!
صبح
او ایستاده
بر درِ تمام گشوده‌ام
و می‌گوید:
پنجره‌ات دوباره
درخشید
طولانی
به هنگامِ شب!

An angel is my neighbor
He guards human dreams
that's why he gets home late
I hear the quiet steps on the stairs
and the rustle
of the folded wings
in the morning he stands in my door
wide open
and says:
your window again
shone long
into the night.



#هالینا_پوشویاتوسکا
برگردان: #مرجان_وفایی


@asheghanehaye_fatima
گل‌های یاس،
از هنگام بارشِ باران در موسمِ بهار
از گریستن بازنایستادند
نمی‌دانم،
پس چگونه
چشم‌های زیبای تو،
چون بیابان خشک است!

شبِ زیبایی بود،
هیچ‌کس
بینِ درختانِ زیتون نبود.
هیچ‌کس
ندید که چگونه تو را می‌خواهم،
چگونه عاشقِ تو هستم!

امروز
درختانِ زیتون در خوابند
و من بیدار!
هیچ‌کس در این دنیا نمی‌تواند،
زخمی که غرورِ تو برجای گذاشت
را التیام بخشد.
چگونه با آن همه عشق،
توانستی
مرا برنجانی؟

محبوب‌ام!
هنگامی که بازگردی،
برای تو
ترانه‌ای قدیمی می‌خوانم
که از عشق می‌گوید و رنج.

وقتی که بازگردی
تو را
غرقِ بوسه خواهم کرد!
و به آرامی پَر می‌کشم تا ابرها
به آهستگی آن‌ها را در دهان‌ام می‌گیرم
و تو را با ابرها می‌پوشانم‌،
تا آن‌هنگام که زمان بایستد...

و من نفهمیدم
با تمام عشقی که به من بخشیدی
چگونه توانستی
مرا برنجانی؟

Since the water is free
Free between Springs lives
Jasmine has cried
And i don't understand
How in your little eyes, there's only desert!?

It was a beautiful night, when nobody was between the olives
Nobody saw how i wanted you, how i love you
Today the olives sleeps and i don't
Nobody in the world could cures
The wound left by your pride
I don't understand how you hurt me.

When you comeback, i think to sing to you an old songs
That talks about love, suffer
When you comeback baby, I'll eat you by kisses
And I fly high where the clouds goes slowly
Slowly keeping them in my mouth and will put on your body, very slow until i think that the time stopped
And
I don't understand how you hurt me
With all the love you gave to me.



#فرانسیسکو_خاویر_لوپز_لیمو
برگردان: #مرجان_وفایی

@asheghanehaye_fatima
می‌خواهم از تو بنویسم.
از نام تو که تکیه‌گاه حصارهای شکسته است.
از لبان تو،
که درخت گیلاس یخ‌زده است.
از انحنای خمیده‌ی مژگان‌ات که دروغ‌ها را در سیاهی پنهان می‌کنند.

I want to write about you
With your name to prop the crooked fence
The frozen cherry tree
About your lips
To form curved stanzas
About your lashes to lie taht they are dark

#هالینا_پوشویاتوسکا
برگردان: #مرجان_وفایی

@asheghanehaye_fatima
در میان شکوفه‌های گیلاس وحشی
که عطرشان آشوب درونم را به زانو درآورد،
بی رمق و لرزان ایستادم.
در حالیکه تو ایستاده در پشت سرم و تندتر از جریان آب دست‌هایم را محکم گرفتی و بوسیدی
سپس
درخت گیلاس بود
و فقط
درخت گیلاس بود
که ما را نظاره می‌کرد.

#هالینا_پوشویاتوسکا
#شاعر_لهستان
ترجمه :
#مرجان_وفایی


@asheghanehaye_fatima
Forwarded from ArtaMusic_channel
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 #عشق
🖌 شاعر #هالینا_پوشویاتوسکا « لهستانی »
📖 برگردان #مرجان_وفایی
🎤 صدا خوانی #فاطیما
🎶 آواز #ملونا
📀 تنظیم #آرتا_رحیمی
🕊 ارائه شده در کانال #شعرنوش


دست‌های تو
چند سال دارند!؟
درختانی در هم تنیده!
موهایم را که نوازش کنی،
بهار می‌رسد!
عطر بیدار شدن ریشه‌ها،
زمزمه‌ی زمین،
پاییز را میخکوب می‌کند!
در میان خشکی انگشتانت
نسیم بهار می‌رقصد،
و من
گردن سبزم را خم می‌کنم،
تا انحنای دستانت
هرچه عمیق‌تر،
پوست گرم مرا
لمس کند!
❄️ @shernosh
در سرم باد می‌آید،
و من از هرچه
رویای تو را با خود ببرد،
می‌ترسم…


#مرجان_وفایی


@asheghanehaye_fatima
‍ .

امروز کارهای بسیار دارم
باید خاطرات‌ ام را قربانی کنم
روح زنده‌ام را سنگ‌ کنم
سپس،
به خودم بیاموزم
که دوباره زندگی کنم.


#آنا_آخماتووا (روسیه)
مترجم: #مرجان_وفایی


  @asheghanehaye_fatima
دلم می‌خواست می‌توانستم
عشق را تکه‌تکه کنم!
نرم و چسبنده بود،
کش می‌آمد
آنچنان که به دست‌هایم پیچید!
اینک دستانم به عشق بسته شده است
و آنها می‌پرسند
من زندانی چه کسی هستم؟


#هالینا_پوشویاتوسکا
برگردان: #مرجان_وفایی


@asheghanehaye_fatima