عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بوسه بر پيشاني ، شوربختي را مي سترد
بر پيشاني ات بوسه مي زنم
بوسه بر چشمها ، بي خوابي را مي زدايد
بر چشمانت بوسه مي زنم
بوسه بر لب ها ، ژرف ترين عطش هارا مي نشاند
بر لبانت بوسه مي زنم
بوسه بر سر خاطره ها را مي روبد
بر سرت بوسه مي زنم

#مارینا_تسوتایوا


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima


چنانکه دوست دارم
دست‌ها را ببوسم و
همه‌چیز را بنامم
دوست دارم درها را
بگشایم
چارطاق به درون شب
سرم را می‌فشارم.
همچنان که گوش فرا می‌دهم
به گام سنگینی که نرم‌تر برمی‌آید.
یا باد که می‌لرزاند
جنگل خواب آلود
یا بی‌خواب را.

آه، شب
رودهای کوچک آب برمی‌دمند
و می‌خمند به سوی خواب
جایی در شب
انسانی غرق می‌شود.


مارینا تسوتایوا|ترجمه:محمد مختاری

•••
بوسه‌ای بر این سر - بدبختی را پاک می‌کند
سرت را می‌بوسم.

بوسه‌ای بر این چشم - بی‌خوابی را می‌برد
چشمت را می‌بوسم.

بوسه‌ای بر این لب - عمیق‌ترین تشنگی را فرو می‌نشاند
لبت را می‌بوسم.

بوسه‌ای بر این سر - خاطره را پاک می‌کند.
سرت را می‌بوسم.


#مارینا_تسوتایوا
ترجمه:#محمد_مختاری

•••

از آن سوی آستانه
بر انحنای عالم تابوتی می‌خمد
موج سیاه می‌تابد در چشمان باران
پا بر سر چه می‌نهم و بر سرم چه می‌گذرد؟
اکنون که حل شده‌ست
رویای خاک
در آسمان و خاطره‌ی آسمان
در خاک
و لایه‌های کتان
بر آب می‌رود
می‌تابد آب در ذهن منتشر که باران را شستشو داده است
و از کناره‌ی هر قطره باز می‌بیند
پوشانده است در خود ابرها را پیراهنم
که تاب سپیدش شتابم را آرام کرده است
بر انحنای گریه حبابی پی حبابی می‌ترکد
موج سپید می‌گذرد بر انگشتان باران.


#محمد_مختاری
فاصله‌ها،
فرسنگ‌ها،
کیلومترها
جدایمان کرده‌اند
تا هریک در گوشه‌‌ای
سر در لاکِ خود بریم...

مارینا تسوتایوا | شاعر روسی
برگردان: احمد پوری

#مارینا_تسوتایوا
#احمد_پوری



@asheghanehaye_fatima
بی خوابی 2

@asheghanehaye_fatima

چنانکه دوست دارم
دست ها را ببوسم و
همه چیز را بنامم
دوست دارم درها را
بگشایم
چارطاق به درون شب


سرم را می فشارم.
همچنان که گوش فرا می دهم
به گام سنگینی که نرم تر بر می آید.
یا باد که می لرزاند.
جنگل خواب آلود
یا بی خواب را

آه، شب
رود های کوچک آب بر می دمند
و می خمند به سوی خواب
(من تقریبا در حالِ خوابم)
جایی در شب
انسانی غرق می شود.


#مارینا_تسوتایوا
شاعر روس
از مجموعه ی « زاده ی اضطراب جهان»
برگردان #محمد_مختاری

چنان‌که دوست دارم
دست‌ها را ببوس‌ام و
همه‌چیز را بنام‌ام
دوست دارم درها را
بگشایم
چارطاق به درون شب

سرم را می‌فشارم
هم‌چنان‌که گوش فرا می‌دهم
به گام سنگینی که نرم‌تر برمی‌آید
یا باد که می‌لرزاند
جنگل خواب‌آلود یا بی‌خواب را.

آه، شب
رودهای کوچک آب برمی‌دمند
و می‌خمند به سوی خواب
(من تقریبن در حالِ خواب‌ام.)
جایی در شب
انسانی غرق می شود.




#مارینا_تسوتایوا | روسیه، ۱۹۴۱-۱۸۹۲ |

برگردان: #محمد_مختاری


@asheghanehaye_fatima
#معرفی_شاعر
#مارینا_تسوتایوا

مارینا ایوانوونا تسوتایوا شاعر و نویسنده‌ی اهل روسیه بود. او در سال ۱۸۹۲ در خانواده‌ای فرهیخته به دنیا آمد. همواره او را در کنار بزرگان ادبیات قرن بیستم روسیه می‌نشانند. او در روزگاری زیست که انقلاب اکتبر چند دهه قبل نهادها و ساختارهای اجتماعی سیاسی شوروی را زیر و رو کرده بود و از آرمان‌ها و اهداف بلند انقلاب برای او و هم‌نسلانش جز آواری از قحطی، فقر و کشتار باقی نمانده بود. او در بحبوحه‌ی قحطی ۱۹۲۱ زمانی که از سرنوشت همسر انقلابی‌اش "سرگئی یفرون" بی‌خبر بود، به خاطر فقر شدید یکی از دو دخترش را به نوانخانه‌ای سپرد بی‌آن‌که بداند هیولای قحطی و مرگ به زودی دختر کوچکش را به همراه ۶ میلیون انسان دیگر به کام خود خواهد کشید.
زندگی به مارینا حتی زمانی که توانست همسرش را در برلین پیدا کند روی خوش نشان نداد. مهاجرت آنان به پاریس نه تنها تنگ‌دستی و گرسنگی را از او و خانواده‌اش دور نکرد که شایعه‌ی جاسوس‌بودن همسرش، مارینا را بیش از پیش به زندگی سیاه و پرمشقتش بدبین کرد. در دهه‌ی ۱۹۳۰ تسوتایوا عمدتاً حول محور نوستالژی و دلتنگی برای وطن شعر می‌سرود. در اواخر همین دهه، همسرش مجبور به همکاری با قوای کمونیست شد و با دخترش به روسیه برگشت.
یفرون به جرم جاسوسی برای فرانسه به اعدام و دخترش نیز به همان جرم به هشت سال کار اجباری در اردوگاه محکوم شدند. دختر و همسرش کمی بعد به دستور استالین کشته شدند. به دنیا آمدن پسرش "مور" که بسیار دوستش می‌داشت هم نتوانست اندکی او را به زیستن امیدوار نگه دارد.
مجموعه‌‌ی این اتفاقات ناگوار در کنار مصائب جاری زندگی که مهم‌ترین آن‌ها گرسنگی و فقر شدید بود، مارینا را که می‌خواست تنها و تنها بنویسد، به سمت خودکشی سوق داد. در پی تخلیه‌ی مسکو در جریان جنگ جهانی دوم، تسوتایوا به شهری دوردست رفت و چندی بعد جسد بی‌جان او را آویخته از درختی در الابوگا پیدا کردند. وی در زمان مرگ تنها ۴۸ سال داشت.
بوریس پاسترناک، شاعر روسی، درباره‌ی او می‌گوید:«او در دوران ظاهرسازی‌ها، صدای خود را داشت: کلاسیک و انسانی. او زنی با روحی مردانه بود. درگیری او با زندگی روزمره به او قدرت بخشید. او با تلاش بسیار به زبانی ساده و روشن دست یافت. به نظر من او از آخماتووا هم که سادگی و شاعرانگی‌اش را همیشه ستوده‌ام، بالاتر بود. من تسوتایوا را در صدر می‌دانم.»
آثار او به واسطه‌ی اصالت، صداقت و همین‌طور ریتم مقطع آن مورد استقبال قرار گرفته‌اند. اگرچه او در خارج از مرز روسیه چندان شناخته شده نیست، اما یکی از مهم‌ترین شاعران قرن بیستم در روسیه محسوب می‌شود.

#مارینا_تسوتایوا
#محمدرضا_مهرزاد
#احمد_پوری
#نرگس_سنایی
#آزاده_کامیار
#محسن_توحیدیان

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
نام تو پرنده‌‌ای‌‌ست در دست من
تکه‌‌ای یخ بر روی زبان‌ام
نام تو باز شدن سریع لب‌‌هاست
نام تو چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقره‌ای‌ست در دهان‌ام
صدای نام تو
سنگی‌ست که به دریاچه‌ی آرام پرتاب می‌شود
نام تو
صدای آرام سم‌ ضربه‌هایی‌ست در شب
روی شقیقه‌‌ی من، نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است
نام تو غیرممکن
بوسه‌ای روی چشم‌هایم
سردی پلک‌های بسته است
نام تو بوسه‌ی برف
جرعه‌ی آبی آب چشمه‌ای خنک
خواب با نام تو عمیق می‌شود.



#مارینا_تسوتایوا
برگردان: #سینا_کمال‌آبادی
نام تو
پرنده‌ای‌ است در دست من
تکه‌ای یخ بر روی زبانم.
نام تو
باز شدن سریع لب‌هاست.
نام تو
چهار حرف
توپی گرفته شده در هوا
ناقوسی نقره‌ای‌ است در دهانم.
صدای نام تو
سنگی‌ است که به دریاچه‌ی آرام پرتاب می‌شود.
نام تو
صدای آرام سم‌ ضربه‌هایی‌ است در شب
روی شقیقه‌ی من.
نام تو
شلیک سریع تفنگی مسلح شده است.
نام تو
غیرممکن بوسه‌ای روی چشم‌هایم
سردی پلک‌های بسته است.
نام تو
بوسه‌ی برف، جرعه‌ی آبی آب چشمه‌ای خنک.
خواب با نام تو عمیق می‌شود.



#مارینا_تسوتایوا
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نامِ تو، بوسه‌یی بر چشم
بر نرمای بی‌جنبش پلک‌ها
نام‌ات، بوسه‌یی بر برف
نام‌ات، غل‌غلِ یخینِ جوی‌بار
با نامِ تو خواب ژرف می‌شود

#مارینا_تسوتایوا [ روسیه، ۱۹۴۱-۱۸۹۲ ]

@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
بسیاری را بوسیده‌یی
این می‌تواند بستری باشد
برای اندوهِ من

#مارینا_تسوتایوا [ روسیه، ۱۹۴۱-۱۸۹۲ ]

برگردان: #احمد_پوری 

@asheghanehaye_fatima