هر روز شبیه یک چیزم
امّا سرخ...
دیروز شمعدانی شده بودم، لبِ پنجره
رو به دستان تو
امروز صبح، ماهی بودم
هارمونی زیبایی بود، گلدان و پولک!
امشب به گمانم، یک تکّه ابر شوم
حل شوم در خلسه ی نگاه تو
هی من ببارم، هی تو تماشا کنی...
#لیلی_موذنی
@asheghanehaye_fatima
امّا سرخ...
دیروز شمعدانی شده بودم، لبِ پنجره
رو به دستان تو
امروز صبح، ماهی بودم
هارمونی زیبایی بود، گلدان و پولک!
امشب به گمانم، یک تکّه ابر شوم
حل شوم در خلسه ی نگاه تو
هی من ببارم، هی تو تماشا کنی...
#لیلی_موذنی
@asheghanehaye_fatima
من عشقات را فراموش کردهام
اما هنوز، پشت هر پنجره
تصویری گذرا از تو میبینم.
به خاطر تو
عطر تندِ تابستان
عذابام میدهد.
به خاطر تو
من دوباره
به جستوجوی آرزوهای از دست رفتهام برآمدهام؛
مثل آرزو کردن هنگام عبور یک ستاره یا شهاب.
I have forgotten your love, yet I seem to
Glimpse you in every window.
Because of you, the heady perfumes of
Summer pain me; because of you, I again
Seek out the signs that precipitate desires:
Shooting stars, falling objects.
■●شاعر: #پابلو_نرودا | "Pablo Neruda" | شیلی ۱۹۷۳--۱۹۰۴ |
■●برگردان: #حسین_خسروی | √●بخشی از شعر «عشق»
📸●عکس: #لیلی_نیکفر
@asheghanehaye_fatima
اما هنوز، پشت هر پنجره
تصویری گذرا از تو میبینم.
به خاطر تو
عطر تندِ تابستان
عذابام میدهد.
به خاطر تو
من دوباره
به جستوجوی آرزوهای از دست رفتهام برآمدهام؛
مثل آرزو کردن هنگام عبور یک ستاره یا شهاب.
I have forgotten your love, yet I seem to
Glimpse you in every window.
Because of you, the heady perfumes of
Summer pain me; because of you, I again
Seek out the signs that precipitate desires:
Shooting stars, falling objects.
■●شاعر: #پابلو_نرودا | "Pablo Neruda" | شیلی ۱۹۷۳--۱۹۰۴ |
■●برگردان: #حسین_خسروی | √●بخشی از شعر «عشق»
📸●عکس: #لیلی_نیکفر
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
هر روز شبیه یک چیزم
امّا سرخ...
دیروز شمعدانی شده بودم، لبِ پنجره
رو به دستان تو
امروز صبح، ماهی بودم
هارمونی زیبایی بود، گلدان و پولک!
امشب به گمانم، یک تکّه ابر شوم
حل شوم در خلسه ی نگاه تو
هی من ببارم، هی تو تماشا کنی...
#لیلی_موذنی
هر روز شبیه یک چیزم
امّا سرخ...
دیروز شمعدانی شده بودم، لبِ پنجره
رو به دستان تو
امروز صبح، ماهی بودم
هارمونی زیبایی بود، گلدان و پولک!
امشب به گمانم، یک تکّه ابر شوم
حل شوم در خلسه ی نگاه تو
هی من ببارم، هی تو تماشا کنی...
#لیلی_موذنی
@asheghanehaye_fatima
"درختِ سبزِ کوچولو"
روزگارِ خوشِ گذشتهم، گذشته.
اینجور
به نظر
میاد.
هیچی تو این دنیا
واسهی
همیشه
نمیپاد.
زمونی بازی میکردم
تا جایی
که پاک
از پا
درآم
حالا پیری و درموندگی
ورقِ سیاه
کشیده برام
چش میندازم به جاده و اون ته
چشام یه درختِ کوچولو میبینن.
از تهِ جاده، چشای آلبالو گیلاسیم
یه تیکه زمین و یه درخت کوچولو میچینن.
منتظرن پناهم بدن
برگای خنکِ درختِ کوچولو.
درختِ سبزِ کوچولو!
آی درختِ سبزِ کوچولو!
لنگستون هیوز - شاعر آمریکایی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
نوازندگان: پیمان فخاریان و لیلی مرتضوی
ناشر صوتی: موسسه فرهنگی هنری ماهور
@mahoorinstitute
#Langston_Hughes
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
#پیمان_فخاریان
#لیلی_مرتضوی
#نشر_ماهور
"درختِ سبزِ کوچولو"
روزگارِ خوشِ گذشتهم، گذشته.
اینجور
به نظر
میاد.
هیچی تو این دنیا
واسهی
همیشه
نمیپاد.
زمونی بازی میکردم
تا جایی
که پاک
از پا
درآم
حالا پیری و درموندگی
ورقِ سیاه
کشیده برام
چش میندازم به جاده و اون ته
چشام یه درختِ کوچولو میبینن.
از تهِ جاده، چشای آلبالو گیلاسیم
یه تیکه زمین و یه درخت کوچولو میچینن.
منتظرن پناهم بدن
برگای خنکِ درختِ کوچولو.
درختِ سبزِ کوچولو!
آی درختِ سبزِ کوچولو!
لنگستون هیوز - شاعر آمریکایی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
نوازندگان: پیمان فخاریان و لیلی مرتضوی
ناشر صوتی: موسسه فرهنگی هنری ماهور
@mahoorinstitute
#Langston_Hughes
#لنگستون_هیوز
#احمد_شاملو
#پیمان_فخاریان
#لیلی_مرتضوی
#نشر_ماهور
Forwarded from اتچ بات
شعرِ: «بلوز شیک»
■سرودهی: #ولادیمیر_مایاکوفسکی (روسیه، ۱۹۳۰-۱۸۹۳)
🎙●با صدای: #لیلی_بریک (معشوقهی مایاکوفسکی)
برگردان: #بابک_شهاب
■لباس خودنمایی
من خود، خواهم دوخت شلوارِ سیاه را
از مخملِ صدایام.
و پیراهنی زرد با سه متر از غروبِ خورشید.
در طولِ خیابان اصلیِ دنیا،
در طولِ کوچههایِ خوشظاهرش
بیمقصد راه خواهم رفت،
با گامِ دُنژوان، آدمی جلف و خودنما.
بگذار زمین مستعد و آرام دم برآورد:
«تو تجاوز خواهی کرد به پاکیِ بهارِ سبز.»
و من فریاد خواهم کرد بر خورشید، با پوزخندی بیشرمانه
«میخواهم متکبرانه راه روم بر آسفالت.»
اینگونه نیست، زیرا آسمان آبی است،
و زمین معشوقهی من است در این
پاکیِ بهار،
که من به تو اشعاری میبخشم
به بیمعناییِ بی–با تو
و به تیزی و سودمندیِ خلالِ دندانها.
زنانی که عشق میورزید به جسمام، و تو ای دختر که نگاه میکنی به من
همچو برادر،
روانه کنید بر من تبسمهایتان را، منِ شاعر
خواهم دوخت آنها را چون گلهایی
بر لباس خودنماییام.
#ولادیمیر_مایاکوفسکی
برگردان: #سارا_ابوطالبی
@asheghanehaye_fatima
■سرودهی: #ولادیمیر_مایاکوفسکی (روسیه، ۱۹۳۰-۱۸۹۳)
🎙●با صدای: #لیلی_بریک (معشوقهی مایاکوفسکی)
برگردان: #بابک_شهاب
■لباس خودنمایی
من خود، خواهم دوخت شلوارِ سیاه را
از مخملِ صدایام.
و پیراهنی زرد با سه متر از غروبِ خورشید.
در طولِ خیابان اصلیِ دنیا،
در طولِ کوچههایِ خوشظاهرش
بیمقصد راه خواهم رفت،
با گامِ دُنژوان، آدمی جلف و خودنما.
بگذار زمین مستعد و آرام دم برآورد:
«تو تجاوز خواهی کرد به پاکیِ بهارِ سبز.»
و من فریاد خواهم کرد بر خورشید، با پوزخندی بیشرمانه
«میخواهم متکبرانه راه روم بر آسفالت.»
اینگونه نیست، زیرا آسمان آبی است،
و زمین معشوقهی من است در این
پاکیِ بهار،
که من به تو اشعاری میبخشم
به بیمعناییِ بی–با تو
و به تیزی و سودمندیِ خلالِ دندانها.
زنانی که عشق میورزید به جسمام، و تو ای دختر که نگاه میکنی به من
همچو برادر،
روانه کنید بر من تبسمهایتان را، منِ شاعر
خواهم دوخت آنها را چون گلهایی
بر لباس خودنماییام.
#ولادیمیر_مایاکوفسکی
برگردان: #سارا_ابوطالبی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
موسیقی Concierto de Aranjuez با تکنوازی گیتار لیلی افشار
qasedak_che_khabar mir
🎼●اجرای قطعهی: «کنسرتوی آرانخوئز»
"Concierto de Aranjuez"
■اثر: #خواکین_رودریگو | اسپانیا، ۱۹۹۹–۱۹۰۱ |
■نوازندهی گیتار: #لیلی_افشار | ایران، ۱۳۳۸ |
#موسیقی_بیکلام
@asheghanehaye_fatima
"Concierto de Aranjuez"
■اثر: #خواکین_رودریگو | اسپانیا، ۱۹۹۹–۱۹۰۱ |
■نوازندهی گیتار: #لیلی_افشار | ایران، ۱۳۳۸ |
#موسیقی_بیکلام
@asheghanehaye_fatima
باید مدام کوک کرد
دلی را که از خستگی روزگار
صدایش ناموزونست
باید جان را نواخت
چه به سرود
چه به حضور؛
و امید آوازیست
که هر روز باید خواند.
#لیلی_هژیر
@asheghanehaye_fatima
دلی را که از خستگی روزگار
صدایش ناموزونست
باید جان را نواخت
چه به سرود
چه به حضور؛
و امید آوازیست
که هر روز باید خواند.
#لیلی_هژیر
@asheghanehaye_fatima
#فروغ_فرخزاد از نگاه #لیلی_گلستان دختر #ابراهیم_گلستان
ـ لحظۀ ورود فروغ فرخزاد به داستان زندگی شما کجا بود؟
ـ بهنظرم اصلاً موضوع مهمی نیست. من در پاریس بودم که او آمد اینجا. دختر جوان بدبختی بود که محتاج همهچیز بود. محتاج پول، محتاج زندگی بهتر، محتاج کسی که بیاید و راه و چاه زندگی را نشانش بدهد و یکی را گیر آورد و چسبید به او!
به او حق میدهم، چون پدرم واقعاً مرد جذابی بود و هنوز هم هست. خیلی زیبا بود، یعنی زیباترین مردی است که من در ایران دیدم . خب، وقتی یک دختر جوان که شعر هم بلد است میآید پیش همچین مردی برای منشیگری، باید هم عاشق شود.
طبیعی است که پدرم مرد الواطی نبود، خوشگل بود، مشهور بود، قشنگ حرف میزد، لباسهای معمولی میپوشید و دلش میخواست خوب زندگی کند...
▫️بخشی از گفتوگو با لیلی گلستان
@asheghanehaye_fatima
ـ لحظۀ ورود فروغ فرخزاد به داستان زندگی شما کجا بود؟
ـ بهنظرم اصلاً موضوع مهمی نیست. من در پاریس بودم که او آمد اینجا. دختر جوان بدبختی بود که محتاج همهچیز بود. محتاج پول، محتاج زندگی بهتر، محتاج کسی که بیاید و راه و چاه زندگی را نشانش بدهد و یکی را گیر آورد و چسبید به او!
به او حق میدهم، چون پدرم واقعاً مرد جذابی بود و هنوز هم هست. خیلی زیبا بود، یعنی زیباترین مردی است که من در ایران دیدم . خب، وقتی یک دختر جوان که شعر هم بلد است میآید پیش همچین مردی برای منشیگری، باید هم عاشق شود.
طبیعی است که پدرم مرد الواطی نبود، خوشگل بود، مشهور بود، قشنگ حرف میزد، لباسهای معمولی میپوشید و دلش میخواست خوب زندگی کند...
▫️بخشی از گفتوگو با لیلی گلستان
@asheghanehaye_fatima
@sokhanranihaa
@sokhanranihaa
#لیلی_گلستان دربارهی خودش و پدرش #ابراهیم_گلستان و از جمله ترجمهی کتاب زندگی، جنگ و دیگر هیچ نوشتهی اوریانا فالاچی ترجمه لیلی (۱۳۵۰) و نیز شوهرش ( نعمت حقیقی فیلمبردار معروف و پدر مانی حقیقی) و طلاقاش و اشتغالاَش در کتاب فروشی و تاسیس گالری نقاشی گفته است.
این سخنرانی در سال ۱۳۸۱ انجام شده.
@asheghanehaye_fatima
این سخنرانی در سال ۱۳۸۱ انجام شده.
@asheghanehaye_fatima