"چشمه خورشید " با صدای علیرضا عصار
🎼●آهنگ: «چشمهی خورشید»
🎙●خواننده: #علیرضا_عصار
●آهنگساز: #شهرداد_روحانی
●شاعر: #احمد_شاملو
[ ۲۱ آذر ۱۳۰۴ – ۲ مرداد ۱۳۷۹ ]
من فکر میکنم
هرگز نبوده قلبِ من اینگونه
گرم و سرخ
احساس میکنم
در بدترین دقایق این شامِ مرگزای
کزین هزار چشمهی خورشید در دلام
میجوشد از یقین...
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «چشمهی خورشید»
🎙●خواننده: #علیرضا_عصار
●آهنگساز: #شهرداد_روحانی
●شاعر: #احمد_شاملو
[ ۲۱ آذر ۱۳۰۴ – ۲ مرداد ۱۳۷۹ ]
من فکر میکنم
هرگز نبوده قلبِ من اینگونه
گرم و سرخ
احساس میکنم
در بدترین دقایق این شامِ مرگزای
کزین هزار چشمهی خورشید در دلام
میجوشد از یقین...
@asheghanehaye_fatima
جلو خودم را نگاه کردم
در جمعیت تو را دیدم
میان گندمها تو را دیدم
زیر درختی تو را دیدم.
در انتهای همه سفرهایم
در عمق همه عذابهایم
در خمِ همه خندهها
سر بر کرده از آب و از آتش،
تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانهام تو را دیدم
در آغوش خود تو را دیدم
در رؤیاهای خود تو را دیدم
دیگر ترکت نخواهم کرد.
#پل_الوار
برگردان: #احمد_شاملو
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
در جمعیت تو را دیدم
میان گندمها تو را دیدم
زیر درختی تو را دیدم.
در انتهای همه سفرهایم
در عمق همه عذابهایم
در خمِ همه خندهها
سر بر کرده از آب و از آتش،
تابستان و زمستان تو را دیدم
در خانهام تو را دیدم
در آغوش خود تو را دیدم
در رؤیاهای خود تو را دیدم
دیگر ترکت نخواهم کرد.
#پل_الوار
برگردان: #احمد_شاملو
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
_
بیشتر پیشانیات را لمس میکنم و تو میگویی:اوه! آخه این چه کاریه؟ و من دستم را پس میکشم؛زیرا اگر به تو بگویم که"لمست میکنم تا باورم بشود که در خیال نیستی و در واقعیتی"حرف مرا به تعارف حمل میکنی.اما حقیقت همین است:تو تنها پیروزی دوران حیات منی.در تو بود که عشق را از فریب تمیز دادم و با آن دیدار کردم؛این است که نمیتوانم اینگونه به سادگی وجود تورا در خود باور کنم.تورا نگاه میکنم، تورا لمس میکنم تا باورم شود که در عالم حقیقت وجود داری و در کنار من وجود داری و"برای من وجود داری".در این کنج تنهایی به خیالم رسیده است که توانستهام مالکی از برای قلب و هدفی از برای زندگی خویش پیدا کنم؛به خیالم رسیده که توانستهام دنیای تورا برای خودم فتح کنم وبه خیالم رسیده است که توانستهام اشک و لبخند تورا برای خود داشته باشم.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
بیشتر پیشانیات را لمس میکنم و تو میگویی:اوه! آخه این چه کاریه؟ و من دستم را پس میکشم؛زیرا اگر به تو بگویم که"لمست میکنم تا باورم بشود که در خیال نیستی و در واقعیتی"حرف مرا به تعارف حمل میکنی.اما حقیقت همین است:تو تنها پیروزی دوران حیات منی.در تو بود که عشق را از فریب تمیز دادم و با آن دیدار کردم؛این است که نمیتوانم اینگونه به سادگی وجود تورا در خود باور کنم.تورا نگاه میکنم، تورا لمس میکنم تا باورم شود که در عالم حقیقت وجود داری و در کنار من وجود داری و"برای من وجود داری".در این کنج تنهایی به خیالم رسیده است که توانستهام مالکی از برای قلب و هدفی از برای زندگی خویش پیدا کنم؛به خیالم رسیده که توانستهام دنیای تورا برای خودم فتح کنم وبه خیالم رسیده است که توانستهام اشک و لبخند تورا برای خود داشته باشم.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
میانِ خورشیدهای همیشه
زیباییِ تو
لنگریست ــ
خورشیدی که
از سپیدهدمِ همه ستارگان
بینیازم میکند.
نگاهت
شکستِ ستمگریست ــ
نگاهی که عریانیِ روحِ مرا
از مِهر
جامهیی کرد
بدانسان که کنونم
شبِ بیروزنِ هرگز
چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است.
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریست ــ
آنک چشمانی که خمیرْمایهی مِهر است!
وینک مِهرِ تو:
نبردْافزاری
تا با تقدیرِ خویش پنجه در پنجه کنم.
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم.
به جز عزیمتِ نا به هنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم.
آیدا(فاطمه جونم🥰) فسخِ عزیمتِ جاودانه بود.
میانِ آفتابهای همیشه
زیباییِ تو
لنگریست ــ
نگاهت
شکستِ ستمگریست ــ
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریست.
شهریور ۱۳۴۱
#احمد_شاملو
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
زیباییِ تو
لنگریست ــ
خورشیدی که
از سپیدهدمِ همه ستارگان
بینیازم میکند.
نگاهت
شکستِ ستمگریست ــ
نگاهی که عریانیِ روحِ مرا
از مِهر
جامهیی کرد
بدانسان که کنونم
شبِ بیروزنِ هرگز
چنان نماید که کنایتی طنزآلود بوده است.
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریست ــ
آنک چشمانی که خمیرْمایهی مِهر است!
وینک مِهرِ تو:
نبردْافزاری
تا با تقدیرِ خویش پنجه در پنجه کنم.
آفتاب را در فراسوهای افق پنداشته بودم.
به جز عزیمتِ نا به هنگامم گزیری نبود
چنین انگاشته بودم.
آیدا(فاطمه جونم🥰) فسخِ عزیمتِ جاودانه بود.
میانِ آفتابهای همیشه
زیباییِ تو
لنگریست ــ
نگاهت
شکستِ ستمگریست ــ
و چشمانت با من گفتند
که فردا
روزِ دیگریست.
شهریور ۱۳۴۱
#احمد_شاملو
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
در تاریکی چشمانت را جُستم
در تاریکی چشمهایت را یافتم
و شبم پُرستاره شد.
تو را صدا کردم
در تاریکترینِ شبها دلم صدایت کرد
و تو با طنینِ صدایم به سویِ من آمدی.
با دستهایت برایِ دستهایم آواز خواندی
برای چشمهایم با چشمهایت
برای لبهایم با لبهایت
با تنت برای تنم آواز خواندی.
من با چشمها و لبهایت
اُنس گرفتم
با تنت انس گرفتم،
چیزی در من فروکش کرد
من دوباره در گهوارهی کودکیِ خویش به خواب رفتم
و لبخندِ آن زمانیام را
بازیافتم.
با تنت برای تنام لالا گفتی.
چشمهای تو با من بود
و من چشمهایم را بستم
چرا که دستهای تو اطمینانبخش بود
صدایت میزنم گوش بده قلبم صدایت میزند.
شب گِرداگِردَم حصار کشیده است
و من به تو نگاه میکنم
#احمد_شاملو
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
در تاریکی چشمهایت را یافتم
و شبم پُرستاره شد.
تو را صدا کردم
در تاریکترینِ شبها دلم صدایت کرد
و تو با طنینِ صدایم به سویِ من آمدی.
با دستهایت برایِ دستهایم آواز خواندی
برای چشمهایم با چشمهایت
برای لبهایم با لبهایت
با تنت برای تنم آواز خواندی.
من با چشمها و لبهایت
اُنس گرفتم
با تنت انس گرفتم،
چیزی در من فروکش کرد
من دوباره در گهوارهی کودکیِ خویش به خواب رفتم
و لبخندِ آن زمانیام را
بازیافتم.
با تنت برای تنام لالا گفتی.
چشمهای تو با من بود
و من چشمهایم را بستم
چرا که دستهای تو اطمینانبخش بود
صدایت میزنم گوش بده قلبم صدایت میزند.
شب گِرداگِردَم حصار کشیده است
و من به تو نگاه میکنم
#احمد_شاملو
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
روزی خواهد آمد
که عشق،
بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ میکند و فریاد،
ترانهای به وسعت بهار سر میدهد...
روزی که تا
شکوفایی گل سرخفاصلهای نیست
و پرنده،
به شوق تماشای دشت
سر از پا نمیشناسد...
روزی که شفق،
سرشار از عطرنسیم زلفان توست
و لالهها
رنگ لبان تو را وام میگیرند...
روزی که سیب،
چون گونههای تو
مست رسیدن میشود !...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
که عشق،
بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ میکند و فریاد،
ترانهای به وسعت بهار سر میدهد...
روزی که تا
شکوفایی گل سرخفاصلهای نیست
و پرنده،
به شوق تماشای دشت
سر از پا نمیشناسد...
روزی که شفق،
سرشار از عطرنسیم زلفان توست
و لالهها
رنگ لبان تو را وام میگیرند...
روزی که سیب،
چون گونههای تو
مست رسیدن میشود !...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
همه عمر را
عاشق بودهام...
تو خود این را بهتر میدانی...
اما هرگز عشقی
چنین پرشور نداشتهام...
عشقی که تنها هنر من،
هنر کلام،
در برابر آن بیرنگ میشود…
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
همه عمر را
عاشق بودهام...
تو خود این را بهتر میدانی...
اما هرگز عشقی
چنین پرشور نداشتهام...
عشقی که تنها هنر من،
هنر کلام،
در برابر آن بیرنگ میشود…
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
حتا بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتیست؛
چرا که عشق
خودْ فرداست
خودْ همیشه است.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتیست؛
چرا که عشق
خودْ فرداست
خودْ همیشه است.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هزار کاکُلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشق را
ای کاش زبان سخن بود...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشق را
ای کاش زبان سخن بود...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima