سرا پای دلم شیدای آنست
که شیدای سرا پای تو باشد
غبار دل بآب دیده شویم
کنم پاکیزه تا جای تو باشد
خوش آن شوریدهٔ شیدای بیدل
که مدهوش تماشای تو باشد
دلم با غیر تو کی گیرد آرام
مگر مستی که شیدای تو باشد
نمیخواهد دلم گل گشت صحرا
مگر گل گشت که شیدای تو باشد
ز هجرانت بجان آمد دل فیض
وصالش ده اگر رای تو باشد
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
که شیدای سرا پای تو باشد
غبار دل بآب دیده شویم
کنم پاکیزه تا جای تو باشد
خوش آن شوریدهٔ شیدای بیدل
که مدهوش تماشای تو باشد
دلم با غیر تو کی گیرد آرام
مگر مستی که شیدای تو باشد
نمیخواهد دلم گل گشت صحرا
مگر گل گشت که شیدای تو باشد
ز هجرانت بجان آمد دل فیض
وصالش ده اگر رای تو باشد
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
دلم هیهای او دارد سرم سودای او دارد
نمک بادا فدای جان که جان غوغای او دارد
گهی در جعد مشگینی گرفتارم ببوی او
گهی این آهوی جانم غم صحرای او دارد
گهی در دام هجرانم اسیر قید حرمانم
گهی در قاف قربت دل سر عنقای او دارد
زمانی از گلی مستم که آرد بادی از بویش
گهی از لالهٔ داغم که آن سودای او دارد
گه از زلف پریشانم بروی گاه حیرانم
که آن سودای او دارد که آن سیمای او دارد
گهی محو قمر گردم که دارد داغ او بر روی
گهی حیران خورشیدم رخ زیبای او دارد
بگلزار جهان گردم مگر بوئی از آن یابم
فتم در پای سروی کو قد و بالای او دارد
بگردآن دلی گردم که دروی جای او باشد
بقربان سری گردم که آن سودای او دارد
اگر در دیگ سر سودا پزد دل نیست از خامی
سر سودای او دارد غم حلوای او دارد
شکر گفتند صفرا را زیان دارد غلط گفتند
لبش شد داروی آن کو تب و صفرای او دارد
دل و جان گر فدای یار بیپروا کنم شاید
گرش پروای دل نبود دلم پروای او دارد
نمیگیرد قراری دل تپد تاکی برین ساحل
چه سازد فیض اینماهی غم دریای او دارد
فیض کاشانی, دیوان اشعار, غزلیات
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نمک بادا فدای جان که جان غوغای او دارد
گهی در جعد مشگینی گرفتارم ببوی او
گهی این آهوی جانم غم صحرای او دارد
گهی در دام هجرانم اسیر قید حرمانم
گهی در قاف قربت دل سر عنقای او دارد
زمانی از گلی مستم که آرد بادی از بویش
گهی از لالهٔ داغم که آن سودای او دارد
گه از زلف پریشانم بروی گاه حیرانم
که آن سودای او دارد که آن سیمای او دارد
گهی محو قمر گردم که دارد داغ او بر روی
گهی حیران خورشیدم رخ زیبای او دارد
بگلزار جهان گردم مگر بوئی از آن یابم
فتم در پای سروی کو قد و بالای او دارد
بگردآن دلی گردم که دروی جای او باشد
بقربان سری گردم که آن سودای او دارد
اگر در دیگ سر سودا پزد دل نیست از خامی
سر سودای او دارد غم حلوای او دارد
شکر گفتند صفرا را زیان دارد غلط گفتند
لبش شد داروی آن کو تب و صفرای او دارد
دل و جان گر فدای یار بیپروا کنم شاید
گرش پروای دل نبود دلم پروای او دارد
نمیگیرد قراری دل تپد تاکی برین ساحل
چه سازد فیض اینماهی غم دریای او دارد
فیض کاشانی, دیوان اشعار, غزلیات
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
شبها حدیث زلف تو تکرار میکنم
تسبیح روز وصل تو بسیار میکنم
چون دم زند صباح ز انوار طلعتت
جان را ز عکس روی تو گلزار میکنم
از پای تا بسر همه تن دیده میشوم
جانرا بدیده قابل دیدار میکنم
از غمزهٔ نگاه تو بیهوش میشوم
دلرا ز چشم مست تو هشیار میکنم
عکس تو چون در آینهٔ دل درآیدم
بیخود حدیث واحد قهار میکنم
ترجیح بند هر سخنم ذکر خیر تست
در هر کلام نام تو تکرار میکنم
با مردمان حدیث تو گویم در انجمن
تنها حدیث با در و دیوار میکنم
غم را بیاد روی تو از سینه میبرم
دم را بذکر موی تو عطار میکنم
شب را بیاد زلف تو میآورم بروز
چون روز شد ستایش رخسار میکنم
فیض کاشانی, دیوان اشعار, غزلیات
#فیض_کاشانی
# عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تسبیح روز وصل تو بسیار میکنم
چون دم زند صباح ز انوار طلعتت
جان را ز عکس روی تو گلزار میکنم
از پای تا بسر همه تن دیده میشوم
جانرا بدیده قابل دیدار میکنم
از غمزهٔ نگاه تو بیهوش میشوم
دلرا ز چشم مست تو هشیار میکنم
عکس تو چون در آینهٔ دل درآیدم
بیخود حدیث واحد قهار میکنم
ترجیح بند هر سخنم ذکر خیر تست
در هر کلام نام تو تکرار میکنم
با مردمان حدیث تو گویم در انجمن
تنها حدیث با در و دیوار میکنم
غم را بیاد روی تو از سینه میبرم
دم را بذکر موی تو عطار میکنم
شب را بیاد زلف تو میآورم بروز
چون روز شد ستایش رخسار میکنم
فیض کاشانی, دیوان اشعار, غزلیات
#فیض_کاشانی
# عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
دم بدم از تو غمی میرسد و من شادم
بند بر بند من افزاید و من آزادم
عید قربان من آندم که فدای تو شوم
عید نوروز که آئی بمبارکبادم
یاد آنروز که دل بردی و جان میرقصید
کاش صد جان دگر بر سر آن میدادم
مرغ دل داشت هوای تو در اقلیم دگر
کرد پروازی و در دام بلا افتادم
گر نگیری تو مرا دست درآیم از پای
برسی گر تو بجائی نرسد فریادم
آهی ار سر دهم از پای در آرد آهم
گریه بنیاد کنم سیل کند بنیادم
زدن تیشه بر این کوه مرا پیشه شده است
بیستونیست فراق تو و من فرهادم
یاد من خواه بکن خواه مکن مختاری
لیکن ایدوست تو هرگز نروی از یادم
میشوم پیر و جوان میشودم در سر عشق
بهر عشق تو مگر مادر گیتی زادم
گاه ویرانم و از خویش بود ویرانیم
گاه آباد و ز معماری تو آبادم
داد از تو بتو آرم که نباشد جایز
فیض را این که به بیگانه رساند دادم
این جواب غزل حافظ خوش لهجه که گفت
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
#فیض_کاشانی, دیوان اشعار, غزلیات
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بند بر بند من افزاید و من آزادم
عید قربان من آندم که فدای تو شوم
عید نوروز که آئی بمبارکبادم
یاد آنروز که دل بردی و جان میرقصید
کاش صد جان دگر بر سر آن میدادم
مرغ دل داشت هوای تو در اقلیم دگر
کرد پروازی و در دام بلا افتادم
گر نگیری تو مرا دست درآیم از پای
برسی گر تو بجائی نرسد فریادم
آهی ار سر دهم از پای در آرد آهم
گریه بنیاد کنم سیل کند بنیادم
زدن تیشه بر این کوه مرا پیشه شده است
بیستونیست فراق تو و من فرهادم
یاد من خواه بکن خواه مکن مختاری
لیکن ایدوست تو هرگز نروی از یادم
میشوم پیر و جوان میشودم در سر عشق
بهر عشق تو مگر مادر گیتی زادم
گاه ویرانم و از خویش بود ویرانیم
گاه آباد و ز معماری تو آبادم
داد از تو بتو آرم که نباشد جایز
فیض را این که به بیگانه رساند دادم
این جواب غزل حافظ خوش لهجه که گفت
زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم
#فیض_کاشانی, دیوان اشعار, غزلیات
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
از دو عالم دردت ای
دلدار، بس باشد مرا
کافر ِ عشقم اگرغیر تو
کس باشد مرا
با تو باشم وسعت دل
بگذرد از عرش هم
بی تو باشم هر دو عالم
یک قفس باشد مرا ..
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
دلدار، بس باشد مرا
کافر ِ عشقم اگرغیر تو
کس باشد مرا
با تو باشم وسعت دل
بگذرد از عرش هم
بی تو باشم هر دو عالم
یک قفس باشد مرا ..
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای عمر من ای جان من، ای جان و ای جانان من
ای مرهم و درمان من، ای جان و ای جانان من
هم شادی از تو، غم ز تو، زخم از تو و مرهم ز تو
جانِ بلاکش هم ز تو، ای جان و ای جانان من
تا در دلم کردی وطن، جان نُوَم آمد به تَن
هم نو فدایت هم کُهن ، ای جان و ای جانان من..
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
ای مرهم و درمان من، ای جان و ای جانان من
هم شادی از تو، غم ز تو، زخم از تو و مرهم ز تو
جانِ بلاکش هم ز تو، ای جان و ای جانان من
تا در دلم کردی وطن، جان نُوَم آمد به تَن
هم نو فدایت هم کُهن ، ای جان و ای جانان من..
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
میدمد هر دم خیالت روحی اندر قالبم
روز میگردد ز خورشیدِ دلافروزت شبم
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
روز میگردد ز خورشیدِ دلافروزت شبم
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
او میکند تبسم و من میروم ز خود
مستیام هر دم از دهنش تازه میشود
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
مستیام هر دم از دهنش تازه میشود
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
چشمِ تو کند مستم لعلت برد از دستم
هر جامْ میای دارد میخانه چنین باید
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
هر جامْ میای دارد میخانه چنین باید
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
روزها در طلبت میپویم
در فراقت همه شب میمویم
قصه شوق تو از خود با خود
دم بدم میشنوم میگویم
در سرا پای بتان حسن ترا
تو بتو موی بمو میجویم
رنگ و بویت ز خیالم نرود
چون شوم گل همه گل میرویم
در غمت بهر وضو وقت نماز
زاب دیده رخ خود میشویم
در تمنای لقایت چون فیض
کو بکو بیسر و پا میپویم
سر سودای تو دارم چکنم
میروم میطلبم میجویم
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
در فراقت همه شب میمویم
قصه شوق تو از خود با خود
دم بدم میشنوم میگویم
در سرا پای بتان حسن ترا
تو بتو موی بمو میجویم
رنگ و بویت ز خیالم نرود
چون شوم گل همه گل میرویم
در غمت بهر وضو وقت نماز
زاب دیده رخ خود میشویم
در تمنای لقایت چون فیض
کو بکو بیسر و پا میپویم
سر سودای تو دارم چکنم
میروم میطلبم میجویم
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
یک نگاه از تو و در باختن جان از من
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من
جان بکف منتظر عید لقایت تا کی
روی بنمای جمال از تو و قربان از من
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
یک اشارت ز تو و بردن فرمان از من
جان بکف منتظر عید لقایت تا کی
روی بنمای جمال از تو و قربان از من
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
بندگی تو بس مرا ذکر تو هم نفس مرا
نیست بجزمن توکس مرادست منست ودامنت
عشق تو رهبر منست لطف تو یاور منست
دست تو بر سرمنست دست منست و دامنت
چشم منست و روی تو گوشم وگفتگوی تو
پای منست و کوی تو دست منست و دامنت
روی دل است سوی تو قوت دلست بوی تو
مستیم از سبوی تو دست منست و دامنت
قوت روان من توئی گنج نهان من توئی
جان جهان من توئی دست منست و دامنت
حسن تو بوستان من روی تو گلستان من
مهر تو مهر جان من دست منست و دامنت
مهر تواست جان من ذکر تو و زبان من
وصف تو و بیان من دست منست و دامنت
فیض بس است گفتگو برجه و دامنش بجو
چو بکف آوری بگو دست منست ودامنت
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
نیست بجزمن توکس مرادست منست ودامنت
عشق تو رهبر منست لطف تو یاور منست
دست تو بر سرمنست دست منست و دامنت
چشم منست و روی تو گوشم وگفتگوی تو
پای منست و کوی تو دست منست و دامنت
روی دل است سوی تو قوت دلست بوی تو
مستیم از سبوی تو دست منست و دامنت
قوت روان من توئی گنج نهان من توئی
جان جهان من توئی دست منست و دامنت
حسن تو بوستان من روی تو گلستان من
مهر تو مهر جان من دست منست و دامنت
مهر تواست جان من ذکر تو و زبان من
وصف تو و بیان من دست منست و دامنت
فیض بس است گفتگو برجه و دامنش بجو
چو بکف آوری بگو دست منست ودامنت
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
صحرا وباغ و خانه ندانم کجا خوش است
هرجا خیال روی تو باشد مرا خوش است
در دوزخ ار خیال توام همنشین بود
یاد بهشت می نکنم بس که جا خوشست
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
هرجا خیال روی تو باشد مرا خوش است
در دوزخ ار خیال توام همنشین بود
یاد بهشت می نکنم بس که جا خوشست
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
شوقت نه سرسریست که از سر به در شود
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
شوق تو در ضمیرم و مهر تو در دلم
نوعی نیامده است که با جان به در شود
دردیست درد هجرت تو کاندر علاج آن
هرچند سعی بیش نمائی بتر شود
اول منم که در غم هجر تو هر شبی
دود دلم به گنبد افلاک پر شود
جانی که بوی برد ز گلزار وصل تو
او را چگونه بیگل رویت به سر شود
گوشی که شرح وصف کمال رخت شنید
شاید که از حدیث لبت پرگهر شود
چون کیمیای مهر تو با فیض همره است
روزی امید هست که این خاک زر شود
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
مهرت نه عارضی است که جای دگر شود
شوق تو در ضمیرم و مهر تو در دلم
نوعی نیامده است که با جان به در شود
دردیست درد هجرت تو کاندر علاج آن
هرچند سعی بیش نمائی بتر شود
اول منم که در غم هجر تو هر شبی
دود دلم به گنبد افلاک پر شود
جانی که بوی برد ز گلزار وصل تو
او را چگونه بیگل رویت به سر شود
گوشی که شرح وصف کمال رخت شنید
شاید که از حدیث لبت پرگهر شود
چون کیمیای مهر تو با فیض همره است
روزی امید هست که این خاک زر شود
#فیض_کاشانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima