@asheghanehaye_fatima
کمکم یاد خواهی گرفت
تفاوتِ ظریفِ میانِ نگهداشتنِ یک دست
و زنجیر کردنِ یک روح را...
اینکه عشق، تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینانِ خاطر...
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها
معنیِ عهد و پیمان نمیدهند...
کمکم یاد میگیری
که حتی خورشید هم سوزاننده است
اگر زیاد در آفتاب بمانی...
باید باغِ خودت را بپرورانی
به جایِ آنکه منتظرِ گُل آوردنِ کسی باشی...
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پایِ هر خداحافظی
یاد میگیری که بهایِ تو بسیار است...
#خورخه_لوییس_بورخس
کمکم یاد خواهی گرفت
تفاوتِ ظریفِ میانِ نگهداشتنِ یک دست
و زنجیر کردنِ یک روح را...
اینکه عشق، تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینانِ خاطر...
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها
معنیِ عهد و پیمان نمیدهند...
کمکم یاد میگیری
که حتی خورشید هم سوزاننده است
اگر زیاد در آفتاب بمانی...
باید باغِ خودت را بپرورانی
به جایِ آنکه منتظرِ گُل آوردنِ کسی باشی...
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پایِ هر خداحافظی
یاد میگیری که بهایِ تو بسیار است...
#خورخه_لوییس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
پای هر خداحافظی محکم باش...
کمکم ياد خواهی گرفت
تفاوت ظريفِ ميانِ نگهداشتن يک دست
و زنجير کردن يک روح را
اينکه عشق، تکيه کردن نيست
و رفاقت، اطمينان خاطر
و ياد ميگيری که بوسهها قرارداد نيستند...
و هديهها، معنيِ عهد و پيمان نميدهند...
کمکم ياد ميگيری
که حتا نور خورشيد هم ميسوزاند اگر زياد آفتاب بگيري!
بايد باغِ خودت را پرورش دهی
به جای اينکه منتظر کسي باشی تا برايت گل بياورد
ياد ميگيری که ميتواني تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی!
ياد میگيری که خيلی میارزی...
« #خورخه_لوییس_بورخس»
پای هر خداحافظی محکم باش...
کمکم ياد خواهی گرفت
تفاوت ظريفِ ميانِ نگهداشتن يک دست
و زنجير کردن يک روح را
اينکه عشق، تکيه کردن نيست
و رفاقت، اطمينان خاطر
و ياد ميگيری که بوسهها قرارداد نيستند...
و هديهها، معنيِ عهد و پيمان نميدهند...
کمکم ياد ميگيری
که حتا نور خورشيد هم ميسوزاند اگر زياد آفتاب بگيري!
بايد باغِ خودت را پرورش دهی
به جای اينکه منتظر کسي باشی تا برايت گل بياورد
ياد ميگيری که ميتواني تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی!
ياد میگيری که خيلی میارزی...
« #خورخه_لوییس_بورخس»
@asheghanehaye_fatima
خوشا آن عاشقی
که نه مالکی در آن است
و نه مملوکی،
بلکه از هر دوسو بخشایندگی است
.
#خورخه_لوییس_بورخس
خوشا آن عاشقی
که نه مالکی در آن است
و نه مملوکی،
بلکه از هر دوسو بخشایندگی است
.
#خورخه_لوییس_بورخس
📌
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی،
که محکم هستی،
که خیلی میارزی،
و میآموزی و میآموزی،
با هر خداحافظی، یاد میگیری.
هزار توهای بورخس
#خورخه_لوییس_بورخس
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی،
که محکم هستی،
که خیلی میارزی،
و میآموزی و میآموزی،
با هر خداحافظی، یاد میگیری.
هزار توهای بورخس
#خورخه_لوییس_بورخس
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم هستی،
که خیلی میارزی،
و میآموزی و میآموزی،
با هر خداحافظی، یاد میگیری.
#هزارتوهای_بورخس
#خورخه_لوییس_بورخس
photo by Holger Nitschke
@asheghanehaye_fatima
که محکم هستی،
که خیلی میارزی،
و میآموزی و میآموزی،
با هر خداحافظی، یاد میگیری.
#هزارتوهای_بورخس
#خورخه_لوییس_بورخس
photo by Holger Nitschke
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸خاطرم سرشار باد🌸 #خورخه_لوییس_بورخس . آرژانتین
🌸صدا: #علی_اکبر_گودرزی_طائمه
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
🌸صدا: #علی_اکبر_گودرزی_طائمه
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
"به دام عشق افتادن شبیه ساختن یک مذهب تازه با یک خدای جایزالخطا است"
۲۴ اوت زادروز #خورخه_لوییس_بورخس نویسنده و شاعر آرژانتینی
خورخه لوئیس بورخس، شاعر، داستان کوتاه نویس، مقاله نویس و مترجم از چهره های بزرگ ادب اسپانیایی زبان و به روایتی مهم ترین نویسنده قرن بیستم در سال ۱۸۹۹ در بوینس آیرس پایتخت #آرژانتین به دنیا آمد.
پدرش معلم ادبیات انگلیسی بود و کتابخانهای بزرگ داشت.
این کتابخانه مایه عیش این "کرم کتاب" از کودکی شد چنان که از همان کودکی شروع به خواندن آثار مارک تواین، رابرت لوئیس استیونسون، ادگار آلن پو و… پرداخت.
خانواده پدری بورخس به شکل ارثی به بیماری چشمی مبتلا می شدند. در ۱۹۱۴ برای درمان کم بینایی پدرش به ژنو رفتند. (این ارثیه شوم بعدها گریبان بورخس را گرفت) در همین دوران که مصادف با جنگ جهانی اول بود #بورخس در سوئیس به فراگیری زبان های فرانسه و آلمانی پرداخت چنان که آثار ادبی این دو زبان تاثیر زیادی بر او گذاشتند. در سال ۱۹۲۱ به آرژانتین بازگشت و زندگی ادبی را با راه انداختن مجلات ادبی و انتشار دفترهای شعرش ادامه داد.
بورخس کم بینا و بی تجربه برای گذران زندگی کارمند کتابخانه شد. این سالها سالهای پرباری در زندگی ادبی بورخس هستند. در همین سالها بود که مجموعه داستان «الف» را منتشر کرد. در سالهای بعد با روی کار آمدن #خوان_پرون ، بورخس به ریاست کتابخانه ملی آرژانتین رسید و استاد ادبیات در دانشگاه بوینس آیرس شد.
با دچار شدن به نابینایی مطلق بورخس از نوشتن متنهای طولانی دست کشید و پس از آن آثارش به مادر، دوستان و منشیانش دیکته کرد.
از موثرترین نویسندگانی که بر بورخس اثر گذاشتند میتوان از #فرانتس_کافکا نام برد.
بورخس در یکی از مقالات خود در مورد #کافکا نوشت: «هر نویسندهای عناصر و شخصیت پیشرو خود را خلق میکند. آثار کافکا تصورات ما از گذشته و همینطور درک ما از آینده را اصلاح میکنند»
بورخس شروع دوران نویسندگیش را این گونه روایت کرده است:
«من نوشتن را با سبکی سخت خودآگاه و غريب و مبالغه آميز آغاز کردم. شايد علتش پروا و حجب جوانی بود. جوانان اکثرا بيم آن را دارند که طرحها و اشعارشان جالب نباشد. از اين رو با وسايلی ديگر در پنهان کاری يا هنرنمايی میکوشند. من در آغاز نويسندگی میکوشيدم تا سبک کلاسيک نويسندگان اسپانيايی قرن هفدهم را به کار گيرم.
بعد دريافتم که وظيفه من در مقام يک آرژانتينی آنست که چونان يک آرژانتينی بنويسم. پس يک فرهنگ آرژانتينی و آرژانتينی گری خريدم و چنان در سبک و واژگان، آرژانتينی دو آتشهای شدم که ديگر نه مردم مرا میفهميدند و نه خودم میتوانستم معانی کلمات را خوب به ياد آورم! کلمات مستقيما از فرهنگ لغت به دست نوشته من منتقل میشدند. بی آنکه از هيچ تجربهای راه گرفته باشند!
اکنون پس از چندين و چند سال حس میکنم که بهترين راه، آنست که با واژگانی بسيار ساده بنويسی و همه ذهنت را متوجه کسی کنی که شعرای نوگرا بکلی خود را از او غافل و منفک کرده ند، يعنی به خواننده»
«برخی بورخس را پدر داستان نویسی آمریکای لاتین نامیدهاند که بدون او شاید آثار نویسندگان بزرگ آن دیار مثل #ماریو_وارگاس_یوسا، #گابریل_گارسیا_مارکز ، "گیهیرمو کابررا اینفانته" و "کارلوس فوئنتس" هیچگاه خلق نمیشدند.
در زمینه سیاسی، بورخس ضد کمونیست بود، ضد فاشیست بود و ضد دولت پوپولیستی پرون نیز بود. در یک فاصله هفت هشت ساله که پرون از ریاست جمهوری برکنار شد، به او بسیار سخت گذشت. فکر میکنم بزرگترین اشتباه سیاسی او این بود که از دولت #کودتا جانبداری کرد. به هرحال او یک نوع آقامنشی سنتی داشت و از عوام که طرفدار دولت پوپولیستی و عدالتمحور پرون بودند، خوشش نمیآمد و بیشتر به رفتار نظامیها گرایش داشت. اینها باعث شد تا نویسندگان آن نسل که عمدتا گرایش چپ داشتند، زیاد او را تحویل نگرفتند و بورخس به انزوا رفت.
سوزان جیل لوین مترجم و سردبیر مجموعه آثار پنج جلدی بورخس که توسط انتشارات پنگوئن منتشر شده است میگوید:
«امروزه میتوان بورخس را مهمترین نویسنده قرن بیستم قلمداد کرد. چون او یک قاره ادبی جدیدی را بین شمال و جنوب آمریکا، بین اروپا و آمریکا و بین جهان کهن و مدرنیته خلق کرد. بورخس با خلق اصیل ترین و اوریجیننال ترین ادبیات دوران خود به ما یاد داد که هیچ چیزی کاملا تازه نیست و خلق کردن در حقیقت بازآفریدن است.
همه ما یک ذهن واحد و متناقض هستیم و به واسطه زمان و فضا با یکدیگر مرتبطیم و اینکه آدمیان نه فقط خالق و سازنده داستان بلکه خود داستانند، اینکه هر آنچه که ما میاندیشیم و درک میکنیم افسانه است و هر جزء و گوشهای از دانش ما نیز قصه است.»
خورخه لوئیس بورخس در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
@asheghanehaye_fatima 👇
۲۴ اوت زادروز #خورخه_لوییس_بورخس نویسنده و شاعر آرژانتینی
خورخه لوئیس بورخس، شاعر، داستان کوتاه نویس، مقاله نویس و مترجم از چهره های بزرگ ادب اسپانیایی زبان و به روایتی مهم ترین نویسنده قرن بیستم در سال ۱۸۹۹ در بوینس آیرس پایتخت #آرژانتین به دنیا آمد.
پدرش معلم ادبیات انگلیسی بود و کتابخانهای بزرگ داشت.
این کتابخانه مایه عیش این "کرم کتاب" از کودکی شد چنان که از همان کودکی شروع به خواندن آثار مارک تواین، رابرت لوئیس استیونسون، ادگار آلن پو و… پرداخت.
خانواده پدری بورخس به شکل ارثی به بیماری چشمی مبتلا می شدند. در ۱۹۱۴ برای درمان کم بینایی پدرش به ژنو رفتند. (این ارثیه شوم بعدها گریبان بورخس را گرفت) در همین دوران که مصادف با جنگ جهانی اول بود #بورخس در سوئیس به فراگیری زبان های فرانسه و آلمانی پرداخت چنان که آثار ادبی این دو زبان تاثیر زیادی بر او گذاشتند. در سال ۱۹۲۱ به آرژانتین بازگشت و زندگی ادبی را با راه انداختن مجلات ادبی و انتشار دفترهای شعرش ادامه داد.
بورخس کم بینا و بی تجربه برای گذران زندگی کارمند کتابخانه شد. این سالها سالهای پرباری در زندگی ادبی بورخس هستند. در همین سالها بود که مجموعه داستان «الف» را منتشر کرد. در سالهای بعد با روی کار آمدن #خوان_پرون ، بورخس به ریاست کتابخانه ملی آرژانتین رسید و استاد ادبیات در دانشگاه بوینس آیرس شد.
با دچار شدن به نابینایی مطلق بورخس از نوشتن متنهای طولانی دست کشید و پس از آن آثارش به مادر، دوستان و منشیانش دیکته کرد.
از موثرترین نویسندگانی که بر بورخس اثر گذاشتند میتوان از #فرانتس_کافکا نام برد.
بورخس در یکی از مقالات خود در مورد #کافکا نوشت: «هر نویسندهای عناصر و شخصیت پیشرو خود را خلق میکند. آثار کافکا تصورات ما از گذشته و همینطور درک ما از آینده را اصلاح میکنند»
بورخس شروع دوران نویسندگیش را این گونه روایت کرده است:
«من نوشتن را با سبکی سخت خودآگاه و غريب و مبالغه آميز آغاز کردم. شايد علتش پروا و حجب جوانی بود. جوانان اکثرا بيم آن را دارند که طرحها و اشعارشان جالب نباشد. از اين رو با وسايلی ديگر در پنهان کاری يا هنرنمايی میکوشند. من در آغاز نويسندگی میکوشيدم تا سبک کلاسيک نويسندگان اسپانيايی قرن هفدهم را به کار گيرم.
بعد دريافتم که وظيفه من در مقام يک آرژانتينی آنست که چونان يک آرژانتينی بنويسم. پس يک فرهنگ آرژانتينی و آرژانتينی گری خريدم و چنان در سبک و واژگان، آرژانتينی دو آتشهای شدم که ديگر نه مردم مرا میفهميدند و نه خودم میتوانستم معانی کلمات را خوب به ياد آورم! کلمات مستقيما از فرهنگ لغت به دست نوشته من منتقل میشدند. بی آنکه از هيچ تجربهای راه گرفته باشند!
اکنون پس از چندين و چند سال حس میکنم که بهترين راه، آنست که با واژگانی بسيار ساده بنويسی و همه ذهنت را متوجه کسی کنی که شعرای نوگرا بکلی خود را از او غافل و منفک کرده ند، يعنی به خواننده»
«برخی بورخس را پدر داستان نویسی آمریکای لاتین نامیدهاند که بدون او شاید آثار نویسندگان بزرگ آن دیار مثل #ماریو_وارگاس_یوسا، #گابریل_گارسیا_مارکز ، "گیهیرمو کابررا اینفانته" و "کارلوس فوئنتس" هیچگاه خلق نمیشدند.
در زمینه سیاسی، بورخس ضد کمونیست بود، ضد فاشیست بود و ضد دولت پوپولیستی پرون نیز بود. در یک فاصله هفت هشت ساله که پرون از ریاست جمهوری برکنار شد، به او بسیار سخت گذشت. فکر میکنم بزرگترین اشتباه سیاسی او این بود که از دولت #کودتا جانبداری کرد. به هرحال او یک نوع آقامنشی سنتی داشت و از عوام که طرفدار دولت پوپولیستی و عدالتمحور پرون بودند، خوشش نمیآمد و بیشتر به رفتار نظامیها گرایش داشت. اینها باعث شد تا نویسندگان آن نسل که عمدتا گرایش چپ داشتند، زیاد او را تحویل نگرفتند و بورخس به انزوا رفت.
سوزان جیل لوین مترجم و سردبیر مجموعه آثار پنج جلدی بورخس که توسط انتشارات پنگوئن منتشر شده است میگوید:
«امروزه میتوان بورخس را مهمترین نویسنده قرن بیستم قلمداد کرد. چون او یک قاره ادبی جدیدی را بین شمال و جنوب آمریکا، بین اروپا و آمریکا و بین جهان کهن و مدرنیته خلق کرد. بورخس با خلق اصیل ترین و اوریجیننال ترین ادبیات دوران خود به ما یاد داد که هیچ چیزی کاملا تازه نیست و خلق کردن در حقیقت بازآفریدن است.
همه ما یک ذهن واحد و متناقض هستیم و به واسطه زمان و فضا با یکدیگر مرتبطیم و اینکه آدمیان نه فقط خالق و سازنده داستان بلکه خود داستانند، اینکه هر آنچه که ما میاندیشیم و درک میکنیم افسانه است و هر جزء و گوشهای از دانش ما نیز قصه است.»
خورخه لوئیس بورخس در سال ۱۹۸۶ درگذشت.
@asheghanehaye_fatima 👇
بزرگترین گناهی را که یک انسان میتواند
مرتکب شود مرتکب شدهام،
خوشبخت نبودهام.
بگذار بهمنِ یخزده و بیرحمِ نسیان مرا در کام خود فروبرد، نابود کند، بیشفقتی.
پدر و مادرم مرا برای زیبایی و بازی شگفتانگیز زندگی به دنیا آوردند،
برای زمین، آب، آتش و هوا
من به آنها خیانت کردم
از این رو که خوشبخت نبودم
و آرزوی نخستین آنها برآورده نشد.
ذهن من خود را وقف لجاجتِ متقارنی برای هنر کرده است
که دمیدن در حباب است، من بزدل بودم.
آنها شجاعت را به من آموختند.
و من آن را پس زدم،
آنچه بیش از هر چیز مرا دنبال میکند:
من انسانی نگونبخت بودهام!
#خورخه_لوییس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
مرتکب شود مرتکب شدهام،
خوشبخت نبودهام.
بگذار بهمنِ یخزده و بیرحمِ نسیان مرا در کام خود فروبرد، نابود کند، بیشفقتی.
پدر و مادرم مرا برای زیبایی و بازی شگفتانگیز زندگی به دنیا آوردند،
برای زمین، آب، آتش و هوا
من به آنها خیانت کردم
از این رو که خوشبخت نبودم
و آرزوی نخستین آنها برآورده نشد.
ذهن من خود را وقف لجاجتِ متقارنی برای هنر کرده است
که دمیدن در حباب است، من بزدل بودم.
آنها شجاعت را به من آموختند.
و من آن را پس زدم،
آنچه بیش از هر چیز مرا دنبال میکند:
من انسانی نگونبخت بودهام!
#خورخه_لوییس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
در کدام دخمه باید روحام را پنهان کنم
تا نبودنات را نبینم
💕 #خورخه_لوییس_بورخس
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
تا نبودنات را نبینم
💕 #خورخه_لوییس_بورخس
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
"به دام عشق افتادن شبیه ساختن یک مذهب تازه با یک خدای جایزالخطا است"
#خورخه_لوییس_بورخس
@asheghanehaye_fatima
#خورخه_لوییس_بورخس
@asheghanehaye_fatima