عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



دلم می‌خواست از زهدان تو زاده می‌شدم
چندی درونِ تو زندگی می‌کردم.
ازوقتی تو را می‌شناسم،
یتیم‌ترم.

آه، ای غارِ لطیف،
ای بهشتِ سرخِ پرحرارت:
در آن نابینایی چه حظی بود!

دلم می‌خواست جسم‌ات
می‌پذیرفت زندانی‌ام کند،
که وقتی نگاهت می‌کردم
چیزی در اعماق‌ات منقبض می‌شد و
احساس غرور می‌کردی
وقتی به خاطر می‌آوردی
سخاوت بی‌همتایی را که تنت
بدان خود را می‌گشود
تا رهایم کند.

برای تو بود
که رمزگشاییِ نشانه‌‌های زندگی را
از سرگرفتم
نشانه‌هایی که دلم می‌خواست
از تو‌ دریافت می‌کردم.




#توماس_سگوویا
ترجمه #محسن_عمادی
@asheghanehaye_fatima🍀

دلم مےخواست
از زُهدانِ تُو زاده مےشدم ،
چندے درونِ تُو
زندگے مےڪَردم ،
از وقتے تُو را مےشناسم
یتیم‌تَرَم !

آه ، اِے غارِ لطیف !
اِے بہشتِ سرخِ پُرحرارت !
در آن نابینایے چہ حظّے بود ...

دلم مےخواست
جسمَت مےپذیرفت
زندانےاَم ڪُنَد
ڪہ وقتے نگاهت مےڪَردم ،
چیزے از اعماقت
منقبض مےشد وُ احساسِ
غرور مےڪَردے
وقتے بہ خاطر مےآوردے
سخاوتِ بےهمتایے را ڪہ تَنَت
بِدان خود را مےگشود
تا رهایم ڪُنَد !

براے تُو بود ڪہ رمزگُشایےِ
نشانہ‌هاے زندگے را
از سَر گرفتم ،
نشانہ‌هایے ڪہ دلم مےخواست
از تُو دریافت مےڪَردم !




#توماس_سگوویا
دلم می‌خواست از زهداِن تو زاده می‌شدم
چندی درونِ تو زندگی می‌کردم.
از وقتی تو را می‌شناسم،
یتیم‌ترم.

آه، ای غارِ لطیف،
ای بهشتِ سرخِ پرحرارت:
در آن نابینایی چه حظی بود!

دلم می‌خواست جسمت
می‌پذیرفت زندانی‌ام کند،
که وقتی نگاهت می‌کردم
چیزی در اعماقت منقبض می‌شد و
احساس غرور می‌کردی
وقتی به خاطر می‌آوردی
سخاوت بی‌همتایی را که تنت
بدان خود را می‌گشود
تا رهایم کند.

برای تو بود
که رمزگشاییِ نشانه‌‌های زندگی را
از سرگرفتم
نشانه‌هایی که دلم می‌خواست
از تو‌ دریافت می‌کردم.


#توماس_سگوویا
برگردان: #محسن_عمادی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima