Forwarded from پیوند نگار
.
ضیافت های عاشق را خوشا بخشش، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق، برایِ گُم شدن در یار
چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل؟خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن، خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار، اگر مستم اگر هشیار
مرا یارای بودن نیست، تو یاری کن مرا، ای یار
تو ای خاتون خواب من، منِ تن خسته را دریاب
مرا هم خانه کن تا صبح، نوازش کن مرا تا خواب
همیشه خوابِ تو دیدن دلیلِ بودنِ من بود!
چِراغِ راهِ بیداری اگر بود از تو روشن بود
نه از دور و نه از نزدیک تو از خواب آمدی، ای عشق
خوشا خودسوزی عاشق، مرا آتش زدی، ای عشق.
#ایرج_جنتی_عطایی
#داریوش_اقبالی
#داریوش
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima
ضیافت های عاشق را خوشا بخشش، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق، برایِ گُم شدن در یار
چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل؟خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن، خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار، اگر مستم اگر هشیار
مرا یارای بودن نیست، تو یاری کن مرا، ای یار
تو ای خاتون خواب من، منِ تن خسته را دریاب
مرا هم خانه کن تا صبح، نوازش کن مرا تا خواب
همیشه خوابِ تو دیدن دلیلِ بودنِ من بود!
چِراغِ راهِ بیداری اگر بود از تو روشن بود
نه از دور و نه از نزدیک تو از خواب آمدی، ای عشق
خوشا خودسوزی عاشق، مرا آتش زدی، ای عشق.
#ایرج_جنتی_عطایی
#داریوش_اقبالی
#داریوش
#عزیز_روزهام❤️
@asheghanehaye_fatima
Forwarded from پیوند نگار
ترانهسرا: #ایرج_جنتی_عطایی
آهنگساز: #سیاوش_قمیشی
خواننده: #ابراهیم_حامدی ( #ابی)
توی تنهاییِ یک دشت بزرگ
که مثلِ غربتِ شب بیانتهاست
یه درختِ تنسیاه و سربلند
آخرین درختِ سبز سرپاست
رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیرخورده نه یه اسم
شاخههاش پُر از پرِ پرندههاست
کندوی پاک دخیله و طلسم
چه پرندهها که تو جادهی کوچ
مهمون سفرهی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون
به تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بیخستگی
با یه خورجین قدیمیِ قشنگ
با تو نه سبزه نه آینه و نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پرغرور
که سرش داره به خورشید میرسه منم
اون درخت تنسپرده به تبر
که واسه پرندهها دلواپسه منم
من صدای سبزِ خاکِ سربیام
صدایی که خنجرش رو به خداست
صدایی که توی بُهت شب دشت
نعرهای نیست ولی اوج یک صداست
رقص دست نرمت ای تبربهدست
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرین تصویر تلخ بودنه
توی ذهنِ سبزِ آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیههام
کوبههای بیامونه تبره
تبری که دشمنه همیشهی
این درخت محکم و تناوره
من به فکر خستگیهای پر پرندههام
تو بزن، تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن...
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
آهنگساز: #سیاوش_قمیشی
خواننده: #ابراهیم_حامدی ( #ابی)
توی تنهاییِ یک دشت بزرگ
که مثلِ غربتِ شب بیانتهاست
یه درختِ تنسیاه و سربلند
آخرین درختِ سبز سرپاست
رو تنش زخمه ولی زخم تبر
نه یه قلب تیرخورده نه یه اسم
شاخههاش پُر از پرِ پرندههاست
کندوی پاک دخیله و طلسم
چه پرندهها که تو جادهی کوچ
مهمون سفرهی سبز اون شدن
چه مسافرا که زیر چتر اون
به تن خستگیشون تبر زدن
تا یه روز تو اومدی بیخستگی
با یه خورجین قدیمیِ قشنگ
با تو نه سبزه نه آینه و نه آب
یه تبر بود با تو با اهرم سنگ
اون درخت سربلند پرغرور
که سرش داره به خورشید میرسه منم
اون درخت تنسپرده به تبر
که واسه پرندهها دلواپسه منم
من صدای سبزِ خاکِ سربیام
صدایی که خنجرش رو به خداست
صدایی که توی بُهت شب دشت
نعرهای نیست ولی اوج یک صداست
رقص دست نرمت ای تبربهدست
با هجوم تبر گشنه و سخت
آخرین تصویر تلخ بودنه
توی ذهنِ سبزِ آخرین درخت
حالا تو شمارش ثانیههام
کوبههای بیامونه تبره
تبری که دشمنه همیشهی
این درخت محکم و تناوره
من به فکر خستگیهای پر پرندههام
تو بزن، تبر بزن
من به فکر غربت مسافرام
آخرین ضربه رو محکمتر بزن...
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
کدوم شاعر کدوم عاشق کدوم مَرد،تو رو دید و به یادِ من نیفتاد
به یادِ هق هق بی وقفه ی من،توی آغوش معصومانه ی باد
تو اسمت معنی ایثارِ آبه،برای خاک داغ خستگی ها
تو معنای پناه آخرینی،واسه این زخمی دلبستگی ها...
نجیب و با شکوه و حیرت آور،تو خاتونِ تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما،مثل شکستنِ من بی صدایی...
تو باور می کنی اندوه ماهو،تو می فهمی سکوت بیشه ها رو...
هجوم تند رگبار تگرگی،که می شناسی غرور شیشه ها رو
تو معصومی مثل تنهاییِ من،شریک غصه های شبنم و نور
تو تنهایی مثل معصومیِ من،رفیقِ قله های پاک و مغرور
نجیب و باشکوه و حیرت آور،تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما مثل شکستن من بی صدایی
ببین من آخرین برگ درختم،درخت زخمی از تیغ زمستون...
منو راحت کن از تنهاییِ من،منو پاکیزه کن با غسل بارون
تو تنها حادثه تنها امیدی،برای قلب من این قلب مسموم
رَدای روشن آمرزشی تو،برای این تنِ محکوم مهزوم...
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
به یادِ هق هق بی وقفه ی من،توی آغوش معصومانه ی باد
تو اسمت معنی ایثارِ آبه،برای خاک داغ خستگی ها
تو معنای پناه آخرینی،واسه این زخمی دلبستگی ها...
نجیب و با شکوه و حیرت آور،تو خاتونِ تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما،مثل شکستنِ من بی صدایی...
تو باور می کنی اندوه ماهو،تو می فهمی سکوت بیشه ها رو...
هجوم تند رگبار تگرگی،که می شناسی غرور شیشه ها رو
تو معصومی مثل تنهاییِ من،شریک غصه های شبنم و نور
تو تنهایی مثل معصومیِ من،رفیقِ قله های پاک و مغرور
نجیب و باشکوه و حیرت آور،تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما مثل شکستن من بی صدایی
ببین من آخرین برگ درختم،درخت زخمی از تیغ زمستون...
منو راحت کن از تنهاییِ من،منو پاکیزه کن با غسل بارون
تو تنها حادثه تنها امیدی،برای قلب من این قلب مسموم
رَدای روشن آمرزشی تو،برای این تنِ محکوم مهزوم...
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
Telegram
attach 📎
🔹ترانهسرا: #ایرج_جنتی_عطایی
(زمزمههای یک شب سی ساله، گزیدهی اشعار، نشر نکیسا/آمریکا)
🔹خواننده: #داریوش_اقبالی
🔹آهنگساز: زندهیاد #بابک_بیات
🔹تنظیم: #محمد_اوشال
@asheghanehaye_fatima
خونه این خونهی ویرون
واسه من هزارتا خاطره داره
خونه، این خونهی تاریک
چه روزایی رو بهیادم میاره
اون روزا یادم نمیره
دیوارِ خونه پُر از پنجره بود
تا افق، همسایهی ما
دریا بود، ستاره بود، منظره بود.
خونه، خونه جای بازی
برای آفتاب و آب بود
پُرِ نور واسه بیداری،
پُرِ سایه واسه خواب بود
پدرم میگفت:«قدیما
کینههامون رو دور انداخته بودیم
توی برف و باد و بارون،
خونه رو با قلبامون ساخته بودیم.»
خونه عشقِ مادرم بود
که تو باغچهاش گُلِ اطلسی میکاشت
خونه، روحِ پدرم بود
چیزی رو همپای خونه دوست نداشت
سیلِ غارتگر اومد
از تو رودخونه گذشت
پُلا رو شکست و بُرد
زد و از خونه گذشت
دستِ غارتگر سیل
خونه رو ویرونه کرد
پدرِ پیرمو کُشت
مادرو دیوونه کرد
حالا من موندم و این ویرونهها
پُرِ خشم و کینهی دیوونه ها
منِ زخمی، منِ خسته، منِ پاک
مینویسم آخرین حرفو رو خاک:
«کی میاد دست توی دستم بذاره
تا بسازیم خونهمون رو دوباره؟»
#ایرج_جنتی_عطایی
#داریوش
#داریوش_اقبالی
Telegram
attach 📎
تو ای خاتونِ خواب من
منِ تن خسته را دریاب!
مرا همخانه کن تا صبح
نوازش کن مرا تا خواب
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
منِ تن خسته را دریاب!
مرا همخانه کن تا صبح
نوازش کن مرا تا خواب
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
Audio
ebi
مثل پروانه ای در مشت
چه آسون میشه ما رو کشت
#ایرج_جنتی_عطایی
#ابی
مثل پروانه در مشت...
@asheghanehaye_fatima
چه آسون میشه ما رو کشت
#ایرج_جنتی_عطایی
#ابی
مثل پروانه در مشت...
@asheghanehaye_fatima
شعر من از عذاب تو، گزند تازیانه شد
ضجه ی مغرور تنم، ترنم ترانه شد...
حماسه ی زوال من، در شب تلخ گم شدن
ضیافت خواب تو را، قصه ی عاشقانه شد...
برای رند در به در، این من عاشق سفر
وای که بی کرانی، حصار تو کرانه شد...
وای که در عزای عشق، کشته شد آشنای عشق
وای که نعره های عشق، زمزمه ی شبانه شد...
ای تکیه گاه تو تنم، سنگر قلب تو منم
وای که نیزه ی تو را، سینه ی من نشانه شد...
درخت پیر تن من، دوباره سبز می شود
که زخم هر شکست من، حضور یک جوانه شد...
وای که در حضور شب، در بزم سوت و کور شب
شب کور وحشت تو را، قلب من آشیانه شد...
وای که آبروی تو، مرد انالحق گوی تو
بر آستان کوی تو، جان داد و جاودانه شد...
من همه زاری منم، زخمی زخمه ی تنم
برای های های من، زخمه ی تو بهانه شد...
درخت پیر تن من، دوباره سبز می شود
هر چه تبر زدی مرا؛ زخم نشد ، جوانه شد...
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
ضجه ی مغرور تنم، ترنم ترانه شد...
حماسه ی زوال من، در شب تلخ گم شدن
ضیافت خواب تو را، قصه ی عاشقانه شد...
برای رند در به در، این من عاشق سفر
وای که بی کرانی، حصار تو کرانه شد...
وای که در عزای عشق، کشته شد آشنای عشق
وای که نعره های عشق، زمزمه ی شبانه شد...
ای تکیه گاه تو تنم، سنگر قلب تو منم
وای که نیزه ی تو را، سینه ی من نشانه شد...
درخت پیر تن من، دوباره سبز می شود
که زخم هر شکست من، حضور یک جوانه شد...
وای که در حضور شب، در بزم سوت و کور شب
شب کور وحشت تو را، قلب من آشیانه شد...
وای که آبروی تو، مرد انالحق گوی تو
بر آستان کوی تو، جان داد و جاودانه شد...
من همه زاری منم، زخمی زخمه ی تنم
برای های های من، زخمه ی تو بهانه شد...
درخت پیر تن من، دوباره سبز می شود
هر چه تبر زدی مرا؛ زخم نشد ، جوانه شد...
#ایرج_جنتی_عطایی
@asheghanehaye_fatima
Khatoon
Ebi
کدوم شاعر کدوم عاشق کدوم مَرد،تو رو دید و به یادِ من نیفتاد
به یادِ هق هق بی وقفه ی من،توی آغوش معصومانه ی باد
تو اسمت معنی ایثارِ آبه،برای خاک داغ خستگی ها
تو معنای پناه آخرینی،واسه این زخمی دلبستگی ها...
نجیب و با شکوه و حیرت آور،تو خاتونِ تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما،مثل شکستنِ من بی صدایی...
تو باور می کنی اندوه ماهو،تو می فهمی سکوت بیشه ها رو...
هجوم تند رگبار تگرگی،که می شناسی غرور شیشه ها رو
تو معصومی مثل تنهاییِ من،شریک غصه های شبنم و نور
تو تنهایی مثل معصومیِ من،رفیقِ قله های پاک و مغرور
نجیب و باشکوه و حیرت آور،تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما مثل شکستن من بی صدایی
ببین من آخرین برگ درختم،درخت زخمی از تیغ زمستون...
منو راحت کن از تنهاییِ من،منو پاکیزه کن با غسل بارون
تو تنها حادثه تنها امیدی،برای قلب من این قلب مسموم
رَدای روشن آمرزشی تو،برای این تنِ محکوم مهزوم...
#ایرج_جنتی_عطایی
#ابی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
به یادِ هق هق بی وقفه ی من،توی آغوش معصومانه ی باد
تو اسمت معنی ایثارِ آبه،برای خاک داغ خستگی ها
تو معنای پناه آخرینی،واسه این زخمی دلبستگی ها...
نجیب و با شکوه و حیرت آور،تو خاتونِ تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما،مثل شکستنِ من بی صدایی...
تو باور می کنی اندوه ماهو،تو می فهمی سکوت بیشه ها رو...
هجوم تند رگبار تگرگی،که می شناسی غرور شیشه ها رو
تو معصومی مثل تنهاییِ من،شریک غصه های شبنم و نور
تو تنهایی مثل معصومیِ من،رفیقِ قله های پاک و مغرور
نجیب و باشکوه و حیرت آور،تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما مثل شکستن من بی صدایی
ببین من آخرین برگ درختم،درخت زخمی از تیغ زمستون...
منو راحت کن از تنهاییِ من،منو پاکیزه کن با غسل بارون
تو تنها حادثه تنها امیدی،برای قلب من این قلب مسموم
رَدای روشن آمرزشی تو،برای این تنِ محکوم مهزوم...
#ایرج_جنتی_عطایی
#ابی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima