□عشق همه چیز نیست
عشق همه چیز نیست: نه آب است، نه نان،
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابر باران؛
نه حتا تختهای شناور برای مردانی که زیر آب میروند،
سر برمیآورند، زیر آب میروند، دوباره سر برمیآورند، زیر آب میروند؛
عشق نمیتواند ریهای آب آورده را غرق نفس کند،
نمیتواند خون را تمیز کند، نمیتواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
با این وجود چه بسیارند آدمهایی که با مرگ دست دوستی میدهند
به همان سان که میگویم، تنها برای نبود عشق.
شاید که در زمانی دشوار،
به زانو در آمده از درد، نالهکنان برای رهایی،
آزار دیده از خواستی در ماوراء قدرت تصمیم،
من هم ناگزیر باشم که عشقات را بفروشم به آرامش،
یا یاد این شب را سودا کنم با غذا.
شاید. اما فکر نمیکنم که چنین کنم.
○■شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی| آمریکا، ۱۸۹۲--۱۹۵۰ | Edna St. Vincent Millay |
○■برگردان: #کامیار_محسنین
@asheghanehaye_fatima
عشق همه چیز نیست: نه آب است، نه نان،
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابر باران؛
نه حتا تختهای شناور برای مردانی که زیر آب میروند،
سر برمیآورند، زیر آب میروند، دوباره سر برمیآورند، زیر آب میروند؛
عشق نمیتواند ریهای آب آورده را غرق نفس کند،
نمیتواند خون را تمیز کند، نمیتواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
با این وجود چه بسیارند آدمهایی که با مرگ دست دوستی میدهند
به همان سان که میگویم، تنها برای نبود عشق.
شاید که در زمانی دشوار،
به زانو در آمده از درد، نالهکنان برای رهایی،
آزار دیده از خواستی در ماوراء قدرت تصمیم،
من هم ناگزیر باشم که عشقات را بفروشم به آرامش،
یا یاد این شب را سودا کنم با غذا.
شاید. اما فکر نمیکنم که چنین کنم.
○■شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی| آمریکا، ۱۸۹۲--۱۹۵۰ | Edna St. Vincent Millay |
○■برگردان: #کامیار_محسنین
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■عشق همه چیز نیست
عشق همه چیز نیست: نه آب است، نه نان،
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابر باران؛
نه حتا تختهای شناور برای مردانی که زیر آب میروند،
سر برمیآورند، زیر آب میروند، دوباره سر برمیآورند، زیر آب میروند؛
عشق نمیتواند ریهای آب آورده را غرق نفس کند،
نمیتواند خون را تمیز کند، نمیتواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
با این وجود چه بسیارند آدمهایی که با مرگ دست دوستی میدهند
به همان سان که میگویم، تنها برای نبود عشق.
شاید که در زمانی دشوار،
به زانو در آمده از درد، نالهکنان برای رهایی،
آزار دیده از خواستی در ماوراء قدرت تصمیم،
من هم ناگزیر باشم که عشقات را بفروشم به آرامش،
یا یاد این شب را سودا کنم با غذا.
شاید. اما فکر نمیکنم که چنین کنم.
■●شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی| آمریکا، ۱۸۹۲--۱۹۵۰ | Edna St. Vincent Millay |
■●برگردان: #کامیار_محسنین
■عشق همه چیز نیست
عشق همه چیز نیست: نه آب است، نه نان،
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابر باران؛
نه حتا تختهای شناور برای مردانی که زیر آب میروند،
سر برمیآورند، زیر آب میروند، دوباره سر برمیآورند، زیر آب میروند؛
عشق نمیتواند ریهای آب آورده را غرق نفس کند،
نمیتواند خون را تمیز کند، نمیتواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
با این وجود چه بسیارند آدمهایی که با مرگ دست دوستی میدهند
به همان سان که میگویم، تنها برای نبود عشق.
شاید که در زمانی دشوار،
به زانو در آمده از درد، نالهکنان برای رهایی،
آزار دیده از خواستی در ماوراء قدرت تصمیم،
من هم ناگزیر باشم که عشقات را بفروشم به آرامش،
یا یاد این شب را سودا کنم با غذا.
شاید. اما فکر نمیکنم که چنین کنم.
■●شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی| آمریکا، ۱۸۹۲--۱۹۵۰ | Edna St. Vincent Millay |
■●برگردان: #کامیار_محسنین
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من شادترین خواهم بود
به زیرِ خورشید!
صد گل را لمس خواهم کرد
و یکی نخواهم چید.
با چشمانِ خاموش خواهم نگریست
به ابرها و صخرهها،
میبینم باد کمرِ سبزهها را خم میکند
و باز سر بلند میکنند سبزهها.
و وقتی چراغهای شهر
آغاز میکنند به روشن شدن،
نشان میکنم که کدام یک از آن من است
و شروع میکنم به پایین آمدن!
■شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی
■برگردان: #کامیار_محسنین
@asheghanehaye_fatima
به زیرِ خورشید!
صد گل را لمس خواهم کرد
و یکی نخواهم چید.
با چشمانِ خاموش خواهم نگریست
به ابرها و صخرهها،
میبینم باد کمرِ سبزهها را خم میکند
و باز سر بلند میکنند سبزهها.
و وقتی چراغهای شهر
آغاز میکنند به روشن شدن،
نشان میکنم که کدام یک از آن من است
و شروع میکنم به پایین آمدن!
■شاعر: #ادنا_سنت_وینسنت_میلی
■برگردان: #کامیار_محسنین
@asheghanehaye_fatima
عشق همه چیز نیست: نه آب است، نه نان،
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابرِ باران؛
نه حتا تختهیی شناور برای مردانی که زیرِ آب میروند،
سر برمیآورند، زیر آب میروند، دوباره سر برمیآورند، زیر آب میروند؛
عشق نمیتواند ریهیی آب آورده را غرقِ نفس کند،
نمیتواند خون را تمیز کند، نمیتواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
بااینوجود چه بسیارند آدمهایی که با مرگ دستِ دوستی میدهند
به همان سان که میگویم، تنها برای نبودِ عشق.
شاید که در زمانی دشوار...
#ادنا_سنت_وینسنت_میلی [ آمریکا، ۱۸۹۲--۱۹۵۰ | Edna St. Vincent Millay
@asheghanehaye_fatima
نه خوابی سبک، نه سقفی در برابرِ باران؛
نه حتا تختهیی شناور برای مردانی که زیرِ آب میروند،
سر برمیآورند، زیر آب میروند، دوباره سر برمیآورند، زیر آب میروند؛
عشق نمیتواند ریهیی آب آورده را غرقِ نفس کند،
نمیتواند خون را تمیز کند، نمیتواند استخوانی شکسته را درمان کند؛
بااینوجود چه بسیارند آدمهایی که با مرگ دستِ دوستی میدهند
به همان سان که میگویم، تنها برای نبودِ عشق.
شاید که در زمانی دشوار...
#ادنا_سنت_وینسنت_میلی [ آمریکا، ۱۸۹۲--۱۹۵۰ | Edna St. Vincent Millay
@asheghanehaye_fatima