دلتنگی همان جایی اتفاق میفتد
که ناغافل
چشمانت خیره میماند
به روی نوشته هایی که برایت آشنا بودند
آن وقت است که بغض می کنی
اشک در چشمانت لانه می کند
قلبت فشرده می شود برای چیزی که
نمی توانی ابراز کنی
آن هم خواستن کسی را که به خاطرش،
درد چون حُناق،
بیخ گلویت را چسبیده...
#آذر_فراهانی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
که ناغافل
چشمانت خیره میماند
به روی نوشته هایی که برایت آشنا بودند
آن وقت است که بغض می کنی
اشک در چشمانت لانه می کند
قلبت فشرده می شود برای چیزی که
نمی توانی ابراز کنی
آن هم خواستن کسی را که به خاطرش،
درد چون حُناق،
بیخ گلویت را چسبیده...
#آذر_فراهانی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
هنوز جوان و نادان بودم
میخواستم بدانم:
ازچهروی دهانم چنین سرخ است؟
بهار گفت:
برای بوسیدن.
آنگاه که زمین را مِه فراگرفت
باید که میپرسیدم:
ازچهروی دهانم چنین بیرنگ است؟
پاییز گفت:
از بوسیدن.
#آنا_ریتر
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
میخواستم بدانم:
ازچهروی دهانم چنین سرخ است؟
بهار گفت:
برای بوسیدن.
آنگاه که زمین را مِه فراگرفت
باید که میپرسیدم:
ازچهروی دهانم چنین بیرنگ است؟
پاییز گفت:
از بوسیدن.
#آنا_ریتر
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
کاش زنِ طوفان بودم
آنگاه نمیترسیدم دیگر از هیچ
بر قلهی کوه میزیستم
آنجا که عقاب آشیان دارد
خورشید همبازیِ من میبود
و باد همراهِ من
پرواز میکردم به دور، دور
بر بالِ ابرهای گریزان
آزاد میبودم، مغرور و بزرگ
شهبانوی جهانِ دور
زیر پایم زمینِ تنبل و سرد
بر فرازم ستارگان، پر نور
#آنا_ریتر
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
آنگاه نمیترسیدم دیگر از هیچ
بر قلهی کوه میزیستم
آنجا که عقاب آشیان دارد
خورشید همبازیِ من میبود
و باد همراهِ من
پرواز میکردم به دور، دور
بر بالِ ابرهای گریزان
آزاد میبودم، مغرور و بزرگ
شهبانوی جهانِ دور
زیر پایم زمینِ تنبل و سرد
بر فرازم ستارگان، پر نور
#آنا_ریتر
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با واژههایی اندک
آهسته دور میشوم
و پا
به جهانی دیگر میگذارم
با شیوهای
بهویژه ظریف
میگریزم از آنچه
که شما را خوش است
و پیچیده
در پوششِ آرامشِ خویش
آزمون میکنم
یک خوشبختیِ خاموش
اما این
بدان معنا نیست
که بدرود گفتهام
زیرا که روزی
دوباره باز خواهم گشت.
#روزویتا_دزف
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
آهسته دور میشوم
و پا
به جهانی دیگر میگذارم
با شیوهای
بهویژه ظریف
میگریزم از آنچه
که شما را خوش است
و پیچیده
در پوششِ آرامشِ خویش
آزمون میکنم
یک خوشبختیِ خاموش
اما این
بدان معنا نیست
که بدرود گفتهام
زیرا که روزی
دوباره باز خواهم گشت.
#روزویتا_دزف
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
آه باز هم این چشمان
که روزگاری مرا این چنین عاشقانه سلام میدادند
و باز هم این لبان
که زندگیام را شیرین میکردند
باز هم آن آوا
که روزگاری شنیدنش خوش بود
فقط من دیگر نه آنم که بودم
زیرا که مسخشده به خانه بازگشتهام
اکنون
بازوان سپید و زیبا
گرفتهاند مرا تنگ در آغوش
و من لمیدهام بر قلبش
اندوهناک با احساسی گنگ.
#هاینریش_هاینه
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
که روزگاری مرا این چنین عاشقانه سلام میدادند
و باز هم این لبان
که زندگیام را شیرین میکردند
باز هم آن آوا
که روزگاری شنیدنش خوش بود
فقط من دیگر نه آنم که بودم
زیرا که مسخشده به خانه بازگشتهام
اکنون
بازوان سپید و زیبا
گرفتهاند مرا تنگ در آغوش
و من لمیدهام بر قلبش
اندوهناک با احساسی گنگ.
#هاینریش_هاینه
برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
■چهکس
چهکس مرا یاد خواهد کرد
آنگاه که من رفته باشم؟
نه گنجشکانی که
دانهشان میدهم
نه برگهای جلو پنجرهام
و نه پارک شمالی
همسایهی سبز من
دوستانام
ساعتی اندوهناکاند
و آنگاه فراموشام میکنند
من آرام خواهم گرفت
در دل زمین
که دگرگونام میکند
و آنگاه فراموش.
■شاعر: #رزه_آوسلندر
■برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
چهکس مرا یاد خواهد کرد
آنگاه که من رفته باشم؟
نه گنجشکانی که
دانهشان میدهم
نه برگهای جلو پنجرهام
و نه پارک شمالی
همسایهی سبز من
دوستانام
ساعتی اندوهناکاند
و آنگاه فراموشام میکنند
من آرام خواهم گرفت
در دل زمین
که دگرگونام میکند
و آنگاه فراموش.
■شاعر: #رزه_آوسلندر
■برگردان: #آذر_نعیمیان
@asheghanehaye_fatima
درود انوشه پنداران و بزرگمهران شوکتکده ی دانایی و مانایی
واپسین آذربرگهای پاییزی تان نگاشته به نمانم های چکامه و امید و نیکبختی؛
پاینده و باشنده به مهر و خرد و بهروزی باشید...
#آذر ۲۸
@asheghanehaye_fatima
واپسین آذربرگهای پاییزی تان نگاشته به نمانم های چکامه و امید و نیکبختی؛
پاینده و باشنده به مهر و خرد و بهروزی باشید...
#آذر ۲۸
@asheghanehaye_fatima
بوی یلدا را میشنوی؟انتهای خیابان آذر ...
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ...
قراری طولانی به بلندای یک شب....
شب عشق بازی برگ و برف...
پاییز چمدان به دست ایستاده ....
عزم رفتن دارد....
..آسمان بغض میکند ...میبارد...خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ....
آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ...
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر
#پاییز
#آذر
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان ...
قراری طولانی به بلندای یک شب....
شب عشق بازی برگ و برف...
پاییز چمدان به دست ایستاده ....
عزم رفتن دارد....
..آسمان بغض میکند ...میبارد...خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنیست ..دقیقه ای بیشتر مهلت ماندن میدهد ....
آخرین نگاه بارانی اش را به درختان عریان میدوزد ..دستی تکان میدهد ......قدمی برمیدارد سنگین و سرد
کاسه ای آب میریزم پشت پای پاییز... و....تمام میشود ...
پاییز ای آبستن روزهای عاشقی ...رفتنت به خیر ..سفرت بی خطر
#پاییز
#آذر
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#آذر_قاسمي :
« آغوش تو دلچسب ترين حلقه دنياست
زين حلقه مكن رحم به من تنگ ترش كن ...❤️»
@asheghanehaye_fatima
« آغوش تو دلچسب ترين حلقه دنياست
زين حلقه مكن رحم به من تنگ ترش كن ...❤️»
@asheghanehaye_fatima
گیتی پاشایی
تعبیر
🎼●آهنگ: «تعبیر»
🎙●خواننده: #گیتی_پاشایی [ ۲۳ خرداد ۱۳۱۹ – ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۴ ]
●ترانه: #آذر_صرافپور
●آهنگ: #پرویز_مقصدی
@asheghanehaye_fatima
🎼●آهنگ: «تعبیر»
🎙●خواننده: #گیتی_پاشایی [ ۲۳ خرداد ۱۳۱۹ – ۱۷ اردیبهشت ۱۳۷۴ ]
●ترانه: #آذر_صرافپور
●آهنگ: #پرویز_مقصدی
@asheghanehaye_fatima