رمان : #همخوابه_انگلیسی_من یا #بریجیت_عزیز 🖇💗
نویسنده : #وی_کلاند و #پنلوپه_وارد💭🐥
ژانر : #خارجی #بزرگسال #ترجمه #اروتیک 🎁
خلاصه :
فقط بلوزمو در آوردم و برای خواب آماده شدم...
چرخیدم، تصویر بریجیتی که به چارچوب در اتاقم تکیه زده بود، کاملا غیر منتظره بود.
چشماش روی بالا تنم ثابت مونده بود و متوجه شدم که برگه شانسم تو دستشه
قبل از اینکه صحبت کنه آب دهانشو قورت داد.
-امکان نداشت از تو بخوام ناممو بخونی، اما منظورم همه ی اون چیزی بود که تو نامه نوشته شده بود...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
نویسنده : #وی_کلاند و #پنلوپه_وارد💭🐥
ژانر : #خارجی #بزرگسال #ترجمه #اروتیک 🎁
خلاصه :
فقط بلوزمو در آوردم و برای خواب آماده شدم...
چرخیدم، تصویر بریجیتی که به چارچوب در اتاقم تکیه زده بود، کاملا غیر منتظره بود.
چشماش روی بالا تنم ثابت مونده بود و متوجه شدم که برگه شانسم تو دستشه
قبل از اینکه صحبت کنه آب دهانشو قورت داد.
-امکان نداشت از تو بخوام ناممو بخونی، اما منظورم همه ی اون چیزی بود که تو نامه نوشته شده بود...
رمان #ممنوعه🔥
@anlainkadeh
👍17❤3
📚#همخوابه_انگلیسی_من
[#بریجیت_عزیز]
✍نویسنده گان : #وی_کلاند و #پنلوپه_وارد
✨ژانر : #خارجی #بزرگسال #ترجمه #اروتیک
📑خلاصه :
فقط بلوزمو در آوردم و برای خواب آماده شدم...
چرخیدم، تصویر بریجیتی که به چارچوب در اتاقم تکیه زده بود، کاملا غیر منتظره بود.
چشماش روی بالا تنم ثابت مونده بود و متوجه شدم که برگه شانسم تو دستشه
قبل از اینکه صحبت کنه آب دهانشو قورت داد.
-امکان نداشت از تو بخوام ناممو بخونی، اما منظورم همه ی اون چیزی بود که تو نامه نوشته شده بود...
@anlainkadeh🔥
[#بریجیت_عزیز]
✍نویسنده گان : #وی_کلاند و #پنلوپه_وارد
✨ژانر : #خارجی #بزرگسال #ترجمه #اروتیک
📑خلاصه :
فقط بلوزمو در آوردم و برای خواب آماده شدم...
چرخیدم، تصویر بریجیتی که به چارچوب در اتاقم تکیه زده بود، کاملا غیر منتظره بود.
چشماش روی بالا تنم ثابت مونده بود و متوجه شدم که برگه شانسم تو دستشه
قبل از اینکه صحبت کنه آب دهانشو قورت داد.
-امکان نداشت از تو بخوام ناممو بخونی، اما منظورم همه ی اون چیزی بود که تو نامه نوشته شده بود...
@anlainkadeh🔥
👍30👎1👏1
#ترجمه: جلد اول از مجموعه تبدیلشوندگان شیطانی سایه
#جلد_اول: طرد شده
#ژانر: عاشقانه، هیجانی، فانتزی، بزرگسال
#نویسنده: جِیمِن ایو
#مترجم: الهه
#خلاصه🔥:
پدرم مرتکب یه اشتباه وحشتناک شد و فقط من باقی موندم تا تاوان کارش رو پس بدم!
به عنوان گرگینهای که تو یه گروه قدرتمند بزرگ شده؛ من باید به بهترین شکل ممکن زندگی میکردم. اما بعد از اینکه پدرم سعی کرد رهبرمون رو به قتل برسونه، به من برچسب یه خائنِ منفور، طردشده، کثیف و به درد نخور زده شد!
وقتی دیگه نتونستم زندگی بین گرگینههای گروه رو تحمل کنم، فرار کردم؛ اما ظاهرا اونها دوست نداشتن کیسه بوکسشون که من بودم رو از دست بدن.
تورین، پسر رهبر گروه، اومد دنبالم تا قبل از اولین تغییرشکلم، منو به گروه برگردونه. با اولین تغییرشکل معلوم میشد که جفت واقعی من کیه. من هیچوقت نتونستم پیشبینی کنم که جفت گرگ من، ممکنه کی باشه؛ اما اون لحظهای که گرگم به چشمهای تورین نگاه کرد، وجود من پر از شور و امید شد که حداقل یه آینده روشن درانتظارمه. تا اون زمان، هیچ گرگی، جفت واقعی خودش رو طرد نکرده بود؛ مگه نه؟ اما تورین این کار رو با من کرد!
اشتباه بود. خیلی اشتباه بود. وقتی گرگینهها حمله کردن، روح من با تمام وجود کینه و انتقام رو فریاد کشید و یهجوری من تونستم جهان سایه رو لمس کنم!
یهجوری تونستم اون مرد رو به سرزمین خودمون بکشونم. اسمش سایه بود! خدای تبدیلشوندهها! که خودش یه شیطان بود!
از قرار معلوم، طرد شدن توسط جفتم، فقط شروع ماجرا بوده!
* گرگینهها نوعی تبدیلشونده محسوب میشن؛ درواقع موجودات انساننمایی که میتونن به گرگ تبدیل بشن. *
@anlainkadeh🔥
#جلد_اول: طرد شده
#ژانر: عاشقانه، هیجانی، فانتزی، بزرگسال
#نویسنده: جِیمِن ایو
#مترجم: الهه
#خلاصه🔥:
پدرم مرتکب یه اشتباه وحشتناک شد و فقط من باقی موندم تا تاوان کارش رو پس بدم!
به عنوان گرگینهای که تو یه گروه قدرتمند بزرگ شده؛ من باید به بهترین شکل ممکن زندگی میکردم. اما بعد از اینکه پدرم سعی کرد رهبرمون رو به قتل برسونه، به من برچسب یه خائنِ منفور، طردشده، کثیف و به درد نخور زده شد!
وقتی دیگه نتونستم زندگی بین گرگینههای گروه رو تحمل کنم، فرار کردم؛ اما ظاهرا اونها دوست نداشتن کیسه بوکسشون که من بودم رو از دست بدن.
تورین، پسر رهبر گروه، اومد دنبالم تا قبل از اولین تغییرشکلم، منو به گروه برگردونه. با اولین تغییرشکل معلوم میشد که جفت واقعی من کیه. من هیچوقت نتونستم پیشبینی کنم که جفت گرگ من، ممکنه کی باشه؛ اما اون لحظهای که گرگم به چشمهای تورین نگاه کرد، وجود من پر از شور و امید شد که حداقل یه آینده روشن درانتظارمه. تا اون زمان، هیچ گرگی، جفت واقعی خودش رو طرد نکرده بود؛ مگه نه؟ اما تورین این کار رو با من کرد!
اشتباه بود. خیلی اشتباه بود. وقتی گرگینهها حمله کردن، روح من با تمام وجود کینه و انتقام رو فریاد کشید و یهجوری من تونستم جهان سایه رو لمس کنم!
یهجوری تونستم اون مرد رو به سرزمین خودمون بکشونم. اسمش سایه بود! خدای تبدیلشوندهها! که خودش یه شیطان بود!
از قرار معلوم، طرد شدن توسط جفتم، فقط شروع ماجرا بوده!
* گرگینهها نوعی تبدیلشونده محسوب میشن؛ درواقع موجودات انساننمایی که میتونن به گرگ تبدیل بشن. *
@anlainkadeh🔥
👍66❤7🤩3🤔1
#ترجمه: جلد دوم از مجموعه تبدیلشوندگان شیطانی سایه
#جلد_دوم: بازگردانده شده
#ژانر: فانتزی، رازآلود، عاشقانه، بزرگسال
#نویسنده: جِیمِن ایو
#مترجم: الهه (Elahe_V)
#خلاصه🔥:
اونها همشون مرتکب یه اشتباه بزرگ شدن. اشتباهی که باید بخاطرش تاوان سنگینی پس بدن!
در طی ده سال گذشته، با من مثل یه قربانی رفتار شد.
یه قربانی برای گرگینههای گروهم...
یه قربانی برای جفت واقعیم؛ کسی که به بیرحمانهترین شکل ممکن منو از خودش طرد کرد.
و یه قربانی برای سایهی وحشی؛ کسی که برای رسیدن به اهدافش، از من سواستفاده کرد.
یا شاید هم نکرده... واقعا سایه با من همچین کاری کرده؟
سایه... مردی که پر از راز و معماست و هرگز حاضر نمیشه تمام افکار و نقشههاش رو فاش کنه...
اما من از یه چیز مطمئنم!
تو مدتی که در کنار این مرد زندگی کردم، حسابی عوض شدم.
حالا من دیگه تو مسیری که مردهای قدرتمند زندگیم بهم دیکته میکنن، قدم برنمیدارم!
دیگه هرگز اجازه نمیدم قدرتی که تو وجودم جریان داره، ازم گرفته بشه.
من باید متحول بشم یا بمیرم!
و ما هممون میدونیم وقتی تو همچین دوراهی قرار بگیریم، فقط یه بار حق انتخاب داریم!
❌❌این جلد کامل نیست و ادامهاش تو کانال پارتگذاری میشه❌❌
@anlainkadeh🔥
#جلد_دوم: بازگردانده شده
#ژانر: فانتزی، رازآلود، عاشقانه، بزرگسال
#نویسنده: جِیمِن ایو
#مترجم: الهه (Elahe_V)
#خلاصه🔥:
اونها همشون مرتکب یه اشتباه بزرگ شدن. اشتباهی که باید بخاطرش تاوان سنگینی پس بدن!
در طی ده سال گذشته، با من مثل یه قربانی رفتار شد.
یه قربانی برای گرگینههای گروهم...
یه قربانی برای جفت واقعیم؛ کسی که به بیرحمانهترین شکل ممکن منو از خودش طرد کرد.
و یه قربانی برای سایهی وحشی؛ کسی که برای رسیدن به اهدافش، از من سواستفاده کرد.
یا شاید هم نکرده... واقعا سایه با من همچین کاری کرده؟
سایه... مردی که پر از راز و معماست و هرگز حاضر نمیشه تمام افکار و نقشههاش رو فاش کنه...
اما من از یه چیز مطمئنم!
تو مدتی که در کنار این مرد زندگی کردم، حسابی عوض شدم.
حالا من دیگه تو مسیری که مردهای قدرتمند زندگیم بهم دیکته میکنن، قدم برنمیدارم!
دیگه هرگز اجازه نمیدم قدرتی که تو وجودم جریان داره، ازم گرفته بشه.
من باید متحول بشم یا بمیرم!
و ما هممون میدونیم وقتی تو همچین دوراهی قرار بگیریم، فقط یه بار حق انتخاب داریم!
❌❌این جلد کامل نیست و ادامهاش تو کانال پارتگذاری میشه❌❌
@anlainkadeh🔥
👍55❤6🤩4