👍35🤔10❤8😁8👎6🥰5🖕2
Telegram
دلبر سابق
رمان جذاب دلبر سابق
👍16❤7🤔3🫡3
👍21😁4❤3👏2🤔1
با یه نگاه شروع شد ، وسواسم ، میل و نیازم به داشتن النا رومرو شیرین و فوقالعاده ساده لوح.
مثل یه دزد تو تاریکی شب اومدم و اونو از قلعه محافظ شدش دزدیدم و تو قفسی طلا کاری شده گذاشتم.
هماهنگی انجام شده بود. پدرش میدونست که میام ، میدونست که قصد دارم اون رو مجبور به پرداختن کنم.
امپراتوریش در حال نابودی بود. پولی نداشت ، هیچ چیز ارزشمندی برای من ، هیچ چیزی به جز اون...
به همین دلیل موافقت کرد.
دختر گرانقدر و باکره او در ازای بدهی پرداخت شده بود.
فکر میکرد میخوام اونو بشکنم ، بکشمش ، نمیدونست واقعا چه برنامه ای برای اون دارم.
همسر من میشد.
بچه هامو به دنیا میاورد.
به خواست من خم میشد.
و من تموم تلاشم رو میکنم تا اون رو کنارم نگهدارم.
❌ توجه ❌
این یه رمان عاشقانه مافیایی تاریکه که حاوی مضامین بالغ ، خشونت و جنسی میباشد. 🔞
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk
مثل یه دزد تو تاریکی شب اومدم و اونو از قلعه محافظ شدش دزدیدم و تو قفسی طلا کاری شده گذاشتم.
هماهنگی انجام شده بود. پدرش میدونست که میام ، میدونست که قصد دارم اون رو مجبور به پرداختن کنم.
امپراتوریش در حال نابودی بود. پولی نداشت ، هیچ چیز ارزشمندی برای من ، هیچ چیزی به جز اون...
به همین دلیل موافقت کرد.
دختر گرانقدر و باکره او در ازای بدهی پرداخت شده بود.
فکر میکرد میخوام اونو بشکنم ، بکشمش ، نمیدونست واقعا چه برنامه ای برای اون دارم.
همسر من میشد.
بچه هامو به دنیا میاورد.
به خواست من خم میشد.
و من تموم تلاشم رو میکنم تا اون رو کنارم نگهدارم.
❌ توجه ❌
این یه رمان عاشقانه مافیایی تاریکه که حاوی مضامین بالغ ، خشونت و جنسی میباشد. 🔞
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk
Telegram
𝐙𝐚𝐡𝐢𝐫 𝐍𝐨𝐯𝐞𝐥
هر روز پارت داریم 🫧💕
🎀خانواده جنایی مورتی (در حال ترجمه)
🎀فرار کن خرگوش کوچولو (اتمام)
🎀خواستن خواهر ناتنی (اتمام)
🎀مترجم : زهیر
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk :لینک دعوت🎀
🎀خانواده جنایی مورتی (در حال ترجمه)
🎀فرار کن خرگوش کوچولو (اتمام)
🎀خواستن خواهر ناتنی (اتمام)
🎀مترجم : زهیر
https://tttttt.me/+kMl7wOcQpPxhZjlk :لینک دعوت🎀
👍142❤29😁4🤔4
👍23❤4🤣3🖕2👏1🌚1
📚عنوان:سرنوشت های طلسم شده :عشق و خنده
https://tttttt.me/sgdujzkaidbsjkakak
✨ژانر:فانتزی،عاشقانه،کمدی،اکشن
🌟خلاصه داستان:در سرزمین جادویی اِلدیارا،جایی که عشق و خنده در هم تنیده شده اند،داستانی جذاب میگذرد.با لیساندرا ،یک جادوگر با روحیه و مصمم ،و لیسیا یک پری باهوش که میل به ماجراجویی دارد ،آشنا شوید.همانطور که سرنوشت رشته های عجیب و غریب خودرا میبافد،آنها خودرا درگیر یک تلاش بزرگ برای نجات قلمرو از یک نفرین سیاه و آتشین میابند.
در طول راه آنها با مجموعه ای دیوانه از موجودات جادویی، جادوهای مختلف ،فرار های خنده دار و متحدان غیر منتظره مواجه میشوند،در حالی که یاد میگیرند که بزرگترین افسون ،پیوندهایی است که ما با کسانی که دوستشان داریم ایجاد میکنم.به آنها در این سفر بپیوندید که در آن خنده عشق حتی تاریک ترین روز هارا روشن میکنند و جادو طلسم خود را در اطراف غیرمنتظره ترین قلب ها می بافد.
https://tttttt.me/sgdujzkaidbsjkakak
https://tttttt.me/sgdujzkaidbsjkakak
✨ژانر:فانتزی،عاشقانه،کمدی،اکشن
🌟خلاصه داستان:در سرزمین جادویی اِلدیارا،جایی که عشق و خنده در هم تنیده شده اند،داستانی جذاب میگذرد.با لیساندرا ،یک جادوگر با روحیه و مصمم ،و لیسیا یک پری باهوش که میل به ماجراجویی دارد ،آشنا شوید.همانطور که سرنوشت رشته های عجیب و غریب خودرا میبافد،آنها خودرا درگیر یک تلاش بزرگ برای نجات قلمرو از یک نفرین سیاه و آتشین میابند.
در طول راه آنها با مجموعه ای دیوانه از موجودات جادویی، جادوهای مختلف ،فرار های خنده دار و متحدان غیر منتظره مواجه میشوند،در حالی که یاد میگیرند که بزرگترین افسون ،پیوندهایی است که ما با کسانی که دوستشان داریم ایجاد میکنم.به آنها در این سفر بپیوندید که در آن خنده عشق حتی تاریک ترین روز هارا روشن میکنند و جادو طلسم خود را در اطراف غیرمنتظره ترین قلب ها می بافد.
https://tttttt.me/sgdujzkaidbsjkakak
👍100❤20🥰2
👍31❤8🤔3😱2
Eitaa
ایتا - کلام طلایی 🌱
پیام رسان ایرانی ایتا Eitaa
🤯28👍24🫡12😁6🤔6🤣3❤2🖕1
👍18❤13🤩5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پیشنهاد_ویژه_ادمین 😍
🔥رمان آتشین #دردسر🔞
✍️🏼 به قلم #آبی
⛓️ژانر: #عاشقانه #هیجانی #صحنه_دار
🎞خلاصه رمان:
نفس دانشجو رشته مامای،برای کامل کردن مدرک دانشگاهی تو بیمارستانی مشغول به کارآموزی میشه اما روز اول کاراموزی موقع برگشت به خونه شاهد ماجرای میشه که باعث تو دردسر افتادنش میشه و این دردسر سبب اشنایی با مردی مرموزِ که حاضر نیست اجازه بده نفس صورتش رو ببینه..
https://tttttt.me/+7EwRuBNmdgJhNmY0
#پارت_آینده
_اره میخوای نشونت بدم؟
اروم دست چپشو بین پاهام برد، بدنم شروع به نبض زدن کرد، خواستم دستشو پس بزنم که فشار ریزی بین پاهام وارد کرد،
بخدا که ناخواسته حس کردم چیزی درونم ریخت، من اینو نمیخواستم، ولی واقعا دست خودم نبود هورمونام داشت واکنش نشون میداد، زیر دلم تیر کشید دستش از بین پاهام به شکمم رسوند و اروم نوازش وار تکون داد.از هیجان نفسی عمیق کشیدم و دستش که رو به بالا تنم پیشروی می کرد گرفتم، از حرکت ایستاد و خیره شده به چشمام،
خودمو جمع جور کردم و اروم لرزون لب زدم
_نکن باشه من اشتباه کردم
نويسنده #آبی
https://tttttt.me/+7EwRuBNmdgJhNmY0
🔥رمان آتشین #دردسر🔞
✍️🏼 به قلم #آبی
⛓️ژانر: #عاشقانه #هیجانی #صحنه_دار
🎞خلاصه رمان:
نفس دانشجو رشته مامای،برای کامل کردن مدرک دانشگاهی تو بیمارستانی مشغول به کارآموزی میشه اما روز اول کاراموزی موقع برگشت به خونه شاهد ماجرای میشه که باعث تو دردسر افتادنش میشه و این دردسر سبب اشنایی با مردی مرموزِ که حاضر نیست اجازه بده نفس صورتش رو ببینه..
https://tttttt.me/+7EwRuBNmdgJhNmY0
#پارت_آینده
_اره میخوای نشونت بدم؟
اروم دست چپشو بین پاهام برد، بدنم شروع به نبض زدن کرد، خواستم دستشو پس بزنم که فشار ریزی بین پاهام وارد کرد،
بخدا که ناخواسته حس کردم چیزی درونم ریخت، من اینو نمیخواستم، ولی واقعا دست خودم نبود هورمونام داشت واکنش نشون میداد، زیر دلم تیر کشید دستش از بین پاهام به شکمم رسوند و اروم نوازش وار تکون داد.از هیجان نفسی عمیق کشیدم و دستش که رو به بالا تنم پیشروی می کرد گرفتم، از حرکت ایستاد و خیره شده به چشمام،
خودمو جمع جور کردم و اروم لرزون لب زدم
_نکن باشه من اشتباه کردم
نويسنده #آبی
https://tttttt.me/+7EwRuBNmdgJhNmY0
👍340❤69😁36👏35🤔16🥰5👎4🔥3😱2🌚1