👍31👎18❤2
👍9👎5❤3
👍10👎4❤1
مومو که بی صبر بود ، فقط تونست از پس دو دکمه بالایی بر بیاد و با نفس کشیدن وقفه ای ایجاد کرد
و قبل از اینکه دوباره با بی صبری به پایین فشارش بده ، یقه اش رو گرفت و از سرش در آورد.
بنظر می رسید که ماهیچه ها و عضلات سفت و محکمش میتونن به راحتی لینگ مائو آر ظریف و
شکننده رو تکه تکه بکنن.
لینگ مائو آر که از شهوت منفجر میشد ، کم مونده بود که گریه بکنه. بازو هاش رو دور گردن
مومو حلقه کرد و با ناامیدی باسنش رو بلند کرد ولی به خاطر اختلاف قدشون ، قسمت حساس بین
پاهاش فقط پایین شکم طرف مقابل رو لمس کرد. عظلات هشت تیکه مومو خیلی جذاب بودن.
لینگ مائو
آری که توی آتیش هوس و شهوت میسوخت ، بار ها و بار ها بهش کوبید و مالید تا وقتی که پایین
شکم طرف مقابل با یه مایع لزج و چسبناک پوشیده شد.
" مومو...."
لینگ مائو آر هق هق کنان ، با صدای بلند فریاد زد. این نشون میداد که کاملا آگاه
بود که با کی داشت سکس میکرد.
صداش نصفه خواستار تمنا و نصفه خواستار توجه بود. مومو که
به خاطر صدا تحریک شد ، سرش رو پایین آورد تا لب طرف مقابل رو با خشونت و به شدت بمکه.
بعدش لب هاش رو که به خاطر غارت کردنش نرم و براق شده بود رو ول کرد تا حمله اش رو پایین
تر پیش ببره.❤️🔥
برای خوندن ادامه این رمان جذاب و پر از صحنه های سکسی و کیوت تنها کافیه مبلغ 15 هزار تومن رو پرداخت کنید💖
برای دریافت شماره کارت و عضویت به آیدی زیر پیام بدید👇🏽
@atlanovel
و قبل از اینکه دوباره با بی صبری به پایین فشارش بده ، یقه اش رو گرفت و از سرش در آورد.
بنظر می رسید که ماهیچه ها و عضلات سفت و محکمش میتونن به راحتی لینگ مائو آر ظریف و
شکننده رو تکه تکه بکنن.
لینگ مائو آر که از شهوت منفجر میشد ، کم مونده بود که گریه بکنه. بازو هاش رو دور گردن
مومو حلقه کرد و با ناامیدی باسنش رو بلند کرد ولی به خاطر اختلاف قدشون ، قسمت حساس بین
پاهاش فقط پایین شکم طرف مقابل رو لمس کرد. عظلات هشت تیکه مومو خیلی جذاب بودن.
لینگ مائو
آری که توی آتیش هوس و شهوت میسوخت ، بار ها و بار ها بهش کوبید و مالید تا وقتی که پایین
شکم طرف مقابل با یه مایع لزج و چسبناک پوشیده شد.
" مومو...."
لینگ مائو آر هق هق کنان ، با صدای بلند فریاد زد. این نشون میداد که کاملا آگاه
بود که با کی داشت سکس میکرد.
صداش نصفه خواستار تمنا و نصفه خواستار توجه بود. مومو که
به خاطر صدا تحریک شد ، سرش رو پایین آورد تا لب طرف مقابل رو با خشونت و به شدت بمکه.
بعدش لب هاش رو که به خاطر غارت کردنش نرم و براق شده بود رو ول کرد تا حمله اش رو پایین
تر پیش ببره.❤️🔥
برای خوندن ادامه این رمان جذاب و پر از صحنه های سکسی و کیوت تنها کافیه مبلغ 15 هزار تومن رو پرداخت کنید💖
برای دریافت شماره کارت و عضویت به آیدی زیر پیام بدید👇🏽
@atlanovel
👍67❤9👎2
❌توجه❌ ❌توجه❌
شغل مجازی با درآمد بالا و اطمینان کامل در خانه
با بیش از 10 سال سابقه کار
حقوق ماهیانه 1 الی5 میلیون تومن
شغل ها👇🏻
1_مترجمی زبان 2_مشاوره به متقاضیان 3_ادمینی تلگرام 7_تایپیستی 8_گویندگی 9_نقاشی 10_عکاسی 11_دست نویسی 12_نویسندگی 13_ساخت شماره مجازی و .....
برای مشاوره رایگان و استخدام به پیوی مراجعه کنید✨
@Vahed_poshtibani_21
شغل مجازی با درآمد بالا و اطمینان کامل در خانه
با بیش از 10 سال سابقه کار
حقوق ماهیانه 1 الی5 میلیون تومن
شغل ها👇🏻
1_مترجمی زبان 2_مشاوره به متقاضیان 3_ادمینی تلگرام 7_تایپیستی 8_گویندگی 9_نقاشی 10_عکاسی 11_دست نویسی 12_نویسندگی 13_ساخت شماره مجازی و .....
برای مشاوره رایگان و استخدام به پیوی مراجعه کنید✨
@Vahed_poshtibani_21
👍28👎16❤3🔥1
👍15👎5🥰3🔥2❤1🤔1
👍12👎9😁2
👍5👎2
دکتر هات من.pdf
951.2 KB
نام رمان : #دکتر_هات_من
ژانر : #عاشقانه #هیجانی #بزرگسال #صحنه_دار
نویسنده : #ناشناس
چکیده ای از رمان:
یه قدمی امیر که رسیدم واسه پایان دادن به نگاه پسره رو نوک پام بلند شدم و لبامو رو لب امیر قرار دادم.
بوسه طولانی زدم که متوجه منظورم شد. برگشت سمت پسره و لبخند مرموزی زد.
چنگی به موهام زد و پرعطش لبامو به دندون گرفت. خندیدم، ریز گردنشو بوسیدم و لب زدم:
- مرسی.
دستاشو رو گودی کمرم گذاشت و زود سُر داد رو باسنم.
- انجام وظیفه بود!
دستشو از رو باسنم برداشتم و برگشتم سمت پسره. رفته بود.
- هوف خداروشکر، بریم برقصیم امیر.
باهم روی پیست رقص رفتیم و شروع به رقصیدن با ریتم آهنگ کردیم.
@anlainkadeh
ژانر : #عاشقانه #هیجانی #بزرگسال #صحنه_دار
نویسنده : #ناشناس
چکیده ای از رمان:
یه قدمی امیر که رسیدم واسه پایان دادن به نگاه پسره رو نوک پام بلند شدم و لبامو رو لب امیر قرار دادم.
بوسه طولانی زدم که متوجه منظورم شد. برگشت سمت پسره و لبخند مرموزی زد.
چنگی به موهام زد و پرعطش لبامو به دندون گرفت. خندیدم، ریز گردنشو بوسیدم و لب زدم:
- مرسی.
دستاشو رو گودی کمرم گذاشت و زود سُر داد رو باسنم.
- انجام وظیفه بود!
دستشو از رو باسنم برداشتم و برگشتم سمت پسره. رفته بود.
- هوف خداروشکر، بریم برقصیم امیر.
باهم روی پیست رقص رفتیم و شروع به رقصیدن با ریتم آهنگ کردیم.
@anlainkadeh
👍95❤14👎13🤔4