جناب آقای دکتر معتمدی
ریاست محترم دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)
با سلام و احترام
در روزهایی که فضای آموزش عالی و دانشگاهی کشور متاثر از احکام سنگین صادر شده برای برخی فعالان دانشجویی است، روز هایی که ابراز نگرانی از وضعیت دانشجو و دانشگاه چکیدهی سخن دلسوزان واقعی کشور است و درخواست تبرئهی این دانشجویان از هر گوشه و کناری به گوش میرسد، ما نیز به عنوان جمعی از تشکلها و فعالین نشریاتی و فارغ التحصیلان سالهای اخیر دانشگاه لازم دانستیم تا نگرانی خود در مورد وضعیت جناب آقای #ظفرعلی_مقیمی دانشجوی مقطع دکتری مهندسی مواد دانشگاه را به اطلاع جنابعالی و هیاترییسهی دانشگاه برسانیم. ایشان پس از حوادث سال گذشته در خیابان گلستان تهران به همراه جمعی دیگر از #دراویش، بازداشت شده و تاکنون در زندان فشافویه به سر میبرد. خواست این دانشجو دانشگاه صنعتی امیرکبیر چیزی بیش از احترام به حقوق اولیه ی یک انسان، یعنی رسیدگی عادلانه به اتهامات خود و افراد بازداشت شده طی آن حوادث تلخ نیست. اما متاسفانه محروم کردن وی از این حقوق اولیه و بدیهی از سوی برخی از مسئولان قضایی و امنیتی باعث شده است که نامبرده بیش از صد روز در #اعتصاب_غذا باشد و حال با حکم دادگاه بدوی، با هفت سال #حبس_تعزیری و دو سال #تبعید به یکی از روستاهای استان سیستان و بلوچستان روبه رو باشد.
گرچه رسیدگی به اتهامات در نظام قضایی باید عادلانه و فارغ از مذهب، جایگاه و سطح تحصیلات باشد و حق همه شهروندان ایرانی رسیدگی به اتهامات، در #دادگاه_صالحه و در جایگاهی برابر است، اما ما به عنوان دانشجویان دانشگاه به طور خاص از جنابعالی و نمایندهی محترم نهاد رهبری در دانشگاه، حجت الاسلام و المسلمین میراحمدی، تقاضا داریم، تا بدون فوت وقت، جهت رسیدگی به وضعیت آقای مقیمی اقدام نمایید و از طریق رایزنی با مقامات دولتی و #قضایی موجبات فراهم شدن رسیدگی به درخواستهای قانونی این دانشجو را فراهم نمایید.
بدون شک تلاش برای رسیدگی به مشکلات دانشجویان، حفظ بستر امن برای نخبگان و بازگشت آنان به فضای دانشگاه در راستای توسعه ی علمی کشور بخشی از مسئولیت علمی، آکادمیک و حرفهای شما و همکارانتان در مدیریت دانشگاه است و در همین راستا، منتظر پاسخ شما به این نامه هستیم.
تشکل های امضا کننده:
مجمع اسلامی دانشجویان
کانون اندیشه دانشجویان مسلمان
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
نشریات امضا کنندهی نامه:
پیچک
ری را
ژیوار
غیاث
آوای داد
نشاط
کران
اندیشه
#ظفرعلی_مقیمی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
ریاست محترم دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلی تکنیک تهران)
با سلام و احترام
در روزهایی که فضای آموزش عالی و دانشگاهی کشور متاثر از احکام سنگین صادر شده برای برخی فعالان دانشجویی است، روز هایی که ابراز نگرانی از وضعیت دانشجو و دانشگاه چکیدهی سخن دلسوزان واقعی کشور است و درخواست تبرئهی این دانشجویان از هر گوشه و کناری به گوش میرسد، ما نیز به عنوان جمعی از تشکلها و فعالین نشریاتی و فارغ التحصیلان سالهای اخیر دانشگاه لازم دانستیم تا نگرانی خود در مورد وضعیت جناب آقای #ظفرعلی_مقیمی دانشجوی مقطع دکتری مهندسی مواد دانشگاه را به اطلاع جنابعالی و هیاترییسهی دانشگاه برسانیم. ایشان پس از حوادث سال گذشته در خیابان گلستان تهران به همراه جمعی دیگر از #دراویش، بازداشت شده و تاکنون در زندان فشافویه به سر میبرد. خواست این دانشجو دانشگاه صنعتی امیرکبیر چیزی بیش از احترام به حقوق اولیه ی یک انسان، یعنی رسیدگی عادلانه به اتهامات خود و افراد بازداشت شده طی آن حوادث تلخ نیست. اما متاسفانه محروم کردن وی از این حقوق اولیه و بدیهی از سوی برخی از مسئولان قضایی و امنیتی باعث شده است که نامبرده بیش از صد روز در #اعتصاب_غذا باشد و حال با حکم دادگاه بدوی، با هفت سال #حبس_تعزیری و دو سال #تبعید به یکی از روستاهای استان سیستان و بلوچستان روبه رو باشد.
گرچه رسیدگی به اتهامات در نظام قضایی باید عادلانه و فارغ از مذهب، جایگاه و سطح تحصیلات باشد و حق همه شهروندان ایرانی رسیدگی به اتهامات، در #دادگاه_صالحه و در جایگاهی برابر است، اما ما به عنوان دانشجویان دانشگاه به طور خاص از جنابعالی و نمایندهی محترم نهاد رهبری در دانشگاه، حجت الاسلام و المسلمین میراحمدی، تقاضا داریم، تا بدون فوت وقت، جهت رسیدگی به وضعیت آقای مقیمی اقدام نمایید و از طریق رایزنی با مقامات دولتی و #قضایی موجبات فراهم شدن رسیدگی به درخواستهای قانونی این دانشجو را فراهم نمایید.
بدون شک تلاش برای رسیدگی به مشکلات دانشجویان، حفظ بستر امن برای نخبگان و بازگشت آنان به فضای دانشگاه در راستای توسعه ی علمی کشور بخشی از مسئولیت علمی، آکادمیک و حرفهای شما و همکارانتان در مدیریت دانشگاه است و در همین راستا، منتظر پاسخ شما به این نامه هستیم.
تشکل های امضا کننده:
مجمع اسلامی دانشجویان
کانون اندیشه دانشجویان مسلمان
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
نشریات امضا کنندهی نامه:
پیچک
ری را
ژیوار
غیاث
آوای داد
نشاط
کران
اندیشه
#ظفرعلی_مقیمی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
انجمن اسلامی دانشجویان ترقیخواه پلیتکنیک
🇯🇴 #محمود_درویش #بزرگداشت وطن من چمدان است از پوست عزیزانم... #کمیته_فرهنگی #انجمن_پلی_تکنیک @AnjomanPolytechnic
#محمود_درویش مردی است عاشق. عاشق به خالص ترین معنی آن که در شعرش متجلی میشود. سیاست و مبارزه برای وطن همراه با شعر اوست اما نه تمام شعرش. این همراهی آنقدر عمیق میشود که #وطن اجماع تمام زیبایی هاست:
چشمها و خالهای روی دستش فلسطینیاند
نامش فلسطینی است
رؤیاها و اندوهش فلسطینی است
…
صدایش فلسطینی است
و تولد و مرگش
این آمیزه در شعر و کلام او بدانگونه تجلی مییابد که با تمام شور عاشقانهاش، ریگهای سرزمین غصب شدهاش را به گوش جهانیان میرساند.که انتفاضهای چنین پرشکوه تنها از یک فلسطینی عاشق ممکن است:
«در این سرزمین است که دلم را پاره پاره مییابم؛ روی زمین خم میشوم و آن را دانه دانه بر میچینم، بدانگونه که در آبان ماه زنان روستایی، دانههای زیتون را از شاخهها فرو میچینند. ریگهایی را که به قلبم شبیه است پیدا میکنم و از آنها با انگشتان ملتهبم واژههایی میسازم تا مگر پیام خویشتن را به سرزمینهای دور فرستم، آری سنگریزهها را تجسم میبخشم.»
محمود درویش زندگیاش را در #تبعید سر کرد. اما تبعید برایش تنها دوری از وطن نیست: «تبعید بیشتر از یک مفهوم جغرافیایی است. تو میتوانی در وطن خودت در تبعید باشی، در خانهی خودت، در اتاقت.» به این فکر میکنم که اگر او شاعری ایرانی میبود و در تهران زندگی میکرد، چه سرنوشتی انتظارش را میکشید؟
محمود درویش، در 20 سالگی پیش از آنکه به سازمان آزادی بخش فلسطین بپیوندد، عضو حزب کمونیست رژیم غاصب صهیونیستی شد. حال اگر که در این سن دانشجویی در تهران میبود، با چنین آگاهی که از سابقهاش داریم، فعالیت میتوانست برایش بسیار گران برایش تمام شود. شاید به بهای یک دهه زندان.
یک دهه زندان برای دانشجوی 20 ساله بهای گزافی است. اما کار او به این سادگی به پایان نمیرسید. اینجا شاعری که معتقد است: «هر شاعر يا نويسندهی جهان سوم که بگويد «جامعه يا سياست مورد علاقهاش نيست» آدمی رذل و فرومايه است.» جزایی بسیار دردناکتر در انتظارش است. شاید مقتول قتلهای زنجیرهای شود. ممکن بود فریادهایش در زندان و اتاقهای تمشیت امتداد یابد. و یا در اتاقش و در وطنش تبعید را تجربه کند. تجربهای که در سرزمین خودش نیز از آن بیبهره نبوده.
❇️
آغاز این یادداشت با ادامه ی آن بسیار ناهماهنگ است. محمود درویش اول سرشار از عشقی است پرشور که در سرزمینش به جنگ با غاصبان قیام میکند. اما دومی شاعر مغمومی است دست بسته و تنها سلاحش فریادهایی تلخ است. همراهی این دو چه تصویر ناموزونی خلق میکند، ناموزون و متناقض به اندازهی تصویر محمود درویش، در خیابانهای تهران.
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
http://yon.ir/LDfNn
چشمها و خالهای روی دستش فلسطینیاند
نامش فلسطینی است
رؤیاها و اندوهش فلسطینی است
…
صدایش فلسطینی است
و تولد و مرگش
این آمیزه در شعر و کلام او بدانگونه تجلی مییابد که با تمام شور عاشقانهاش، ریگهای سرزمین غصب شدهاش را به گوش جهانیان میرساند.که انتفاضهای چنین پرشکوه تنها از یک فلسطینی عاشق ممکن است:
«در این سرزمین است که دلم را پاره پاره مییابم؛ روی زمین خم میشوم و آن را دانه دانه بر میچینم، بدانگونه که در آبان ماه زنان روستایی، دانههای زیتون را از شاخهها فرو میچینند. ریگهایی را که به قلبم شبیه است پیدا میکنم و از آنها با انگشتان ملتهبم واژههایی میسازم تا مگر پیام خویشتن را به سرزمینهای دور فرستم، آری سنگریزهها را تجسم میبخشم.»
محمود درویش زندگیاش را در #تبعید سر کرد. اما تبعید برایش تنها دوری از وطن نیست: «تبعید بیشتر از یک مفهوم جغرافیایی است. تو میتوانی در وطن خودت در تبعید باشی، در خانهی خودت، در اتاقت.» به این فکر میکنم که اگر او شاعری ایرانی میبود و در تهران زندگی میکرد، چه سرنوشتی انتظارش را میکشید؟
محمود درویش، در 20 سالگی پیش از آنکه به سازمان آزادی بخش فلسطین بپیوندد، عضو حزب کمونیست رژیم غاصب صهیونیستی شد. حال اگر که در این سن دانشجویی در تهران میبود، با چنین آگاهی که از سابقهاش داریم، فعالیت میتوانست برایش بسیار گران برایش تمام شود. شاید به بهای یک دهه زندان.
یک دهه زندان برای دانشجوی 20 ساله بهای گزافی است. اما کار او به این سادگی به پایان نمیرسید. اینجا شاعری که معتقد است: «هر شاعر يا نويسندهی جهان سوم که بگويد «جامعه يا سياست مورد علاقهاش نيست» آدمی رذل و فرومايه است.» جزایی بسیار دردناکتر در انتظارش است. شاید مقتول قتلهای زنجیرهای شود. ممکن بود فریادهایش در زندان و اتاقهای تمشیت امتداد یابد. و یا در اتاقش و در وطنش تبعید را تجربه کند. تجربهای که در سرزمین خودش نیز از آن بیبهره نبوده.
❇️
آغاز این یادداشت با ادامه ی آن بسیار ناهماهنگ است. محمود درویش اول سرشار از عشقی است پرشور که در سرزمینش به جنگ با غاصبان قیام میکند. اما دومی شاعر مغمومی است دست بسته و تنها سلاحش فریادهایی تلخ است. همراهی این دو چه تصویر ناموزونی خلق میکند، ناموزون و متناقض به اندازهی تصویر محمود درویش، در خیابانهای تهران.
#کمیته_فرهنگی
#انجمن_پلی_تکنیک
@AnjomanPolytechnic
http://yon.ir/LDfNn
📝 زندگی و شعر درویشی در تبعید
🔻 #محمود_درویش در سال ۱۹۴۱ در روستای بروه نزدیک شهر عکا به دنیا آمد. او که از بارزترین چهرههای #شعر_مقاومت_فلسطین و جهان عرب به شمار میرود، در هفت سالگی و با اشغال روستای خود به دست رژیم غاصب اسرائیل، به همراه خانواده خود مجبور به مهاجرت به لبنان شد. او و خانوادهاش پس از یک سال بار دیگر به فلسطین بازگشتند و این بار، خانه و روستایی برای اقامت نداشتند و اینچنین شد که محمود درویش، دوران کودکی خود را در #تبعید در وطن خویش به سر برد. او و خانوادهاش در نهایت در روستای دیرالاسد ساکن شدند و هنگامی که درویش بزرگتر شد، در همان روستا به شغل معلمی روی آورد.
🔻 درویش دو بار در سالهای ۱۹۶۱ و ۱۹۶۵ به #زندان اسرائیل افتاد و هر بار پس از آزادی از زندان، فعالیتهای وطن پرستانهاش را از سر گرفت و در برابر اشغالگرانی که در رویای کودکی او منزل گزیده بودند، تسلیم نشد. پس از دومین آزادیاش از زندان، طولی نکشید که به خاطر خواندن شعر «سرودی برای مردان» که شعری سراسر ضد اشغال و ظلم رژیم حاکم بود، دستگیر شده و به اتهام فعالیت و #تبلیغ_ضد_نظام اسرائیل به دو سال زندان محکوم شد. و چه آشناست این دست از اتهامات برای ما، که همچون درویش در وطن خویش #غریب و #مهجور به سر میبریم.
🔻 در این زمان، نام محمود درویش به عنوان شخصیتی #انقلابی و ضد اشغالگری صهیونیستها بر سر زبان افتاد و به همین خاطر، رژیم اسرائیل پس از آزادی درویش از زندان، او را تبعید کرد. درویش مدتی سرگردان شهرها و پایتختهای بزرگ کشورهای عربی بود و در نهایت در بیروت اقامت کرد. اما در سال ۱۹۸۲ به خاطر اعتراض اسرائیل مجبور به ترک آن شهر شد و زندگی در تبعید خود را ادامه داد. او در شعری، وداع خویش با مردم لبنان را اینگونه بیان میکند:
ای مردم لبنان! خدانگهدار
تشکر میکنم برای هر درختی که خون مرا حمل کرد
تا برای فقرا جشن نان برپا کند
یا برای اشغالگران چهره ام را روشنی بخشد
تا ببینند چهرهام را و جامه ننگ به تن کنند
سپاس! برای هر ابری که دستانم را پوشاند و لبانم را تر کرد
تا دشمنان را دری دیگر باشد، یا نقابی
سپاس برای هر تفنگی که بر تبعیدم، لباس سبزه و گل به تن کرد
و تا میتوانست گریست و هلهله سر داد
ای اشک! تنها تو ماندهای از سرزمینی که خاطراتم را به آن تکیه میدهم
ای مردم لبنان! خدا نگهدار
در میان شعرای معاصر #فلسطین، درویش از جایگاه ویژهای برخوردار است که آن را مدیون #بینش_ژرف فکری و فلسفی، #سادگی_زبان و اسلوب و سبک منحصر به فرد شاعری خویش به دست آورده است. از نگاه منتقدان ادبیات عرب، دوران شاعری محمود درویش را میتوان به چند دوره تقسیم کرد.
———————————
🔗 برای خواندن کل یادداشت بر روی این لینک کلیک کنید.
———————————
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔 @AnjomanPolytechnic
🔻 #محمود_درویش در سال ۱۹۴۱ در روستای بروه نزدیک شهر عکا به دنیا آمد. او که از بارزترین چهرههای #شعر_مقاومت_فلسطین و جهان عرب به شمار میرود، در هفت سالگی و با اشغال روستای خود به دست رژیم غاصب اسرائیل، به همراه خانواده خود مجبور به مهاجرت به لبنان شد. او و خانوادهاش پس از یک سال بار دیگر به فلسطین بازگشتند و این بار، خانه و روستایی برای اقامت نداشتند و اینچنین شد که محمود درویش، دوران کودکی خود را در #تبعید در وطن خویش به سر برد. او و خانوادهاش در نهایت در روستای دیرالاسد ساکن شدند و هنگامی که درویش بزرگتر شد، در همان روستا به شغل معلمی روی آورد.
🔻 درویش دو بار در سالهای ۱۹۶۱ و ۱۹۶۵ به #زندان اسرائیل افتاد و هر بار پس از آزادی از زندان، فعالیتهای وطن پرستانهاش را از سر گرفت و در برابر اشغالگرانی که در رویای کودکی او منزل گزیده بودند، تسلیم نشد. پس از دومین آزادیاش از زندان، طولی نکشید که به خاطر خواندن شعر «سرودی برای مردان» که شعری سراسر ضد اشغال و ظلم رژیم حاکم بود، دستگیر شده و به اتهام فعالیت و #تبلیغ_ضد_نظام اسرائیل به دو سال زندان محکوم شد. و چه آشناست این دست از اتهامات برای ما، که همچون درویش در وطن خویش #غریب و #مهجور به سر میبریم.
🔻 در این زمان، نام محمود درویش به عنوان شخصیتی #انقلابی و ضد اشغالگری صهیونیستها بر سر زبان افتاد و به همین خاطر، رژیم اسرائیل پس از آزادی درویش از زندان، او را تبعید کرد. درویش مدتی سرگردان شهرها و پایتختهای بزرگ کشورهای عربی بود و در نهایت در بیروت اقامت کرد. اما در سال ۱۹۸۲ به خاطر اعتراض اسرائیل مجبور به ترک آن شهر شد و زندگی در تبعید خود را ادامه داد. او در شعری، وداع خویش با مردم لبنان را اینگونه بیان میکند:
ای مردم لبنان! خدانگهدار
تشکر میکنم برای هر درختی که خون مرا حمل کرد
تا برای فقرا جشن نان برپا کند
یا برای اشغالگران چهره ام را روشنی بخشد
تا ببینند چهرهام را و جامه ننگ به تن کنند
سپاس! برای هر ابری که دستانم را پوشاند و لبانم را تر کرد
تا دشمنان را دری دیگر باشد، یا نقابی
سپاس برای هر تفنگی که بر تبعیدم، لباس سبزه و گل به تن کرد
و تا میتوانست گریست و هلهله سر داد
ای اشک! تنها تو ماندهای از سرزمینی که خاطراتم را به آن تکیه میدهم
ای مردم لبنان! خدا نگهدار
در میان شعرای معاصر #فلسطین، درویش از جایگاه ویژهای برخوردار است که آن را مدیون #بینش_ژرف فکری و فلسفی، #سادگی_زبان و اسلوب و سبک منحصر به فرد شاعری خویش به دست آورده است. از نگاه منتقدان ادبیات عرب، دوران شاعری محمود درویش را میتوان به چند دوره تقسیم کرد.
———————————
🔗 برای خواندن کل یادداشت بر روی این لینک کلیک کنید.
———————————
#انجمن_پلی_تکنیک
🆔 @AnjomanPolytechnic
Telegraph
زندگی و شعر درویشی در تبعید
محمود درویش در سال ۱۹۴۱ در روستای بروه نزدیک شهر عکا به دنیا آمد. او که از بارزترین چهرههای شعر مقاومت فلسطین و جهان عرب به شمار میرود، در هفت سالگی و با اشغال روستای خود به دست رژیم غاصب اسرائیل، به همراه خانواده خود مجبور به مهاجرت به لبنان شد. او و خانوادهاش…