در يک رستوران، يک سوسک ناگهان از جايي پر ميزند و بر روي يک خانمي مينشيند.آن خانم از روی #ترس شروع به فرياد زدن ميکند. او وحشتزده بلند ميشود و سعي ميکند با پريدن و تکان دادن دستهايش سوسک را از خود دور کند.
واکنش او مسري بود و افراد ديگري هم که سر همان ميز بودند وحشتزده ميشوند.
بالاخره آن خانم موفق ميشود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر ميزند و روي خانم ديگري نزديکي او مينشيند. اين بار نوبت او و افراد نزديکش ميشود که همين حرکتها را تکرار کنند!
پيشخدمت به سمت آنها ميدود تا کمک کند.
در اثر #واکنشهاي خانم دوم، اين بار سوسک پر ميزند و روي پيشخدمت مينشيند.
پيشخدمت محکم ميايستد و به رفتار سوسک بر روي لباسش نگاه ميکند.
زماني که مطمئن ميشود، سوسک را با انگشتانش ميگيرد و به خارج رستوران پرت ميکند.
در حاليکه قهوهام را مزه مزه ميکردم، شاهد اين جريان بودم و ذهنم درگير اين موضوع شد. آيا سوسک باعث اين #رفتار عصبي شده بود؟
اگر اينطور بود، چرا پيشخدمت دچار اين رفتار نشد؟
چرا او تقريبا به شکل ايدهآلي اين مسئله را حل کرد، بدون اينکه آشفتگي ايجاد کند؟
اين سوسک نبود که باعث اين ناآرامي و ناراحتي خانمها شده بود، بلکه عدم توانايي خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتيشان شده بود.
من فهميدم اين فرياد پدرم، همسرم يا مديرم بر سر من نيست که موجب ناراحتي من ميشود، بلکه #ناتوانی من در برخورد با اين مسائل است که من را ناراحت ميکند.
اين ترافيک بزرگراه نيست که من را ناراحت ميکند، اين ناتواني من در برخورد با اين پديده است که موجب ناراحتيم ميشود.
من فهميدم در زندگي نبايد #واکنش نشان داد، بلکه بايد #پاسخ داد.
آن خانم به اتفاق رخداده واکنش نشان داد، در حاليکه پيشخدمت پاسخ داد.
واکنشها هميشه #غریزی هستند در حاليکه پاسخها همراه با #تفکر اند.
💡نحوه واکنشهاي ما به مشکلات - و نه خود مشکلات- است که ميتواند در زندگي #بحران ايجاد کند.
اين مفهوم مهمي در #فهم_زندگی است.
آدمي که #خوشحال است به اين خاطر نيست که همه چيز در زندگيش درست است.
او به اين خاطر خوشحال است که #ديدگاه ش نسبت به مسائل درست است.
واکنش او مسري بود و افراد ديگري هم که سر همان ميز بودند وحشتزده ميشوند.
بالاخره آن خانم موفق ميشود سوسک را از خود دور کند.
سوسک پر ميزند و روي خانم ديگري نزديکي او مينشيند. اين بار نوبت او و افراد نزديکش ميشود که همين حرکتها را تکرار کنند!
پيشخدمت به سمت آنها ميدود تا کمک کند.
در اثر #واکنشهاي خانم دوم، اين بار سوسک پر ميزند و روي پيشخدمت مينشيند.
پيشخدمت محکم ميايستد و به رفتار سوسک بر روي لباسش نگاه ميکند.
زماني که مطمئن ميشود، سوسک را با انگشتانش ميگيرد و به خارج رستوران پرت ميکند.
در حاليکه قهوهام را مزه مزه ميکردم، شاهد اين جريان بودم و ذهنم درگير اين موضوع شد. آيا سوسک باعث اين #رفتار عصبي شده بود؟
اگر اينطور بود، چرا پيشخدمت دچار اين رفتار نشد؟
چرا او تقريبا به شکل ايدهآلي اين مسئله را حل کرد، بدون اينکه آشفتگي ايجاد کند؟
اين سوسک نبود که باعث اين ناآرامي و ناراحتي خانمها شده بود، بلکه عدم توانايي خودشان در برخورد با سوسک موجب ناراحتيشان شده بود.
من فهميدم اين فرياد پدرم، همسرم يا مديرم بر سر من نيست که موجب ناراحتي من ميشود، بلکه #ناتوانی من در برخورد با اين مسائل است که من را ناراحت ميکند.
اين ترافيک بزرگراه نيست که من را ناراحت ميکند، اين ناتواني من در برخورد با اين پديده است که موجب ناراحتيم ميشود.
من فهميدم در زندگي نبايد #واکنش نشان داد، بلکه بايد #پاسخ داد.
آن خانم به اتفاق رخداده واکنش نشان داد، در حاليکه پيشخدمت پاسخ داد.
واکنشها هميشه #غریزی هستند در حاليکه پاسخها همراه با #تفکر اند.
💡نحوه واکنشهاي ما به مشکلات - و نه خود مشکلات- است که ميتواند در زندگي #بحران ايجاد کند.
اين مفهوم مهمي در #فهم_زندگی است.
آدمي که #خوشحال است به اين خاطر نيست که همه چيز در زندگيش درست است.
او به اين خاطر خوشحال است که #ديدگاه ش نسبت به مسائل درست است.
اشو کار شما در اینجا چیست؟
#پاسخ
از من نپرس،که در اینجا کارم چیست
من در شهر کورها آینه میفروشم!!!!
و اینجا به یقین که شهر کورهاست!
تمام این زمین پر از مردمان نابیناست
نابینا هستند زیرا مرگ را نمیبینند که نزدیک میشود؛
نابینا هستند زیرا که نمیبینند که زندگی هرلحظه بخار میشود؛
نابینا هستند زیرا نمیتوانند موقتیبودن هرآنچه را که انباشته میکنند ببینند؛
نابینا هستند زیرا نمیدانند از کجا آمدهاند چرا آمدهاند و مقصدشان کجاست؛
نابینا هستند زیرا که حتی از آنچه در درونی ترین رشتهی وجودشان هست بیخبرند.
#اشو
#پاسخ
از من نپرس،که در اینجا کارم چیست
من در شهر کورها آینه میفروشم!!!!
و اینجا به یقین که شهر کورهاست!
تمام این زمین پر از مردمان نابیناست
نابینا هستند زیرا مرگ را نمیبینند که نزدیک میشود؛
نابینا هستند زیرا که نمیبینند که زندگی هرلحظه بخار میشود؛
نابینا هستند زیرا نمیتوانند موقتیبودن هرآنچه را که انباشته میکنند ببینند؛
نابینا هستند زیرا نمیدانند از کجا آمدهاند چرا آمدهاند و مقصدشان کجاست؛
نابینا هستند زیرا که حتی از آنچه در درونی ترین رشتهی وجودشان هست بیخبرند.
#اشو