خیالات سرزده
"افسردگی نهفته" :دربارهی کمالطلبی وقتیکه بر افسردگی نقاب میکشد. #مجتبی_شکوری @khialatesarzadeh
اگر مث من و خیلی از هم سن و سالام، درگیر #کمال_طلبی هستین و فرصت خواندن این کتاب خوب رو هم ندارید، این ویدئوی یه ساعته حرفای خوبی برای شما داره...
میدونم سخته دانلودش ... اما ارزششو داره!
میدونم سخته دانلودش ... اما ارزششو داره!
👍5👏1
نه شور در غزلی و نه روح در بدنی
نه شوق ساختنی و نه تاب سوختنی
دگر چگونه بیابیم در چنین وطنی
(دو یار زیرک و از باده کهن دو منی
فراغتی و کتابی و گوشهی چمنی؟)
اگرچه هیچ ندیدم در این وطن جز غم
رفیقوار نشستم به پای خاک! قسم
به جامهای رفاقت که می خورند بههم
(من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگرچه در پیام افتند هر دم انجمنی)
بسوز ای دل در بند این خراب آباد
غمی که هر دمت آید به جان مبارک باد
که قانعی به همین خاک شعلهور در باد
(هرآنکه کنج قناعت به گنج دنیا داد
فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی)
به شیخ و شاه بگو آن سری که خم نشود
رود به دار و به تزویر متهم نشود
و نیست ارگ امیری که زیر و بم نشود
(بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچوتویی یا به فسق همچو منی)
چه بود سهم من از مهر خاوران دیدن
به جز مقاتل خونین آسمان دیدن
و داغ، داغ زن و کودک و جوان دیدن
(ز تندباد حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی)
خوشا کسی که به تزویر اقتدا نکند
به نام دین خدا، مدح کدخدا نکند
که کدخدا هوس خلعت خدا نکند
(به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی)
کجاست مقصد این داستان کجا حافظ؟
من و توایم و همین زخم آشنا حافظ
و قرنهاست همین است ماجرا حافظ...
(مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی)
#مخمس #تضمین
#عبدالمهدی_نوری
@Amnouri
نه شوق ساختنی و نه تاب سوختنی
دگر چگونه بیابیم در چنین وطنی
(دو یار زیرک و از باده کهن دو منی
فراغتی و کتابی و گوشهی چمنی؟)
اگرچه هیچ ندیدم در این وطن جز غم
رفیقوار نشستم به پای خاک! قسم
به جامهای رفاقت که می خورند بههم
(من این مقام به دنیا و آخرت ندهم
اگرچه در پیام افتند هر دم انجمنی)
بسوز ای دل در بند این خراب آباد
غمی که هر دمت آید به جان مبارک باد
که قانعی به همین خاک شعلهور در باد
(هرآنکه کنج قناعت به گنج دنیا داد
فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی)
به شیخ و شاه بگو آن سری که خم نشود
رود به دار و به تزویر متهم نشود
و نیست ارگ امیری که زیر و بم نشود
(بیا که رونق این کارخانه کم نشود
به زهد همچوتویی یا به فسق همچو منی)
چه بود سهم من از مهر خاوران دیدن
به جز مقاتل خونین آسمان دیدن
و داغ، داغ زن و کودک و جوان دیدن
(ز تندباد حوادث نمیتوان دیدن
در این چمن که گلی بوده است یا سمنی)
خوشا کسی که به تزویر اقتدا نکند
به نام دین خدا، مدح کدخدا نکند
که کدخدا هوس خلعت خدا نکند
(به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی)
کجاست مقصد این داستان کجا حافظ؟
من و توایم و همین زخم آشنا حافظ
و قرنهاست همین است ماجرا حافظ...
(مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی)
#مخمس #تضمین
#عبدالمهدی_نوری
@Amnouri
👍12❤9👏3
Forwarded from عبدالمهدی نوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پکی عمیق زد و گفت : بچه جان! خود را
-که غرق آبی- با تشنگان قیاس مکن!
به وقت قدرت پاییز و قتل عام بهار
عوام باش و هواداری خواص مکن
مپوش خرقهی مذهب... اگر که پوشیدی
به جز محبت و نیکی در آن لباس مکن
"مبوس جز لب ساقی" و هیچ جرمی را
به غیر بوسهی معشوقگان قصاص مکن!
به راه عشق وطن خود بمیر ... اما هیچ
فدای امر امیران ناسپاس مکن!
به غیر مرگ چه در چنته دارد این دنیا؟!
خودت بمیر و به نامرد التماس مکن!
[ ]
کنایهای به جوانان میهنش زد و رفت
پکی عمیق به #سیگار_بهمنش زد و رفت
#عبدالمهدی_نوری
-که غرق آبی- با تشنگان قیاس مکن!
به وقت قدرت پاییز و قتل عام بهار
عوام باش و هواداری خواص مکن
مپوش خرقهی مذهب... اگر که پوشیدی
به جز محبت و نیکی در آن لباس مکن
"مبوس جز لب ساقی" و هیچ جرمی را
به غیر بوسهی معشوقگان قصاص مکن!
به راه عشق وطن خود بمیر ... اما هیچ
فدای امر امیران ناسپاس مکن!
به غیر مرگ چه در چنته دارد این دنیا؟!
خودت بمیر و به نامرد التماس مکن!
[ ]
کنایهای به جوانان میهنش زد و رفت
پکی عمیق به #سیگار_بهمنش زد و رفت
#عبدالمهدی_نوری
❤12👍6👏3😢1
❤5👏3🔥2👍1😢1
👍5🔥2😐2❤1👏1
برای رفیقت زمان میگذاری
نه تنها زمان، بلکه جان میگذاری
به وقت غمش از سبوی رفاقت
شراب، استکان استکان میگذاری
که بالا رود بیشتر، پیش پایش
تو از شانهات نردبان میگذاری
ولی میزند زخم و انگشت حیرت
از این مرحمت در دهان میگذاری
نمی پرسیاش جای مرهم نهادن
چرا لای زخم، استخوان میگذاری؟
نمی پرسیاش چیست این دشنه در دیس؟
که در سفرهام جای نان میگذاری
نه از غم به ابرو خمی مینشانی
نه با هیچکس در میان میگذاری
نه حتی برایش به همدستی شعر
به تهدید خط و نشان میگذاری
فقط نقطهی آخر دوستی را
به پایان این داستان می گذاری.
#سجاد_رشیدی_پور
نه تنها زمان، بلکه جان میگذاری
به وقت غمش از سبوی رفاقت
شراب، استکان استکان میگذاری
که بالا رود بیشتر، پیش پایش
تو از شانهات نردبان میگذاری
ولی میزند زخم و انگشت حیرت
از این مرحمت در دهان میگذاری
نمی پرسیاش جای مرهم نهادن
چرا لای زخم، استخوان میگذاری؟
نمی پرسیاش چیست این دشنه در دیس؟
که در سفرهام جای نان میگذاری
نه از غم به ابرو خمی مینشانی
نه با هیچکس در میان میگذاری
نه حتی برایش به همدستی شعر
به تهدید خط و نشان میگذاری
فقط نقطهی آخر دوستی را
به پایان این داستان می گذاری.
#سجاد_رشیدی_پور
👍13❤2👎2👏1
Forwarded from عبدالمهدی نوری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به نام خداوند رنگینکمانها
فروزندهی خشم آتشفشانها
خداوند بخشندهی تاج قدرت
به چنگال خونریز چنگیزخانها
سرایندهی شعر صبر و عدالت
بهشت پس از مرگ بیخانمانها
یقینی که از کودکی در سر ماست
به الطاف پنهانی خطبهخوانها
خداوند قادر! خداوند ناظر!
تماشاچی ساکت آسمانها!
ولیّ ِ دم ِ کشتگان حقیقت!
خدا! این تو این خون پاک کیانها!
#عبدالمهدی_نوری
#کیان_پیرفلک
فروزندهی خشم آتشفشانها
خداوند بخشندهی تاج قدرت
به چنگال خونریز چنگیزخانها
سرایندهی شعر صبر و عدالت
بهشت پس از مرگ بیخانمانها
یقینی که از کودکی در سر ماست
به الطاف پنهانی خطبهخوانها
خداوند قادر! خداوند ناظر!
تماشاچی ساکت آسمانها!
ولیّ ِ دم ِ کشتگان حقیقت!
خدا! این تو این خون پاک کیانها!
#عبدالمهدی_نوری
#کیان_پیرفلک
👍12👏2😢1
گدا اگر همه عالم به او دهند گداست!
این مصرع به تنهایی قطعا از مصادیق بارز ادبیات تعلیمی است و آنقدر زنده وصمیمی است که میتواند ضرب المثل باشد یا حتی میتواند در یک اظهارنامه رسمی، علیه فردی تنگ نظر به کار برود... انگار نه انگار که نزدیک به هزار سال قبل نوشته شده!
واقعا کدام یک از ما مدعیان شعر معاصر، در تخیلاتمان هم به این فکر میکنیم که مصرعی از ما ۱۰۰۰ سال بعد اصلا وجود داشته باشد؟!
اما #سعدی (علیه الاف الحسره و السلام ) به فتح قلههای تخیل آمیز ما راضی نیست!
هرچه باشد سعدی است و به جادوی کلمات مسلط!
پس مصرع نخست را به گونهای مینویسد که این مضمون تعلیمی در غایت عشق تفسیر و جانی دوباره بیابد. آنجا که میفرماید:
جمال در نظر و شوق همچنان باقی است
گدا اگر همه عالم به او دهند گداست!
دیگر گدا تنها گدا نیست که بهترین مصداق عاشقان سبک عراقی است و همه عالم نظری به معشوق است که در جهان سبک عراقی قطعا خود هر دو جهان است.
که عشق شاعر سبک عراقی است و کسی
در این زمانه به سبک و سیاق اسبق نیست!
#عبدالمهدی_نوری
یک بیت از #سعدی
این مصرع به تنهایی قطعا از مصادیق بارز ادبیات تعلیمی است و آنقدر زنده وصمیمی است که میتواند ضرب المثل باشد یا حتی میتواند در یک اظهارنامه رسمی، علیه فردی تنگ نظر به کار برود... انگار نه انگار که نزدیک به هزار سال قبل نوشته شده!
واقعا کدام یک از ما مدعیان شعر معاصر، در تخیلاتمان هم به این فکر میکنیم که مصرعی از ما ۱۰۰۰ سال بعد اصلا وجود داشته باشد؟!
اما #سعدی (علیه الاف الحسره و السلام ) به فتح قلههای تخیل آمیز ما راضی نیست!
هرچه باشد سعدی است و به جادوی کلمات مسلط!
پس مصرع نخست را به گونهای مینویسد که این مضمون تعلیمی در غایت عشق تفسیر و جانی دوباره بیابد. آنجا که میفرماید:
جمال در نظر و شوق همچنان باقی است
گدا اگر همه عالم به او دهند گداست!
دیگر گدا تنها گدا نیست که بهترین مصداق عاشقان سبک عراقی است و همه عالم نظری به معشوق است که در جهان سبک عراقی قطعا خود هر دو جهان است.
که عشق شاعر سبک عراقی است و کسی
در این زمانه به سبک و سیاق اسبق نیست!
#عبدالمهدی_نوری
یک بیت از #سعدی
👍18❤2👏1
چشم مرا گرفتی و گفتی که " کیستم ؟"
گفتم: تویی! تویی همهی هست و نیستم
حالا که آمدی بنشین تا بگویمت
من مرگ را بدون تو یک عمر زیستم
مانند کوه سر به بیابان گذاشتم
مانند آبشار خودم را گریستم
عشق بلند توست مرا مثل سروها
وادار کرده پای قرارم بایستم ...
لعنت به هر کسی که قدم می زند تو را
دلواپسم برای زمانی که نیستم
#بهروز_آورزمان
#شعر_خوب_بخوانیم
گفتم: تویی! تویی همهی هست و نیستم
حالا که آمدی بنشین تا بگویمت
من مرگ را بدون تو یک عمر زیستم
مانند کوه سر به بیابان گذاشتم
مانند آبشار خودم را گریستم
عشق بلند توست مرا مثل سروها
وادار کرده پای قرارم بایستم ...
لعنت به هر کسی که قدم می زند تو را
دلواپسم برای زمانی که نیستم
#بهروز_آورزمان
#شعر_خوب_بخوانیم
❤15👏8👍3👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
و گیسوان مرا جنگلی تصوّر کن
که در سیاهی خود شاخه شاخه خواهدسوخت
به بوسه یا به تحکّم، دهان من زخمی است
که اشتیاق تواَش ناگزیر خواهد دوخت
و زخم های مرا درّهای ببین که در او
به دوش صخره و خارا بلوط روییده است
بلوط!... (سبزِ اصیلی که کوه را هرگز
به دشتهای فراخ و به باغها نفروخت)
و عشق درّهی پُرشیب سنگلاخی بود
که ریشههای مرا تا عمیقِ خویش کشید
تمام عمر از این شیب سُر نخوردن را
نهال کوچک من از بلوطها آموخت
من آن شبم که فروریخت در دلش کوه و
سکوت درّه عمیق و عمیقتر میشد
و چشمهای تو پیراهنی فداکار است
که عشق را سر راه قطار میافروخت...
تو صبح روشنی، آن صبح تازه ای که در او
هزار بار هزاران ستاره حل شدهاند
و خوش به حال شهابی بلند پیشانی
که با تنفّس اکسیژن تو خواهد سوخت!
#شعر_خوب_بخوانیم
#پانته_آ_صفایی
@amnouri
که در سیاهی خود شاخه شاخه خواهدسوخت
به بوسه یا به تحکّم، دهان من زخمی است
که اشتیاق تواَش ناگزیر خواهد دوخت
و زخم های مرا درّهای ببین که در او
به دوش صخره و خارا بلوط روییده است
بلوط!... (سبزِ اصیلی که کوه را هرگز
به دشتهای فراخ و به باغها نفروخت)
و عشق درّهی پُرشیب سنگلاخی بود
که ریشههای مرا تا عمیقِ خویش کشید
تمام عمر از این شیب سُر نخوردن را
نهال کوچک من از بلوطها آموخت
من آن شبم که فروریخت در دلش کوه و
سکوت درّه عمیق و عمیقتر میشد
و چشمهای تو پیراهنی فداکار است
که عشق را سر راه قطار میافروخت...
تو صبح روشنی، آن صبح تازه ای که در او
هزار بار هزاران ستاره حل شدهاند
و خوش به حال شهابی بلند پیشانی
که با تنفّس اکسیژن تو خواهد سوخت!
#شعر_خوب_بخوانیم
#پانته_آ_صفایی
@amnouri
❤15👍8👎1👏1
رها کنید مرا با غم نهان خودم
اگرچه خستهام از درد بیکران خودم
به دشمنان قسم خورده احتیاجی نیست
که دشنه میخورم از دست دوستان خودم
چو رنج بوده فقط سهمم از جهان شما
خوشا به کنج اتاقم، خوشا جهان خودم
که کیمیای سعادت سکوت بود سکوت
چه زخمها که نخوردم من از زبان خودم
شراب نیز به دردم نمیدهد تسکین
مگر که زهر بریزم به استکان خودم
اگر که مرگ فقط چارهٔ من است، چه باک؟
به مرگ خویش کنون راضیام، به جان خودم
#سجاد_رشیدی_پور
#شعر_خوب_بخوانیم
@Amnouri
اگرچه خستهام از درد بیکران خودم
به دشمنان قسم خورده احتیاجی نیست
که دشنه میخورم از دست دوستان خودم
چو رنج بوده فقط سهمم از جهان شما
خوشا به کنج اتاقم، خوشا جهان خودم
که کیمیای سعادت سکوت بود سکوت
چه زخمها که نخوردم من از زبان خودم
شراب نیز به دردم نمیدهد تسکین
مگر که زهر بریزم به استکان خودم
اگر که مرگ فقط چارهٔ من است، چه باک؟
به مرگ خویش کنون راضیام، به جان خودم
#سجاد_رشیدی_پور
#شعر_خوب_بخوانیم
@Amnouri
👍14❤4👎1😢1
محبت تو اگر با من دروغی از سر ناچاریست
دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداریست
فدای سرخی لبهایت هر آنچه خون جگر خوردم
دل شکستهی عاشق را چه احتیاج به دلداریست
کسی حقیقت مستی را نشان نداد به ما افسوس
شراب خوردن ما بی هم، فقط فرار ز هشیاریست
ز دل بریدن و دل بستن به یک طرف متمایل شو
که آنچه من ز تو میبینم نه اشتیاق نه بیزاریست
چو کوه دید غرض دریاست به رود اجازهی رفتن داد
ز دوست دست کشیدن گاه غرور نیست، فداکاریست
#فاضل_نظری
#شعر_خوب_بخوانیم
دل از محبت من بردار، خیانت تو وفاداریست
فدای سرخی لبهایت هر آنچه خون جگر خوردم
دل شکستهی عاشق را چه احتیاج به دلداریست
کسی حقیقت مستی را نشان نداد به ما افسوس
شراب خوردن ما بی هم، فقط فرار ز هشیاریست
ز دل بریدن و دل بستن به یک طرف متمایل شو
که آنچه من ز تو میبینم نه اشتیاق نه بیزاریست
چو کوه دید غرض دریاست به رود اجازهی رفتن داد
ز دوست دست کشیدن گاه غرور نیست، فداکاریست
#فاضل_نظری
#شعر_خوب_بخوانیم
❤18👍7👎2👏1
زنی که عقل دارد، عشق را باور نخواهد کرد
که زن با شاعر دیوانه عمرا سر نخواهد کرد
مبادا بشنود یک تار مویش زلّهام کرده
که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد
خرابم کرده چشمِ گربهای وحشی و میدانم
عرقهای سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد
نکن... مستم نکن من قاصد دردآور عشقم
که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد
جنون شعر من را نسلهای بعد میفهمند
که فرزند تو -جز من- جزوهای از بر نخواهد کرد
برای دخترت تعریف خواهی کرد: "من بودم
دلیل شور «مهدی» در غزل..." باور نخواهد کرد
بگویی، میروم، زخمم زدی اما نترس از من
که شاعر شعر خواهد گفت اما شَر نخواهد کرد...
#مهدی_فرجی
#شعر_خوب_بخوانیم
که زن با شاعر دیوانه عمرا سر نخواهد کرد
مبادا بشنود یک تار مویش زلّهام کرده
که دیگر پیش چشمم روسری بر سر نخواهد کرد
خرابم کرده چشمِ گربهای وحشی و میدانم
عرقهای سگی حال مرا بهتر نخواهد کرد
نکن... مستم نکن من قاصد دردآور عشقم
که شاعر چون لبی تر کرد، چشمی تر نخواهد کرد
جنون شعر من را نسلهای بعد میفهمند
که فرزند تو -جز من- جزوهای از بر نخواهد کرد
برای دخترت تعریف خواهی کرد: "من بودم
دلیل شور «مهدی» در غزل..." باور نخواهد کرد
بگویی، میروم، زخمم زدی اما نترس از من
که شاعر شعر خواهد گفت اما شَر نخواهد کرد...
#مهدی_فرجی
#شعر_خوب_بخوانیم
👏12❤3👎3🔥3👍1😢1
کو نهنگی که به دم در کشدم چون یونس
چند چون کرم بر این پیله هستی بتنم؟!
مرغ شیدائی و #آشفته و سودائی عشق
حلقهی زلف پریشان بتان شد وطنم
دوزخی ز آتش هجرت به دل خسته نهان
آه از آن آتش پنهان که بسوزد کفنم...
#آشفته_شیرازی
چند چون کرم بر این پیله هستی بتنم؟!
مرغ شیدائی و #آشفته و سودائی عشق
حلقهی زلف پریشان بتان شد وطنم
دوزخی ز آتش هجرت به دل خسته نهان
آه از آن آتش پنهان که بسوزد کفنم...
#آشفته_شیرازی
👏7❤2🔥1
نخستین کلمهام بود
که بیآنکه حرفی بینمان باشد
-مثل دشنههای رفیق-
همیشه پشتم درآمده بود
این بازی ما نبود
که روزها دستش را تفنگ میکرد
میگذاشت روی شقیقه و شتک خون را
روی پردهای که نبود میخندید.
زندگی ما بود
که شبها
مثل یک مین ضد نفر
کنار من در خودش فرو میرفت.
او روی دیگر عشق است
که نه پا
روی او میتوان گذاشت،
نه دست
از او میتوان کشید.
روی دیگر عشق است
که این روزها مدام
هر آینه برایم دست تکان میدهد
و من هر بار از اینکه اینقدر شبیه هم شدهایم
چیزی را به سختی قورت میدهم...
هر بار که صورتم را تیغ میکشم...
یا بر پلی بلند
از بزرگراهی شلوغ میگذرم...
با هر قطاری که شیهه کشان به ایستگاه میرسد...
با هر درهای که زیر پایم خمیازه میکشد...
با هر پنجرهای که به تماشای بلندایش میخواندم...
بی آنکه حرفی بینمان باشد،
بهم لبخند میزنیم
همزادی
که از روز تولد
نخستین کلمهام بود
حالا تنها مخاطب من است...
وای که چقدر میخواهم
به همزاد نامرئیام -مرگ-
غزلی تقدیم کنم!
پیش از آنکه باهم به خانه برنگردیم.
.
.
.
#عبدالمهدی_نوری
@Amnouri
که بیآنکه حرفی بینمان باشد
-مثل دشنههای رفیق-
همیشه پشتم درآمده بود
این بازی ما نبود
که روزها دستش را تفنگ میکرد
میگذاشت روی شقیقه و شتک خون را
روی پردهای که نبود میخندید.
زندگی ما بود
که شبها
مثل یک مین ضد نفر
کنار من در خودش فرو میرفت.
او روی دیگر عشق است
که نه پا
روی او میتوان گذاشت،
نه دست
از او میتوان کشید.
روی دیگر عشق است
که این روزها مدام
هر آینه برایم دست تکان میدهد
و من هر بار از اینکه اینقدر شبیه هم شدهایم
چیزی را به سختی قورت میدهم...
هر بار که صورتم را تیغ میکشم...
یا بر پلی بلند
از بزرگراهی شلوغ میگذرم...
با هر قطاری که شیهه کشان به ایستگاه میرسد...
با هر درهای که زیر پایم خمیازه میکشد...
با هر پنجرهای که به تماشای بلندایش میخواندم...
بی آنکه حرفی بینمان باشد،
بهم لبخند میزنیم
همزادی
که از روز تولد
نخستین کلمهام بود
حالا تنها مخاطب من است...
وای که چقدر میخواهم
به همزاد نامرئیام -مرگ-
غزلی تقدیم کنم!
پیش از آنکه باهم به خانه برنگردیم.
.
.
.
#عبدالمهدی_نوری
@Amnouri
❤7🔥5😢1
خدا کند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از ۱۷ سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از ۱۷ سال، چینهای کودکش را لمس کند.
خدا کند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوکش دخترانش را آزاد کند.
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
کاردها یادشان برود
بریدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنویسند.
خدا کند کوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگها با آهوها.
خدا کند مستی به اشیاء سرایت کند
پنجرهها
دیوارها را بشکنند
و
تو
همچنانکه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری.
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور.
#الیاس_علوی
#شعر_خوب_بخوانیم
@Amnouri
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از ۱۷ سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از ۱۷ سال، چینهای کودکش را لمس کند.
خدا کند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوکش دخترانش را آزاد کند.
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
کاردها یادشان برود
بریدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنویسند.
خدا کند کوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگها با آهوها.
خدا کند مستی به اشیاء سرایت کند
پنجرهها
دیوارها را بشکنند
و
تو
همچنانکه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری.
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور.
#الیاس_علوی
#شعر_خوب_بخوانیم
@Amnouri
👍9❤3🔥2😢1
علیمردان و دشت بیهماورد
علیمردان و آوای جلاجل
رها در تاختنگاه تفنگش
قوافل در قوافل در قوافل
نه از دهشت ردی در ترجمانش
نه چشمش اشک عسرت را سبو بود
مقرّ آتشای فخر و عصیان
نظرهای اقاصیپوی او بود
به تیری های و هوی دشت را رُفت
سریرش زین اسب جنگدیده
قطار تیرها را بست و رو کرد
به مردان دل از دنیا بریده
«اَیَر آدم وَجا او مرده شوری
کفن خوسش وَ خین تَر بویه مَرده
زمونی که بخوسه مِه دلِ خاک
دلش پُر سربِ داغ ار بویه مَرده
مه ای شوگار بیآساره مُردیم
ولی غیرت یه چندی مونده سیمون
نه اُو داریم، نه نون داریم ولی شکر
هنی برنو بلندی مونده سیمون»
علیمردان و غوغای حمیّت
علیمردان و یغمای سلاسل
قویمردان به خونخواهی صفاصف
زنان همشانهٔ مردان کِلاکِل
کهنسالان دوال جنگ بستند
جوانان سبلتان را تاب دادند
حریم لالههای سر به تو را
ز شریان شرافت آب دادند
نسیم صبحدم آرام آرام
غبار راه بیبرگشت را رُفت
زنی از خون فرزندش گذشته
به صاحبخون فرزندش چنین گفت:
«برو اما بدون بین بهونا
به راهه تا قیومت قیل و قالت
غمی نی! شیر دا خین جوونم
حلالت شیرعلی مردو! حلالت
مو دونم رفتنت برگشت ناره
مو دونم ایل ایبو داغدارت
ایر کفتارل اَ نعشت گذشتِن
خوم اینم شیر سنگی سر مزارت»
علیمردان حدیثش بادپیما
علیمردان شکیبش پای در گل
دعای قوم نامیرا به واپس
ممرّ جاودانی در مقابل
فلق خونابریزان خیمهاش را
بر آفاق خموش دشت بربست
علیمردان سرودی خواند و چون باد
به ناپیدایی آفاق پیوست
«مو برنیگردم اما یادتون بو
شبونِ طیفه بیسرنا نمونه
ایر جا موند نعشم دست دشمن
ولی برنو بلندم جا نمونه.»
#میلاد_مهاد
#شعر_خوب_بخوانیم
علیمردان و آوای جلاجل
رها در تاختنگاه تفنگش
قوافل در قوافل در قوافل
نه از دهشت ردی در ترجمانش
نه چشمش اشک عسرت را سبو بود
مقرّ آتشای فخر و عصیان
نظرهای اقاصیپوی او بود
به تیری های و هوی دشت را رُفت
سریرش زین اسب جنگدیده
قطار تیرها را بست و رو کرد
به مردان دل از دنیا بریده
«اَیَر آدم وَجا او مرده شوری
کفن خوسش وَ خین تَر بویه مَرده
زمونی که بخوسه مِه دلِ خاک
دلش پُر سربِ داغ ار بویه مَرده
مه ای شوگار بیآساره مُردیم
ولی غیرت یه چندی مونده سیمون
نه اُو داریم، نه نون داریم ولی شکر
هنی برنو بلندی مونده سیمون»
علیمردان و غوغای حمیّت
علیمردان و یغمای سلاسل
قویمردان به خونخواهی صفاصف
زنان همشانهٔ مردان کِلاکِل
کهنسالان دوال جنگ بستند
جوانان سبلتان را تاب دادند
حریم لالههای سر به تو را
ز شریان شرافت آب دادند
نسیم صبحدم آرام آرام
غبار راه بیبرگشت را رُفت
زنی از خون فرزندش گذشته
به صاحبخون فرزندش چنین گفت:
«برو اما بدون بین بهونا
به راهه تا قیومت قیل و قالت
غمی نی! شیر دا خین جوونم
حلالت شیرعلی مردو! حلالت
مو دونم رفتنت برگشت ناره
مو دونم ایل ایبو داغدارت
ایر کفتارل اَ نعشت گذشتِن
خوم اینم شیر سنگی سر مزارت»
علیمردان حدیثش بادپیما
علیمردان شکیبش پای در گل
دعای قوم نامیرا به واپس
ممرّ جاودانی در مقابل
فلق خونابریزان خیمهاش را
بر آفاق خموش دشت بربست
علیمردان سرودی خواند و چون باد
به ناپیدایی آفاق پیوست
«مو برنیگردم اما یادتون بو
شبونِ طیفه بیسرنا نمونه
ایر جا موند نعشم دست دشمن
ولی برنو بلندم جا نمونه.»
#میلاد_مهاد
#شعر_خوب_بخوانیم
👍10❤7👏3😢1